زندگي در روزهاي كرونايي
محمدعلي ابطحي
شكل زندگي امروز ما، فرصت دور هم ماندن و در خانه ماندن را چندان دستيافتني نميكند؛ چندان پيش نميآيد كه مثل اين روزها، بتوانيم در كنج خانه و دور اعضاي خانواده بمانيم. اين فرصت مغتنم است در صورتي كه چند توصيه را از ياد نبريم. اول اينكه از خودمان توقع نداشته باشيم كه در اين فرصت خانهنشيني، شاخ تمام كارهاي عقب افتاده را بشكينم و كاري كنيم، كارستان.
اين توقع حاصلي جز عذاب و جدان ندارد، در عوض اما ميتوانيم اين فرصت را، فرصت با هم بودن و دور هم بودن بدانيم. پيش از اينچنين امكاني نداشتيم، اما حالا كه به اجبار راهي خانه شدهايم، دور هم بودن خود ميتواند يك هدف باشد. براي اين منظور بايد بپذيريم كه نسلهاي گوناگون و سنهاي مختلفي ساكن يك خانه هستند و هر عضوي از يك خانواده، نيازهاي متفاوتي دارد، مثل نياز به تنهايي. ما گر چه در خانه دور هم جمع هستيم، اما بايد اين فرصتهاي تنهايي را از يكديگر دريغ نكنيم، اگر فرصتهاي خلوتكردن را از يكديگر بگيريم، اگر آن تنهايي و آن آرامش حاصل از تنهايي را به افراد مختلف خانه ندهيم، فضاي پرتنش و در عين حال رياكارانه بر خانه ما حاكم ميشود، تبعات هم تا آينده دست از گريبان ما برنخواهد داشت. يادمان باشد كه پيش از اين روزها، ما در نقاط معين و مشخص مشتركي دور هم جمع ميشديم و كنار اين نقاط مشترك، نقاط غيرمشتركي هم داشتيم، حالا هم بايد در چارچوب خانه به نقاط غيرمشترك هم احترام بگذاريم.
دوم اينكه رسانه سرگرمكننده است. رسانه اصلي در شهرها طبيعتا، موبايلها و تلفنهاي شخصي است و هر كسي رسانه خود را در دستهايش دارد. ظاهرا ماهواره ممنوع است اما بخش ديگري كه فراغت خانهنشينان را پر ميكند تماشاي رسانههاي ديگر است، بخش ديگري از جامعه نيز اوقات فراغت خود را با تماشاي رسانه ملي پر ميكند و به همين دليل، وظيفه صدا و سيماست تا برنامههاي شادتري پخش كند. گاهي در تلويزيون ميبينم كه فيلمهاي قديمي پخش ميشوند، اين كار خوب است اما دوز برنامههاي جذاب كافي نيست. البته نميتوان خردهاي به صداوسيما گرفت، زيرا آنها نيز مثل ما غافلگير شدند، با اين حال توصيهام به تلويزيون اين است كه برنامهها براي سنين مختلف تعيين شوند، يعني افراد مختلف بدانند برنامه مناسب سن آنها چه زماني و در كجا پخش ميشود. مساله بعد، مساله كنترل تلويزيون است. كنترل تلويزيون بايد در خانه دست به دست بچرخد؛ نه اينكه در سيطره يك نفر بماند و چشمهاي بقيه خيره به آن باشد. چهارم اما رعايت بهداشت عمومي در خانه است؛ هر كسي در خانواده موظف به رعايت اين اصول است و والدين نبايد از هيبت مادري و پدري خود استفاده كنند و اگر به بيرون خانه رفتند و بازگشتند با اتكا به اين هيبت، اصول بهداشتي را رعايت نكنند. دوران شيوع كرونا، دوراني است كه براي گذر از آن، همه به كمك هم احتياج دارند، همانقدر كه منتقل نكردن ويروس اهميت دارد، منتقل نشدن هم مهم است. من اين شرايط بحراني را در نوشتههايم، «شرايط آخرالزماني» خواندهام. پيشتر در فيلمهاي ترسناك و نامناسب براي نوجوانان چنين صحنههاي آخرالزماني ميديدم، حال آنكه همگي در اين صحنهها در حال زندگي هستيم، بنابراين چارهاي جز آرامش دادن به يكديگر نداريم. ما بايد بپذيريم كه در دورهاي استثنايي در تاريخ زندگي انسانها زيست ميكنيم و اين شرايط هم براي ما و هم براي مردم جهان به وقوع پيوسته است، غافلگير شدهايم، اما اين غافلگيريها با سرگرمي قابل جبران است. طبيعتا بحثهاي معنوي را هم نبايد از خاطر ببريم. باور بكنيم كه كرونا را بايد با علم پزشكي رفع كرد و بايد به توصيههاي پزشكي و بهداشتي تن داد، اما دعا كردن هم در اين شرايط بسيار مهم است. چه افرادي كه با اعتقاد و باور به دعا هستند و چه افرادي كه به آن باور ندارند؛ دعا كردن به همه آنها در اين شرايط احساس آرامش ميدهد، حس اتصال به قدرت برتر كمترين حاصلش آرامش روحي است. نهايت اينكه اين دوران، دوران گذشت است؛ اگر در اين روزها از خطاهاي يكديگر نگذريم، به سختي ميتوانيم اين شرايط را تاب بياوريم، خطاها را در خانه و در حريم خانواده چندان جدي نگيريم و ببخشيم و گذشت كنيم تا اين روزها نيز بر ما بگذرند.