اورهان پاموك به ايران سفر ميكند؟
دعوتهاي بيانجام
حسن همايون/ اورهان پاموك، نويسنده اهل تركيه و برنده جايزه نوبل ادبيات، سالهاست مورد توجه مخاطبها و مترجمهاي ايراني قرار گرفته است. ارسلان فصيح به ايسنا گفته است، اين نويسنده ترك براي رونمايي از ترجمه فارسي رمان «جودت بيك و پسران» اسفندماه به ايران سفر خواهد كرد. اورهان پاموك در سال 1382 هم به ايران سفر كرده بود. در اين سفر ارسلان فصيح و عليرضا سيفالديني مترجم و نويسنده ايراني او را همراهي كردند.
پاموك در نخستين سفر، تنهايي به ايران آمده بود؛ هنوز برگزيده جايزه نوبل نشده بود و سفر او به ايران در سكوت خبري برگزار شد. در اين سفر گويا قرار است همراه همسرش به ايران بيايد و گفته شده تصميم دارد علاوه بر حضور در تهران، گشت و گذاري هم در شهرهاي اصفهان و شيراز داشته باشد. اما به اعتقاد بسياري از منتقدان و مخاطبهاي ادبيات مهمترين سفر پاموك به ايران، در رمان «نام من سرخ» اتفاق ميافتد. اورهان پاموك در اين رمان تحسينبرانگيز از بسياري رماننويسهاي فارسي ايرانيتر است. او در اين اثر به عنوان يك نويسنده خاورميانه و برآمده از تمدن اسلامي، به وجوه مشترك ايران و تركيه ميپردازد. بخشي از ادبيات كلاسيك فارسي را به متنش احضار ميكند و از آنها در روايتش بهره ميگيرد. او در گفتوگو با عليرضا غلامي – روزنامهنگار- درباره تجربه خلق «نام من سرخ» ميگويد «يكي از انگيزههاي من براي نوشتن رمان نام من سرخ بازآفريني داستانهاي ادبيات كلاسيك بود. زماني كه داشتم كتابم را مينوشتم از خواندن شاهنامه و خسرو و شيرين لذت ميبردم. » آموزههاي حكيم نظامي گنجوي در پيرنگ اين رمان به وضوح ديده ميشود. آقاي نويسنده از پي آن سفر بلند و كشفهاي تازه در جهان ادبيات مدرن با بهرگيري از ادبيات كلاسيك فارسي راهي سفري ديگر است به ايران بايد چشم انتظار نشست ديد آيا چنين ميشود يا خير؟
اين نخستين بار نيست كه عنوان ميشود يكي از نويسندگان جهاني قرار است به ايران سفر كند. وعدههاي پيشين براي حضور خالد حسيني، عتيق رحيمي همچنين پل استر راه به جايي نبرد. ارديبهشت همين سال، بازار نشر ايران شاهد بيش از دهها ترجمه از تازهترين رمان خالد حسيني نويسنده افغانستاني مقيم امريكا بود. برخي ناشران مدعي شدند اين نويسنده براي رونمايي از ترجمه فارسي رمانش به تهران سفر خواهد كرد و در نمايشگاه بينالمللي كتاب تهران نيز حضور خواهد داشت. اما عملا چنين نشد. هرچند آثار اين نويسنده مخاطبهاي بسياري در جهان دارد؛ اما بسياري از منتقدان معتقدند، نميتوان او را يك رماننويس جدي و خلاق دانست و آثار وي را در شمار كتابهاي عامهپسند توصيف ميكنند. از طرفي وي در ميان هموطنانش نيز منتقدان جدي دارد و نويسندگان جدي چون رهنورد زرياب و محمدحسين محمدي معتقدند، روايتهايش را نميتوان روايت يك افغانستاني از اين سرزمين در دوران جنگ داخلي و حكمراني طالبها دانست زيرا او همه اين سالهاي آتش و خون را در امن و آرامش امريكا زيسته است، از اين رو درك و تصور و تجربه عميقي از آن مصايب ندارد كه بخواهد راويشان باشد.
هر چند در حوزههاي ديگر هنر اعم از موسيقي، سينما و تئاتر پيا هنرمندان جهاني به انحاي مختلف و مناسبتهاي گوناگون به ايران باز ميگردد و توجه مخاطبهاي هنر و رسانهها را جلب ميكند اما اين اتفاق در حوزه ادبيات در يكي چند دهه اخير به ندرت رخ داده است. محدوديتهاي متعددي براي حضور نويسندگان جهاني به ايران، از طرفي فقدان برنامهريزي از دلايل موثر در اين موضوع است. در سالهاي دهه 80 برگزاركنندگان جايزه «روزي روزگاري» تصميم داشتند از نويسندگان جهاني دعوت كنند به ايران بيايند و در نخستين اقدام بنا بود از پل استر نويسنده مطرح امريكايي دعوت كنند، با وجود پيگيريها و مكاتبهها با وزارت امور خارجه و ديگر نهادهاي مسوول اين اقدام و تصميم راه به جايي نبرد و همه آن نامهها بايگاني شد، در حالي كه پل استر، نويسنده محبوب ميان ايرانيها و جهان براي حضور در ايران ابراز تمايل كرده بود.