بنفشه سامگيس
يك ساختمان دو طبقه، سيمان پوش، كمر شكسته در سه بر افقي، مثل مستطيلي كه يك ضلعش غايب است، با دو رديف سوراخهاي مربع؛ مثلا پنجره؛ مشرف به امعا و احشاي ساختمان متروك؛ مثل حفره تو خالي چشمهاي كور. اين؛ يكي از تصاوير به جا مانده از اردوگاه موصل 4 است. اردوگاه موصل 4؛ يكي از 20 اردوگاه جنگي در خاك عراق كه هزاران رزمنده ايراني اسير، از ماههاي آغازين سال 1358 و به دنبال شروع جنگهاي نامنظم در شمال غرب كشور، تا روز 22 مرداد 1369 و تسليم مكتوب صدام حسين به تمكين مجدد از مفاد قرارداد 1975 الجزاير درباره مرزجغرافيايي ايران و درخواست براي تبادل اسرا، دوران اسارت خود را در اين اردوگاهها سپري كردند. بعضي اسرا تعريف ميكردند در تمام سالهاي اسارت، آسمان را مثل يك لكه اشتباه روي سقفهاي تمام ناشدني اردوگاه ميديدهاند. از سوراخهاي جا مانده در ديوار موصل 4، كدام ذره از آسمان پيدا بود؟
39 هزار و اندي .... روايت مرگ
روايت اسارت رزمندگان ايراني در اردوگاههاي عراق فقط دو فصل دارد؛ آنهايي كه در اردوگاههاي شناسايي شده توسط كميته بينالمللي صليب سرخ محبوس بودند، آنهايي كه در اردوگاههاي مخفي از كميته بينالمللي صليبسرخ محبوس بودند.
39 هزار و 140 رزمنده ايراني كه در فاصله ماههاي آغازين 1358 تا 29 مرداد 1367 (پايان جنگ تحميلي) توسط نيروهاي بعثي اسير شدند، سالهاي اسارت خود را در 20 اردوگاه پيدا و پنهان در استانهاي الانبار، نينوا، دياله و صلاحالدين عراق سپري كردند؛ اردوگاههايي كه نام خود را از شهر محل استقرار ميگرفت؛ اردوگاههاي زنجيرهاي تكريت در حاشيه شهر تكريت - استان صلاح الدين، اردوگاههاي زنجيرهاي موصل در حاشيه شهر موصل - استان نينوا، اردوگاههاي زنجيرهاي رماديه در حاشيه شهر رمادي - استان الانبار، اردوگاه بعقوبه در شهر بعقوبه - استان دياله. (غير از اينها، اسرايي هم بودند كه به دليل درجه و رتبه نظامي يا حتي شهرت سياسي، سالهاي طولاني اسارت را در زندانهاي عراق / زندان الرشيد، زندان ابوغريب، سپري كردند. حسين لشكري و محمد جواد تندگويان از جمله اسرايي هستند كه در تمام سالهاي اسارت، از چشم ساير اسرا مفقود ماندند و بيشترين محروميت از حقوق اسير جنگي و سختترين شكنجههاي جسمي و روحي را تحمل كردند. آزاده فقيد؛ حسين لشكري كه 18 سال از عمر خود را – 27 شهريور 1359 تا 17 فروردين 1377 - در زندانهاي عراق به حبس سپري كرد و پس از آزادي و بازگشت به وطن، «سيد الاسرا» لقب گرفت، تا 18 ماه پيش از آزادي؛ تا پايان سال 1375، از ملاقات با نيروهاي صليب سرخ محروم ماند و در برشي از خاطراتش؛ اشاره دارد كه پس از پذيرش قطعنامه 598، 10 سال پاياني اسارت را در سلول انفرادي شماره 65 زندان مخابرات عراق به سر برد و در شانزدهمين سالي كه نوروز را در سلول انفرادي به استقبال رفته بود، به نگهبان بابت محروميت 7 ماهه از هواخوري اعتراض كرد.)
موصل 4، يكي از 12 اردوگاهي بود كه توسط ناظران كميته بينالمللي صليب سرخ، شناسايي و بازديد شده بود و ۱۸ هزار و ۵۶۳ اسير زنداني در اين اردوگاهها، در فهرست صليبسرخ داراي كد شناسايي بودند و بنا به مفاد كنوانسيون سوم ژنو درباره نحوه رفتار دولتها با اسراي جنگي، بايد از جيره مقرر و مستمر پوشاك و لوازم بهداشتي و حقوق روزانه و دسترسي به خدمات درماني و امكانات رفاهي بهرهمند ميشدند كه بنا به گزارشهاي مكرري كه كميته صليب سرخ از سال 1980 تا پايان جنگ تحميلي و به دنبال بازديدهاي متواتر به سازمان ملل ارايه داد، رژيم بعث عراق در رفتار با اسراي ايراني، تقريبا تمام مفاد اين كنوانسيون را ناديده گرفت. مهمترين تخلف غيرقابل اغماض اينكه ۲۰ هزار و ۵۷۷ رزمنده اسير، سالهاي طولاني اسارت را در 8 اردوگاه مفقودين (اردوگاههاي تكريت 11، 12، 14، 15، 16، 19، 20 و كمپ 18) به سر بردند؛ اردوگاههايي كه به دليل فعاليت پنهان از چشم ناظران كميته بينالمللي صليب سرخ، تا روز 26 مرداد 1369 و آغاز تبادل اسرا، در ادبيات رسانهاي و بينالمللي رژيم بعث عراق وجود خارجي نداشت و به همين دليل، اسراي محبوس در اين اردوگاهها، تا دو سال پس از پايان جنگ تحميلي هم، در حافظه خانوادههايشان، مفقودالاثر بودند و حتي بعضيشان، صاحب سنگ مزار شدند در حالي كه هيچ شاهدي، شهادت اين تعداد رزمنده را تاييد نميكرد.
13 اسفند 1363، سعيد رجايي خراساني؛ نماينده وقت ايران در سازمان ملل متحد، در نامهاي خطاب به خاوير پرز دكوئيار؛ دبير كل وقت سازمان ملل متحد، متن گزارش ستاد تبليغات جنگ شوراي عالي دفاع از وضعيت اسيران ايراني در اردوگاههاي عراق را ضميمه كرد. در اين گزارش، علاوه بر اعتراض به تضييع حقوق اسراي ايراني در اردوگاههاي مورد بازديد كميته بينالمللي صليب سرخ و تخطي واضح رژيم بعث عراق از معاهدات بينالمللي مصرح درباره لزوم رعايت حقوق اسراي جنگي، ابهام پيرامون وضعيت نامعلوم هزاران اسير مفقود، مطرح و تاكيد شده بود: «كميته بينالمللي صليب سرخ، در گزارش 7 مي1983 (17 ارديبهشت 1362) اسامي بيش از هزار اسير غيرنظامي ايران را ثبت كرده كه در اردوگاههاي عراقي استقرار داده شده بودند، از جمله پيرمردان، زنان و كساني كه ارتش عراق در مناطق اشغالي بازداشت كرده. اين مردم از شروع جنگ در بازداشت بودهاند. هيچ اطلاعات ديگري در مورد سرنوشت هزاران ايراني ديگر وجود ندارد و فشار بينالمللي نيز نتوانسته عراق را وادار كند كه غيرنظاميان را از اسيران جدا سازد يا اينها را آزاد نمايد. تنها تعدادي از آنها را به سبب بيماري و كهولت سن آزاد كرده است. در راستاي همين سياست غيرقانوني، رژيم بغداد تشويق شده كه محمدجواد تندگويان (وزيرنفت جمهوري اسلامي ايران) و همراهانش را به عنوان اسير در تاريخ 31 اكتبر 1980 در آبادان دستگير نمايد كه كاملا مغاير با مقررات بينالمللي بوده و آنها را در زندانهاي مخفي پس از شكنجههاي شديد، پنهان سازد. اگرچه رژيم عراق تصاويري از اين افراد به سراسر جهان مخابره كرده، اما كميته بينالمللي صليب سرخ تاكنون نتوانسته با آنها ملاقات كند. اسناد سرّي و محرمانهاي كه از نيروهاي دشمن در عملياتهاي مختلف به دست آمده، كاملا روشن ميسازد كه چگونه رژيم بغداد، در عملياتهاي مختلف دستوراتي را جهت اعدام يا انتقال پرسنل نظامي ايران؛ بهويژه اسيران سپاه پاسداران انقلاب اسلامي يا بسيج، به اردوگاههاي مخفي صادر كرده است.»
اين گزارش در ادامه، ضمن اشاره به يكي از نامههاي محرمانه سپاه سوم عراق كه ژانويه 1981 و با تاكيد بر ممنوعيت اعزام اسراي سپاهي مجروح به مراكز درماني صادر شده و همچنين، نامه محرمانه مي1981 فرماندهي تيپ زرهي رژيم بعث كه بر تفكيك اسراي «ثبت نامي توسط كميته بينالمللي صليب سرخ» از اسرايي كه طبق نظرات «هيات ويژه» بايد از هيات صليب سرخ مخفي نگاه داشته شوند تاكيد دارد، ميافزايد: «تاكنون كميته بينالمللي صليب سرخ از 8 هزار و 324 اسير ايراني بازديد كرده و اسامي آنها را ثبت نموده در حاليكه بقيه مورد بازديد قرار نگرفتهاند و مفقود محسوب خواهند شد. تعداد اينها در حدود 20 هزار نفر برآورد ميشود. رژيم بغداد آنها را مخفي كرده كه غالبا از سپاه پاسداران انقلاب اسلامي، كماندوهاي ارتش، خلبانان، كادر پزشكي، متخصصان و غيرنظاميان هستند كه در اردوگاههاي مخفي ويژه نگهداري شده و آنها را از ديد كميته بينالمللي صليب سرخ پنهان كرده و اسامي آنها را به اين كميته ندادهاند.»
باقي متن اين نامه كه نسخه اصل آن در مركز اسناد و تحقيقات دفاع مقدس نگهداري ميشود، بازخواني مشاهدات كميته بينالمللي صليب سرخ درباره مصداقهاي متعدد نقض كنوانسيون سوم ژنو در اردوگاههاي عراق است؛ ضرب و شتم مكرر و بيبهانه اسراي ايراني توسط نگهبانان (حتي در حضور هيات بينالمللي صليب سرخ) شكنجههاي منجر به شهادت و تناقض مندرجات گواهي فوت با دليل واقعي شهادت اسرا (رضا زاهدي به دليل توهين به صدام حسين، مورد شكنجه قرار گرفت و در گواهي فوت اين شهيد، نوشته شد: «فوت بر اثر خونريزي مغزي.) شرايط غيربهداشتي تمام اردوگاههاي مورد بازديد و شيوع گسترده بيماريهاي عفوني از جمله تيفوس و اسهال خوني به دليل آب آشاميدني ناسالم و محدوديت شديد استحمام و نظافت، محروميت هميشگي اسرا از آب و غذاي كافي، محبوس كردن اسراي زن در اردوگاههاي مخفي از بازديد كميته بينالمللي صليب سرخ، جلوگيري از توزيع اقلام دارويي و پزشكي صليب سرخ بين اسراي مجروح، ممنوعيت مستمر انتقال بيماران به مراكز درماني با هدف تنبيه اسرا، حبسهاي طولاني مدت اسرا در بندهاي فاقد سرويس بهداشتي، تقليل كل غذاي روزانه اسراي محبوس در انفرادي به يك قرص نان و يك ليوان آب .......
اين نامه، يكي از اعتراضات مكتوب دولت ايران و ناظران بينالمللي به وجود غير قابل كتمان اردوگاههاي مفقود بود. اعضاي كميته بينالمللي صليب سرخ در بازديدهاي ادواري كه از سال 1980 از اردوگاههاي موصل، رمادي، كمپ صلاحالدين و كمپ 17 داشتند، با تشكيك در غير واقعي بودن تعداد اسراي ايراني به دليل اعتراضات مكرر دولت وقت ايران درباره ناپديد شدن تعداد زيادي از رزمندگان در مناطق مورد هجوم نيروهاي عراقي و نامعلوم بودن سرنوشت مفقودين، فرض نزديك به يقيني درباره اختفاي تعدادي از اردوگاهها توسط رژيم بعث عراق مطرح كردند كه اين ترديد در گزارش 7 مي1983 خطاب به تمام دولتهاي امضا كننده كنوانسيون سوم ژنو منتشر شد: «صليب سرخ بينالمللي با اطمينان اعلام ميكند كه تعداد زيادي از اسيران ايراني از زمان بروز جنگ، به طور عمد توسط مقامات عراقي مخفي نگه داشته شدهاند. كميته بينالمللي ليستي از اسامي صدها تن از اين اسيران را آماده كرده، اين اسيران در مكانهاي مخفي زنداني شدهاند كه در آن نقاط كميته بينالمللي قادر نبوده مراجعه كند. اگرچه برخي از اينها به اردوگاهها انتقال داده شدهاند كه اسامي آنها نيز توسط كميته ثبت شده، ولي هنوز مساله مفقود بودن اسيران بدون پاسخ باقي مانده است. بر اساس اطلاعات جمعآوري شده در مورد مفقودين، اغلب در زندانهاي بغداد يا در زندانهاي مجاور از قبيل اردوگاه الرشيد، ناصريه، زندان ابوالغريب و مكانهاي ديگري در وزارت دفاع بهسر ميبرند. گزارشهاي متعدد نمايندگان صليب سرخ، وجود اين قبيل زندانها را تأييد ميكند. كميته بينالمللي صليب سرخ توانسته با اطمينان اعلام كند كه بسياري از اسراي ايراني عمدا از ابتداي جنگ توسط مقامهاي عراقي مخفي نگه داشته شدهاند و در محلهايي مخفي زنداني هستند كه كميته بينالمللي صليب سرخ هرگز نتوانسته به آنجا راه يابد.»
پيير ريتر؛ مسوول فني بازگشت اسراي ايراني در كميته بينالمللي صليب سرخ، سال 1390 و در گفتوگو با «خردنامه»، با يادآوري بازديد از اردوگاههاي موصل 3 و موصل 1 در سال 1363، تاكيد ميكند: «تا سال 1990 و در زمان بازگشت آزادگان، 20 هزار اسير ايراني را ثبتنام كرده بوديم ولي همچنان 20 هزار اسير ايراني ديگر نيز بودند كه ثبتنام نشده بودند چون اسامي آنان اعلام نشده بود، ما از گزارشهاي مسوولان ايراني ميدانستيم كه چند هزار سرباز ايراني در عراق هستند كه مسوولان عراقي آنان را به ما نشان نداده بودند. در آغاز عمليات مبادله، 20 هزار اسير ايراني را در طول 10 روز به ايران برگردانديم و پس از آن نيز توانستيم 20 هزار اسير ديگر را با ثبت نام در مرز و به هنگام مبادله به ايران برگردانيم.»
ايجاد «اردوگاههاي مفقود»، نمونه كوچكي از تخلفات رژيم بعث عراق در اجراي كنوانسيون سوم ژنو است. نمونه كوچكي كه ميتواند در دهها زيرگروه، تجزيه شود. ايجاد مخفيگاه، مجوز نانوشته براي ارتكاب جرم و قساوت تا بينهايت است.
علي داعي؛ رزمندهاي كه 25 آبان 1361 و در عمليات «زين العابدين»، در حال مجروحيت توسط نيروهاي عراقي اسير شد و سالهاي اسارت را در اردوگاههاي موصل 1 و 2 محبوس بود و 27 مرداد 1369 در جريان تبادل اسراي ايران و عراق به كشور بازگشت، تحقيق جامعي درباره نقض حقوق اسراي ايراني در اردوگاههاي پيدا و پنهان عراق انجام داده و در اين پژوهش، تصريح ميكند كه رژيم بعث عراق، در طول سالهاي جنگ تحميلي، بيش از 60 ماده از كنوانسيونهاي اول، دوم، سوم و چهارم ژنو درباره حقوق اسراي جنگي را در اردوگاههاي صليب سرخ و مفقودين و در مورد تمام اسراي ايراني زير پا گذاشته است. نتايج تحقيق اين آزاده، از اين جهت قابل توجه است كه او، علاوه بر آنكه در طول 8 سال اسارت، شاهد و قرباني نقض حقوق اسراي ايراني در اردوگاههاي عراق بوده، پس از آزادي و بازگشت به ميهن و ادامه تحصيل در رشته حقوق بينالملل و اخذ مدرك وكالت، مصاديق تخلفات رژيم بعث از كنوانسيونهاي ژنو را با قوانين قضايي بينالمللي، برابري داده و حتي تكاليف دولت ايران براي استيفاي حقوق 39 هزار و 140 رزمنده اسير ايراني از دولتهاي عراق و الزام براي رسيدگي به اين جنايت جنگي در محاكم بينالمللي را بازخواني كرده است. داعي در اين پژوهش تاكيد دارد كه مجموعه رفتارهاي رژيم بعث عراق؛ هم در فاصله به اسارت گرفتن رزمندگان ايراني در مناطق عملياتي تا انتقال آنها به اردوگاههاي جنگي و هم در تمام سالهاي اسارت ايشان، ناقض تاكيدات كنوانسيونهاي 1864، 1906، 1929، 1949 ژنو و پروتكل الحاقي 1977 است در حالي كه به دليل عضويت در اين معاهدات، ملزم به رعايت حقوق اسراي جنگي بوده است. داعي كه چندي قبل، مصداقهاي اين عهدشكني را به جزييات و در گفتوگويي مفصل با «اعتماد» برشمرد، اعدام تعداد زيادي از رزمندگان در اولين لحظههاي پس از اسارت توسط سربازان عراقي، محروميت بسياري از اسراي مجروح از مراقبتهاي اوليه پزشكي و شكنجه اسراي مجروح با هدف اعترافگيري، محروميت تمام اسراي ايراني از آب و غذاي كافي در اردوگاههاي صليب سرخ و مفقودين، محروميت از دسترسي به سرويس بهداشتي در ساعات طولاني از شبانه روز، ضرب و شتم ادواري تمام اسرا، شكنجه اسرا با شوك الكتريكي و كتك زدن با كابل و كشيدن ناخن و آويزان كردن از سقف و توسل به حربه اعدام مصنوعي براي اعترافگيري و شناسايي هويت (اين شكنجهها در مورد درجه داران و سپاهيان تشديد ميشد) محبوس كردن بيش از 20 هزار اسير در اردوگاههاي ممنوع از دسترسي كميته بينالمللي صليبسرخ، اسارت تعداد قابل توجهي از رزمندگان ايراني پس از امضاي قطعنامه 598 شوراي امنيت (27 تير 1366) را به عنوان بخش كوچكي از جنايت جنگي رژيم بعث عراق مورد اشاره قرار داد.
شهيدان غريب
موسسه فرهنگي پيام آزادگان، در بانك اطلاعاتي خود نام 518 اسير شهيد را ثبت كرده است؛ اسرايي كه در ايام اسارت شهيد شدند، امروز در ميان همرزمانشان به «شهداي غريب» مشهورند. بيماري، شدت جراحات، شدت شكنجهها، ضعف جسماني، سوءتغذيه، محروميت از دارو و مراقبتهاي پزشكي، مهمترين دلايل شهادت اسراي ايراني در ايام اسارت است. امروز كه از آزادگان درباره آخرين تصوير پس از ترك اردوگاهها و راهي شدن به سمت مرز تبادل؛ گذرگاه خسروي - منذريه عراق، بپرسي، يادشان ميآيد كه يكي از اسرا، پرده پشت پنجره اتوبوسشان را كنار زد و مقصد نگاه يارانش را كشيد به سمت گورستان «الكرخ»؛ بين بغداد و رمادي و «وادي العكاب»؛ نزديك به موصل، به سمت مزار دوستان شهيدشان؛ مزار «شهداي غريب».
26 مرداد 1397، مجيد شاه حسيني؛ معاون اجرايي كميسيون اسرا و مفقودين ايراني در دوران دفاع مقدس، با يك روزنامه سراسري مصاحبه كرد و گفت: «سال 1369، از 26 مرداد تا 26 شهريور، هر روز حدود 830 تا 2 هزار اسير وارد كشور شدند. از مجموع 37 هزار و 532 اسير ايراني كه در اين تاريخ به كشور بازگشتند، 17 هزار و 246 نفر، اسراي ثبت نامي توسط هيات صليب سرخ، و 20 هزار و 286 نفر، اسراي مفقود بودند. (در مورد سرنوشت حدود 1000 نفر از اسرا، روايت هاي مختلفي مطرح شده است) پس از بازگشت كامل آزادگان به ايران، كميسيونهاي اسرا و مفقودين پيگير تعيين تكليف آزادگان شهيد شد. اين دسته از عزيزان، افرادي بودند كه عراق گواهي فوت آنها را پيشتر به ما تحويل داده بود. در تاريخ 30 تير 1381، ۵۷۰ پيكر مطهر اسراي شهيد مظلوم را از عراق دريافت كرديم. جمهوري اسلامي ايران تا قبل از سرنگوني حكومت صدام بارها به مقامات عراقي ابلاغ كرده بود كه هر چه سريعتر نسبت به وضعيت نامعلوم اسراي ثبت نام نشده و مفقودالجسد ما تعيين تكليف كند. يعني دولت عراق بايد براي ما مشخص ميكرد كه فرد اگر زنده است در كدام اردوگاه يا زندان بوده و تحويل مقامات ايراني شود يا اگر به شهادت رسيده، بغداد مكلف به استرداد پيكر مطهر است. اما با ورود نيروهاي ائتلاف به خاك عراق (29 اسفند 1381) و سرنگوني صدام و با جستوجوهاي گسترده هيچ اثري از اسراي زنده ايراني به دست نيامد و لذا از تاريخ 9 آذر 1382، وضعيت كليه مفقودالاثرها به مفقودين شهيد تغيير يافت كه اين افراد حدود 7 هزار نفر هستند.طبق جمعبندي و بررسي كه از فهرستهاي مفقودين و مفقودالجسدهاي نيروهاي مسلح و بنياد شهيد و ستاد معراج شهدا به دست آورديم، بيش از 11 هزار نفر از رزمندگان ما به عنوان مفقودالاثر و مفقودالجسد باقي ماندهاند كه از سال ۱۳۹۰ تاكنون بيش از ۶ هزار پيكر شهداي مفقودالاثر ما به كشور بازگردانده شده و جستوجوي پيكر حدود 5 هزار نفر در مرحله تفحص است.»
توفير «اسارت» براي ما و «آنها»
«اسارت»، براي ما يك واژه 5 حرفي است. از 39 هزار و 140 رزمنده ايراني اسير در اردوگاههاي رژيم بعث عراق بپرسي، «اسارت»، شمارش آخرين ذرههاي اميد است وقتي قدمهايت روي درازاي طناب پوسيده شانس بر فراز دره مرگ به لرزه افتاده. امروز كه آزادگان ايران ميخواهند براي يك فرد ناشناس از روزگارشان تعريف كنند، جملهاي اضافه بر همه تعريفهاي معمول آدمها دارند: «اسير هم بودم».
در متن تقويمهاي ما، درباره روز 26 مرداد نوشته شده: «آغاز بازگشت آزادگان به ميهن اسلامي».
26 مرداد، با آن ثبت تقويمياش، از بامدادش تا شامش، موعد يك تفسير است؛ تفسير لذت آزادي. تصاويري كه دهها عكاس ايراني، روز 26 مرداد 1369 از مرز خسروي ثبت كردهاند، بخش مهمي از تاريخ بصري اين كشور است. تاريخي كه نه قابل انكار و نه قابل فراموش شدن. تاريخي براي خضوع در مقابل رزمندگاني كه در «بندهاي صدام» نمردند. از دهه 70 و تا امروز، ياراني كه در سالهاي اسارت در عراق، «همبند» بودند، آنها كه زندهاند، روز 26 مرداد هر سال، محفل كوچكي فراهم ميكنند براي بازخواني ايام حبس در خاك غريب .
«اردوگاه رمادي 2»، «كمپ 10 رمادي»، «اردوگاه عنبر»، «12 تكريت و 18 بعقوبه»، «اردوگاه 16 تكريت» و ...... صفحاتي كه با اين اسامي در فضاي مجازي ساخته شده، مثل دفترخاطرات دانشآموزاني است كه ميخواهند هرطور هست، خاطره رفاقت؛ رفاقت دردمندانه نابي كه در اسارت نطفه بست را زنده نگه دارند. به اين صفحات سر بزنيد. دست خالي برنميگرديد .