تحويل سال رودخانهاي
طاهر قديريان
طبق معمول ماشينم خراب شده بود. در جادههاي خاكي منطقه چهارده روستاي بشاگرد در استان هرمزگان. هوا تاريك بود و ماشين درست وسط رودخانه كوچك كه جاده را قطع ميكرد، از حركت ايستاد. از ماشين پياده شدم. 200 متر بيشتر با روستاي گارامون فاصله نداشتم و صداي ضعيفي از تلويزيون يكي از خانههاي روستا ميشنيدم.
همين كه كاپوت را بالا زدم و در حال وارسي موتور بودم صداي مبهم تلويزيون آغاز سال 1392 شمسي را اعلام كرد. دست از كار كشيدم، به ماشين تكيه دادم و به اين موضوع فكر ميكردم كه امسال تقديرم اين بوده كه سال جديد را با صداي آرام رودخانه، صداي بلند قورباغه و خرابي ماشين آغاز كنم.
سال 1388 براي حفاظت از خرس سياه به بشاگرد آمده بودم. اما حالا نوروز را در بشاگرد مانده بوديم تا شايد بتوانيم كمي جلوي برهگيري را بگيريم، چون هر روستايي كه ميرفتيم مردم ميگفتند خرس را رها كرده و فكري براي
پلنگ كنيد.
پلنگ به بز و گوسفند مردم حمله ميكرد و آنها را ميخورد، زيرا جمعيت طعمههاي طبيعي مانند كل و بز و قوچ و ميش به علت شكار غيرمجاز و گرفتن برههاي تازه متولد شده به شدت كم شده بود. شكار در سراسر سال انجام ميشود اما برهگيري محدود به فصل كوتاه زايمان
ميشهاست.
از آنجا كه در بشاگرد هوا زودتر گرم ميشود، ميشها در اواخر اسفند و اوايل فروردين برههايشان را به دنيا ميآورند. برهگيري و فروش برهها در همين ايام به معضل بزرگي در منطقه تبديل و باعث شده بود جمعيتهاي آسيبديده علفخواران شكنندهتر شود.
به نظرم برهگيري كاري سنگدلانهتر از شكار است. جدايي مادر از فرزند، انباشته شدن شير در پستان ميشها، مرگ و مير گسترده برههاي كوچك حين قاچاق و...
جلوگيري از برهگيري يكي از كارهاي سالانه محيطبانان در برخي مناطق نظير پارك ملي بمو شيراز است. آنها در زمان برهگيري با نصب چادرهايي دورادور منطقه تمام تلاش خود را براي كاهش تخلف انجام ميدهند. هر سال اين محيطبانان در جلوگيري از برهگيري موفقتر باشند اثر آن را در جمعيت سال بعد به خوبي ميتوان مشاهده كرد.
ما هم در آن سال براي كاهش برهگيري تصميم گرفتيم براي اولينبار در منطقه بشاگرد گشتزني انجام دهيم تا اندكي جلوي اين معضل گرفته شود، اما چون فصل زايمان منطبق با ايام نوروز بود بايد قيد بودن كنار خانواده در لحظه تحويل سال را ميزديم.
از آنجا كه منطقه دوردست بود و برنامه ما منطبق با عيد شده بود، نتوانستيم بيش از دو تيم دو نفره جمع شويم، اما مردم محلي خيلي كمكمان كردند و با همراهي آنها هر روز در كوهها و تپههاي اطراف منطقه گشت ميزديم و شبها درباره اهميت حفظ حيات وحش با مردم
صحبت ميكرديم. همچنين سعي ميكرديم راهنماهاي محلي را از ميان خود شكارچيها و برهگيرها انتخاب كنيم تا هم با اهداف كار ما آشنا شوند و هم بدانند كه بدون آسيب زدن به طبيعت هم ميتوان درآمد
كسب كرد.
امروز بعد از گذشت هشت سال نميدانم كار ما تاثيري بر جمعيت قوچ و ميش و تغيير نگرش مردم محلي داشت يا نه؟ ولي پنج سال است كه در لحظه آغاز سال جديد ياد آن تحويل سال رودخانهاي ميافتم.