رستگاريهاي پنجدقيقهاي
حميدرضا ميرزاده
آن اوايل محيط زيستي بودن چندان كار سختي نبود. يعني سالي يك درخت كاشتن و جمعآوري زبالههايي كه در طبيعت ميبينيم كافي بود تا شما را به عنوان يك محيط زيستي بشناسند. اما آرامآرام شرايط فرق كرد. كار به استفاده نكردن كيسه پلاستيكي و مصرف كمتر آب و شويندهها و استفاده از دو روي كاغذ و حتي تنظيم گرمايش اتاق هم رسيد. توصيههاي جالبي كه تاثير زيادي داشتند و لازم نبود كار عجيب و غريبي انجام دهيم. همين كه اندكي به زندگي روزمرهمان توجه ميكرديم و چند كار كوچك را انجام ميداديم كه تاثير چنداني بر كيفيت زندگيمان نداشت كافي بود و اتفاقا همين كارهاي كوچك تاثيرات بسيار بزرگي در انتشار آلودگيها و مصرف منابع طبيعي زمين داشته و دارند. ولي خب ما محيط زيستيها كه هرروز هم بر تعدادمان افزوده ميشد، آرامآرام پايمان را فراتر گذاشتيم و دامنه توصيهها و نصايح حكيمانهمان را بيشتر كرديم. صد البته كه تمام اين نصايح، رگهاي از واقعيت و علم را در خود داشتند اما گاهي هم بخشي ديگر از واقعيت را ناديده ميگرفتند و همين ايراد كار بود. مثلا همينقدر كه توصيه ميكرديم كيسه پلاستيكي كمتري استفاده كنيم و دهها عكس از حيوانات گرفتار در كيسههاي پلاستيكي رهاشده منتشر ميكرديم، يادمان ميرفت كه صنعت مد و لباس سالانه هزاران تن مواد آلاينده و سمي و گازهاي گلخانهاي را راهي منابع آب و خاك و جو زمين ميكند. يا همانطوركه از مضرات رژيم غذايي با گوشت زياد براي محيط زيست ميگفتيم، يادمان ميرفت كه بسياري از مواد غذايي گياهي از صدها كيلومتر دورتر با هواپيما و كشتي به نقاط ديگر منتقل ميشوند و در اين انتقال هزاران تن گاز گلخانهاي منتشر ميشود. يا آنكه به كشاورزان براي تغيير كاربري اراضي منابع طبيعي انتقاد ميكرديم اما يادمان ميرفت كه خيلي از خودمان بدمان نميآيد ويلايي در شمال داشته باشيم .حتي اين اواخر كار به سبزه عيد هم رسيد! با كلي عدد و رقم سعي ميكنيم به همه اثبات كنيم كه سبز كردن صد گرم گندم چه عواقب و تاثيراتي بر منابع آب دارد، اما يادمان ميرود كه هرروز مقدار زيادي غذا، ميوه و سبزي كه براي توليدشان كلي آب و انرژي مصرف شده در يخچال خانه خودمان فاسد ميشوند. راستش را بخواهيد، محيط زيستي بودن كمي فراتر از تاكيد بر رفتارهاي كليشهاي، بايد و نبايدهاي جهانشمول و بيان نصايح حكيمانه براي ديگران است. تفكر محيط زيستي، نگاهي همهجانبه به تاثير حضور ما بر كره زمين است. اينكه ببينيم زندگي ما چه تاثيري بر محيط اطراف (چه دور و چه نزديك) ميگذارد و اين تاثير آيا برگشتپذير است يا خير؛ در نهايت تلاش براي فهميدن اينكه از چه راهي ميتوان اين تاثير را كاهش داد. شايد بد نباشد يك بار ديگر نقادانه به سادهترين كارهاي روزمره تا پيچيدهترين اقداماتمان فكر كنيم. ممكن است خودمان هم دچار آن سادهسازي هولناك مسائل و گرفتار شدن در دام «رستگاريهاي پنج دقيقهاي» شده باشيم!