بيژن نوباوهوطن، نماينده عضو جبهه پايداري دورههاي هشتم و نهم مجلس كه پيش از نمايندگي مجلس، از جمله خبرنگاران صداوسيما بود و به ماموريت از اين سازمان، ساكن نيويورك، پس از دوري 4 ساله از پارلمان، از خرداد 99 بايد از تهرانيها در «خانه ملت» نمايندگي كند، به تعدادي از پرسشهاي «اعتماد» در ارتباط با مصائب پيشروي اصولگرايان پاسخ گفته كه در ادامه با ملاحظهاي حائز اهميت ميخوانيد و آن، اينكه آنچه اكنون بهعنوان متن مصاحبه اين منتخب مجلس يازدهم در اختيار شماست، تفاوتي اساسي دارد، با آنچه حين مصاحبه با خبرنگار «اعتماد» مطرح شد. اما متاسفانه نوباوه پيش از انتشار، صورتي پاكيزه و بعضا متفاوت از گفتههاي خود حين مصاحبه، تحويلمان داد و ما بهحكم امانت و اخلاق متن موردنظر او را جايگزين مصاحبه خودمان كردهايم. هرچند «اعتماد» بهدليل برخي كلمات نامناسب در نسخه اوليه مصاحبه، ناگزير به تلطيف تعابير بهكار رفته بود.
انتخابات يازدهمين دوره مجلس شوراي اسلامي به هر تفسير به پايان رسيد و همان طور كه پيشبيني ميشد در غياب كانديداهاي جناح چپ، اصولگرايان به پيروزي رسيدند؛ به نظر شما علت پيروزي اصولگرايان چيست؟
من اين حرف را قبول ندارم. اصلاحطلبان شكست بزرگي خوردند. همان طور كه در دولت و مجلس محلي براي عرض اندام نداشتند بنابراين اصولگرايان به طور طبيعي پيروز انتخابات شدند.
اما به هر حال بسياري از چهرههاي اصلاحطلب كه براي كانديداتوري در انتخابات مجلس يازدهم نامنويسي كرده بودند با رد صلاحيت گسترده شوراي نگهبان مواجه شده و اساسا در اين رقابت حضور نداشتند.
اصلا چنين حرفي درست نيست. مگر آقاي انصاري، آقاي وكيلي و... رد صلاحيت شدند. پس چرا انتخاب نشدند؟!
تعداد رد صلاحيتهاي كانديداي اصلاحطلبان به حدي بود كه در بعضي از حوزههاي انتخابيه عملا كانديدايي باقي نمانده بود؛ 93 درصد از مجموع كانديداهاي حزبي رد صلاحيت شدند. مصداقش حزب اعتماد ملي كه تمامي 62 كانديداي آنها رد صلاحيت شدند.
اين حرف 100 درصد غلط است. اين پوششي براي جلوگيري از نشان دادن شكست و ناكامي اصلاحطلبان است. مردم به مجلسي كه موفق نباشد، راي نميدهند. دولت هم همچون مجلس بسيار ضعيف است. اين واقعيتها را كه نميتوان كتمان كرد. اصلاحطلبان عملكرد بسيار ضعيفي داشتند و در تاريخشان هم خواهد ماند. هر چند من جناحبنديهاي اصلاحطلب و اصولگرا را قبول ندارم. به باور من فرد يا انقلابي است يا نيست. به نام اصلاحطلب هر فرد بيعرضهاي را وارد مجلس دهم كردند و نتيجهاش را هم ديديم. مردم هم از اينكه اصلاحطلبان نتوانستند قدمي برايشان بردارند به اصلاحطلبان راي ندادند. اساسا من اعتقاد دارم جناحبندي سياسي مويد صلاحيت افراد در هيچ شرايطي نيست و صرف تقسيمبنديها نميتواند كاراييهاي افراد را رقم زند.
با اين تفاسير علت اصلي پيروزي اصولگرايان در اين انتخابات چه بود؟
علتش اين بود كه مردم اصولگرايان را قبول كردند و در اين دوره به آنان روي آوردند. به اين دليل كه تمام خرابكاريهايي كه در كشور به وجود آمد توسط اصلاحطلبان بود و مردم هم مشاهده كردند كه از اصلاحطلبان كار مفيدي ساخته نيست.
مشاركت در اين دوره از انتخابات پايينترين ميزان مشاركت در تمام ادوار انتخابات بود. در حالي كه به نظر ميرسد 2 علت عمده آن رد صلاحيت گسترده شوراي نگهبان و نارضايتي عموم از مجموعه حاكميت بود؛ آيا با اين حساب ميتوان پيروزي اصولگرايان را صرفا ناشي از اقبال مردم به جناح راست تعبير كرد.
اين حرف درست نيست. به اين دليل كه كساني كه در اين دوره مشاركت نكردند، همان افرادي بودند كه اصلا اهل راي دادن در هيچ دورهاي نبودند. حاكميت يعني چه؟ حاكميت دولت و مجلس است. حاكميت، دولتي بود كه قيمت بنزين را در يك شب 3 برابر كرد و هيچ مسووليتي هم برعهده نگرفت و مردم را به باد مسخره گرفت. حاكميت يعني مجلسي كه به عامل دولت تبديل شد و همه اشكالات آن را به جاي نظارت، تاييد كرد. علت پيروزي اصولگرايان ضعف مديريت و اجرايي اصلاحطلبان بود. چنانكه ميتوان گفت اين دولت ضعيفترين دولت بعد از انقلاب است. به اين دليل كه استعماريترين قراردادها را همچون قرارداد برجام كه بدتر از تركمنچاي بود را امضا و اجرا كرد و قدرت هستهاي كشور را از بين برد. دولت بسيار ضعيف و ناكارآمد است. شما بررسي كنيد كه به طور مثال تخلفاتي كه رييس كل سابق بانك مركزي، برادر رييسجمهوري و وزير كار و صنعت و خانواده آنان انجام دادند، چه ضرباتي بر كشور و اعتماد مردم به نظام زد. به همين دليل هم مردم به آنان روي خوش نشان ندادند و اين در كارنامه اجرايي و ادعاهاي اصلاحطلبان هميشه باقي خواهد ماند
آقاي نوبا وه اما به هر حال اصولگرايان با ليستهاي متعدد در انتخابات حاضر شدند؛ با وجود چند دستگي اصولگرايان، آيا ميتوان انتظار تشكيل فراكسيوني منسجم و يكپارچه از اصولگرايان داشت؟
چند دستگي اصولگرايان امري داخلي است. اين كاركرد افراد و عملگرايي آنان است كه همه چيز را روشن ميكند. من چند دستگي را قبول ندارم؛ بلكه آنچه وجود دارد، تضارب افكار است. 100 درصد بين اصولگرايان وحدت است و هيچ مشكلي هم وجود ندارد. هنر ما اصولگرايان به اين است كه تضارب انديشه و افكار داريم. قطعا خواهيد ديد كه مجلس چه خواهد كرد. مطمئن باشيد كه مجلس آينده مانند مجلس دهم خود را در اختيار هيچ دولتي قرار نميدهد و به مسووليت نظارت بر اجراي حسن قوانين با قدرت عمل خواهد كرد.
اينكه اصولگرايان پس از انتشار 17 ليست انتخاباتي در نهايت روز آخر به ليست واحد رسيدند، گواه همين اختلاف و چند دستگي نيست؟
خير. به اين دليل است كه منطق دارند. اصولگرايي سليقههاي مختلفي را در دل خود دارد. مانند اصلاحطلبان نيستند كه چهرههاي ناشناخته را در «ليست اميد» جاي دهند چنانكه علي مطهري گفت كه من به غير از چند نفر اول ليست اميد، هيچكدام را نميشناسم. اتفاقا اين توسط اصولگرايان بسيار زيباست كه ليستهاي مختلف و با افراد مختلف ارايه دادند تا در نهايت به تصميم واحد برسند.
با اين وجود در همين ليستهاي اصولگرايان و حتي در ليست اصلي بسياري افراد ناشناخته و جوان حاضر بودند كه سابقه سياسي چشمگيري نداشتند.
بايد عرض كنم كه شايد شما آنها نميشناسيد. مثلا من از شما سوال ميكنم آيا تمام افراد «ليست اميد» را ميشناختيد؟ براي شما افراد ليست اصولگرايان ناشناخته بودند اما براي ما اصولگرايان كاملا شناخته شده هستند. درباره سابقه سياسي آنان نيز نظر ما با شما تفاوت دارد. فعاليت سياسي از نظر اصلاحطلبان شايد اين است كه افراد فقط بيايند و فحش دهند. مثل بعضي از خانمهايي كه در مجلس فقط ناسزاگويي را بلدند. آيا اينها سابقه فعاليت سياسي دارند؟
شايد افراد جوان ليست اصولگرايان براي شما شناختهشده باشد ولي براي عموم جامعه هم شناختهشده هستند؟! مگر نه اينكه اينها قرار است نماينده مردم باشند و مردم با شناخت به آنها راي بدهند؟
اين استدلال غلط اصلاحطلبان است بلكه اين افراد نيروهاي جديد، جوان و شناختهشده هستند.
به نظر شما تكليف رياست مجلس چه ميشود؟
در حال حاضر بحث رياست مجلس را نداريم. بحث اصلي ما تشكيل مجلسي است كه بر اساس قوانين، افرد با انديشههاي مختلف، حرفشان را ميزنند و انتخاب ميكنند و انتخاب ميشوند. اينكه رييس مجلس به شيوه قبلي نظير انتخاب دوره قبل صورت گيرد، فساد كامل است. به اين دليل كه قبل از شروع مجلس با همه لابي ميكرد و قبل از ورود به مجلس به افراد قول پستهاي گوناگون از جمله رياست كميسيونها و سخنگويي آنان را ميداد. اين كار بسيار غلطي است؛ به اين دليل كه هر فرد بايد بيايد و خودش را ارايه كند. اينكه با لابيگري و اقدامات غيراخلاقي فردي رييس مجلس شود، شايستهسالاري نيست از اين رو ما زماني رياست مجلس را انتخاب خواهيم كرد كه بحث آن را در مجلس و با حضور نمايندگان انجام دهيم. ما 12سال گذشته مجلس در انتخابات رييس اعضاي هيات رييسه و كميسيونها را هرگز قبول نداريم و به عنوان ضرورت شفافيت در مجلس با آن مقابله خواهيم كرد.
وضعيت اصلاحطلبان كه اقليت مجلس يازدهم را تشكيل ميدهند، چگونه ارزيابي ميكنيد؟
من در مجلس هشتم كه حدود 50 نماينده اصلاحطلب حضور داشتند، نماينده بودم و هيچ مشكلي هم با يكديگر نداشتيم؛ بلكه مانند برادر با يكديگر همكاري ميكرديم. حتي بسياري از مواقع طرحهايي كه آنها ارايه ميدادند، ما دفاع ميكرديم و برعكس به اين دليل كه اساس فكر اگر انقلابي و همراستا با منافع كشور باشد هيچ مشكلي ندارد و بسيار هم زيباست. چه بسا مواردي به فكر ما نرسد ولي به فكر اصلاحطلبان برسد و برعكس. به نظر من ضرورت مجلس اين است كه انديشههاي مختلفي روي كار باشد. من هيچ خطري در اين زمينه نميبينم و اميدوارم كانديداهاي اصلاحطلبي كه به مجلس يازدهم راه پيدا كردهاند، همكاري كنند كه قطعا همين طور هم خواهد بود. من هيچگاه اشكال در تضارب انديشههاي مجلس نديدهام؛ در قرآن هم آمده است كه تمام انديشهها و افكار را گوش كنيد و بهترينش را انتخاب كنيد.
اصلاحطلبان اين سالها همراهي خود را با مردم در مسائلي مانند مخالفت با تحريمها يا تصويب FATF نشان دادهاند همينطور در بحثهاي سياسي و مدني. در حالي كه اصولگرايان هميشه در مخالفت با اين مسائل بودهاند. به نظر شما چالش اصلي اصولگرايان در مجلس يازدهم چيست؟
به نظر ميرسد بسياري از جريانهاي سياسي متاسفانه هنوز برداشت صحيحي از FATF ندارند در حالي كه FATF به عنوان پازل تكميلي برجام درصدد تسلط كامل بر اطلاعات اقتصادي كشور ماست متاسفانه بر تصويب آن تاكيد ميكند.
چرا شما فكر ميكنيد كه اصلاحطلبان درباره FATF دروغ گفتهاند؟ تغيير با توجه به جواب
بايد بگويم كه از اين نظر به مردم دروغ ميگويند كه امروز تمام مشكلات بانكي ما ناشي از تحريمهاي امريكاست و نه FATF چراكه امريكاييها ميدانند با تسلط بر سايت مركزي اطلاعات اقتصادي كشورمان خواهند توانست همه راههاي دور زدن تحريمها را رديابي و مسدود كند. اين واقعيتي است كه نه دولت و نه بسياري از اصلاحطلبان آن را به مردم نميگويند. FATF يك معاهده است كه هر كسي در آن ميتواند، مداخله كند. FATF معاهدهاي است كه 41 بند دارد و در حال حاضر هم 39 بندش را دولت اجرا ميكند. 2 بند باقي مانده هم برميگردد به CFT و پالرمو كه يكي مربوط به مبارزه با پولشويي است كه ما خودمان در كشور قانون مبارزه با پولشويي را داريم و ديگري هم به معني مبارزه با تروريسم است. طبيعتا معنايي كه آنها از تروريسم دارند با معنايي كه ما از تروريسم داريم، يكسان نيست. امريكاييها به تمام نهضتهاي آزاديبخش، نيروهاي حزبالله، سپاه پاسداران و سازمانهايي از اين دست ميگويند تروريست. امريكا از اين طريق ميخواهد، اطلاعات اقتصادي ما را بگيرد. بنابراين، اين يك قرارداد استعماري است. اصلاحطلبان اگر بر بستن اين قرارداد اصرار ميكنند در واقع بر يك قرارداد استعماري اصرار ميورزند.
بزرگترين چالش اصولگرايان در مجلس يازدهم اين است بتوانند مشكلاتي كه اصلاحطلبان در اين 8 سال براي كشور ايجاد كردهاند، حل كنند. ازجمله آن حل مسائل اقتصادي، فرهنگي و سياست خارجي است. دولت آقاي روحاني و مجلس اصلاحطلب دهم، ضربات سختي بر رشد اقتصاد كشور وارد كردند. بزرگترين چالش اصولگرايان حل اين مشكلات است كه بايد فقط روي اين مسائل متمركز شوند و نه بحثهاي ديگر.