آداب در خانه ماندن
سيدعلي ميرفتاح
ما- اعم از زن و مرد و بچه- تلقيمان از خانه استراحتگاه است. به خانه ميرويم تا در محيط امن و گرمي كه به دست خود بنيانش نهادهايم دمي به دور از شر و شور دنيا بياساييم؛ خانه جاي خوابيدن است، جاي دور هم غذا خوردن...
جاي لميدن و تلويزيون ديدن، جاي سر و كله زدن با اعضاي خانواده... معمولا ما زندگيمان را به بيرون و درون خانه تقسيم ميكنيم. بحثهاي كاري متعلق است به اداره و مغازه و مطب و دفتر و شركت، بحثهاي عاطفي و شوخي و نصيحت و گل گفتن و گل شنفتن هم براي خانه. اين توصيه جدي است كه كار بيرون را نبايد به خانه آورد و حريم خانواده را نبايد با كارتابل و ملاقات و تلفنهاي طولاني و مشغلههاي فكري آلود. بيرون بيرون است و خانه خانه. اما از آنجايي كه 8 ساعت از وقت در خانه ماندن را به خواب طي ميكنيم معمولا سهم زيادي به دور هم بودن و صحبت كردن و با خانواده بودن نميماند. عليالخصوص كه خانههاي امروز عضو ثابت و قدرتمندي به نام تلويزيون دارد كه در شاهنشين مينشيند و وقت همه را مثل جاروبرقي ميمكد و امكان معاشرت را از ديگران ميگيرد. حتي امروز اوضاع طوري است كه در بعضي خانهها سفره و دور هم نشيني به مفاهيم انتزاعي بدل شدهاند و مصاديق واقعي خود را از دست دادهاند. ما 8 ساعت در اداره يا دكان يا آفيس مشغول كاريم. چيزي حدود سه، چهار ساعت هم به رفت و آمد ميگذرد و در خيابان و كوچه و مترو و تاكسي و اتوبوس و ماشين شخصي سپري ميشود. از 12 ساعت باقيمانده 8 ساعتش در رختخواب ميگذرد و 4 ساعتش هم ميماند براي سفره و تلويزيون و مهماني و حرفهاي خانوادگي. در واقع اين سبك وقتگذراني به قدري فراگير است كه هر گونه تغييري ميتواند، باعث دردسر شود. در واقع ما معتاد به اين سبك زندگي شهري هستيم و معمولا در خانه بيش از سه، چهار ساعت وقت نميگذرانيم. اين 4 ساعت بشود 5 ساعت يا بيشتر، اختلالاتي جدي وارد زندگيمان ميكند. ترك عادت موجب مرض است كه اگر مرض را اينجا به معني دردسر بگيريد، با توجه به تجربيات شخصيتان، ميتوانيد عرضم را تصديق كنيد كه «در خانه ماندن بيبرو برگرد دردسرآفرين است». اگر ميبينيد روزهاي تعطيل ناخواسته با همسرتان بگو مگو ميكنيد يا اوقات خوشتان يك دفعه تلخ ميشود، بخش زيادياش تقصير شما نيست بلكه تقصير خانه است. اگر در روزهاي تعطيل حوصلهتان سر ميرود، خودتان را سرزنش نكنيد. شما براي در خانه ماندن تربيت نشدهايد و كسي چيزي از آداب در خانه ماندن را يادتان نداده است، براي همين يك به دو نرسيده با داد و بيداد و اوقات تلخي از خانه بيرون ميزنيد تا «بيرون» به رويتان آغوش بگشايد و قدري نازتان را بخرد و... اين تعبير «حوصله سر رفتن» متاخر است، قديميها مطلقا دركي از آن نداشتند. اصلا آنها به معناي امروزي اوقات فراغت نداشتند از همه مهمتر بلايي به اسم تلويزيون بالاي اتاقشان جا خوش نكرده بود. امروز جاروبرقي قدرتمندتري با قوه مكش هزار برابر تلويزيون وارد زندگيمان شده كه شبانهروزي وقتخوري ميكند: موبايل. آيا چنين وقتخورهايي قابل اعتمادند؟
به دليل شيوع كرونا اهل فن توصيه كردهاند كه در خانه بمانيد. سلمنا. حداقل 15 روز يا يك ماه بايد در آپارتمانهاي كوچكمان بست بنشينيم بلكه هر چه زودتر شر اين ويروس شرور كم شود. اما آيا اين كار ساده است و ما ميدانيم در اين مدت چطور وقتمان را پر كنيم؟ ما كه معمولا در روزهاي تعطيل گرفتار دعواهاي خانوادگي ميشويم و خيلي زود حوصلهمان سر ميرود چطور چنين مدت نسبتا زيادي را تاب بياوريم؟ بيشتر مردم به كمك كتاب، فيلم و معاشرت با دوست و همسايه وقت گذراني ميكنند؛ بافتني ميبافند، گلدوزي ميكنند، پازل ميچينند و اگر ذوق هنري داشته باشند، سازي ميزنند يا نقاشي ميكشند يا كاردستي درست ميكنند. خيلي هم خوب اما آيا شدني است از كوچك و بزرگ و زن و مرد بخواهيم كتاب بخوانند و بازي تاج و تخت ببينند و كوبلن ببافند و صفحات موبايل را بالا و پايين كنند؟ اجازه بدهيد صريحتر مساله مهم در خانه ماندن را مطرح كنم. ويروس كرونا مشكلي جدي است كه اگر بحرانش بناميم، مبالغه نكردهايم. اما آيا اين خانهنشيني طولاني نميتواند خودش قوز و بالاقوز شود و تبديل به يك معضل بلكه يك بحران اجتماعي شود؟ آيا در اين مدت نسبتا طولاني ما گرفتار دعواهاي جدي خانوادگي نميشويم؟ آيا محتواي ماهواره و موبايل ذهن مردم را مشوب نميكند و در معرض خطرشان قرار نميدهد؟ در خانه ماندن آدمها را عصباني ميكند و آستانه تحملشان را پايين ميآورد. به خصوص بهسر بردن در يك آپارتمان كوچك ميتواند شرايط وخيم محبس را بازسازي كند و ذهن مرد و زن و بچه در خانه مانده را به هم بريزد. در اين وسط تلويزيون خودمان هم انصافا اعصاب خرد كن است. بقيه هم بدند اما بنا به دلايلي كه فعلا جاي طرحشان نيست، تماشاي مداوم شبكههاي داخلي بيننده را از كوره به در ميبرد و وادار به ناسزاگويياش ميكند. مشكل اينجاست كه ما براي در خانه ماندن تربيت نشدهايم و اين راهكارهاي متعارف هم بعيد است كمك چنداني بكند. شايد لازم است، متخصصان در اين حوزه وارد ميدان شوند و به بهترين وجه مردم را بسته به سنخ روانيشان راهنمايي كنند. امكانات دنياي مجازي ميتواند، دورافتادگي از دوستان و آشنايان را جبران كند و يكجور دورهمي ديجيتال تدارك ببيند يا بشود، نوعي مشاركت مدني از دور تعريف كرد. من متخصص اين امر نيستم و چيزي را هم به كسي توصيه نميكنم اما از بزرگان قوم ميخواهم تا براي اين معضل جدي راهحل بينديشند و آداب در خانه ماندن را آموزش بدهند. اين معضل را دستكم نگيريد.