• ۱۴۰۳ سه شنبه ۱۲ تير
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5170 -
  • ۱۴۰۰ شنبه ۲۱ اسفند

نوروز در پارك ملي گلستان

نيلوفر رييسي‌چهارطاقي

زمستان 1390 در قالب داوطلب به انجمن طرح سرزمين رفتم. آن زمان انجمن با مسووليت ياسمن طالبي پروژه‌اي در پارك ملي گلستان تعريف كرده بود. اعضاي انجمن در زمان تعطيلات نوروز در پارك مستقر مي‌شدند تا در رابطه با اين منطقه و ارزش‌ها و تهديدهايش به مسافران نوروزي كه از شاهراه آسيايي به سمت مشهد رفته يا از آنجا برمي‌گشتند، آگاهي‌رساني كنند. تعداد پرشماري خودرو از اين مسير تردد مي‌كردند. تكه شدن پارك به دو بخش شمالي و جنوبي با اين جاده و ناامن شدن زيستگاه و تلفات جاده‌اي حيات‌وحش، حجم قابل توجه زباله رهاشده در حاشيه جاده، شكستن شاخه‌ها و قطع درختان و وقوع آتش‌سوزي‌هاي عمدي و غيرعمدي در حاشيه جاده بخشي از تهديدات اين جاده از سمت جامعه انساني بوده و هستند كه ضرورت پرداختن به كاهش اثرات آنها از طريق اطلاع‌رساني و افزايش آگاهي را بيشتر مي‌كرد. من كه دانشجوي سال دوم زيست‌شناسي بودم، فرصتي پيدا كرده بودم كه واحد عملي درس اكولوژي را با گزارشي از اين پروژه و منطقه تمام كنم. اما نمي‌دانستم اين پروژه، شروع مسير جديدي در زندگي حرفه‌اي و شخصي من خواهد شد.
كار ما به نظر ساده بود! دو چادر در ورودي تفرجگاه گلشن و آبشار و يك ميز در ورودي مركز بازديدكنندگان داشتيم! صبح هر روز ياسمن برنامه را مشخص مي‌كرد و هر گروه در يك نقطه مستقر و كار از اين لحظه شروع مي‌شد! در كنار ارايه يك كيسه زباله زيست‌تخريب‌پذير به مسافران و درخواست جمع‌آوري و خارج كردن زباله‌هاي‌شان از پارك، يك بروشور با تصاوير و اطلاعاتي از پارك داشتيم كه روي آن و بالاي عكسي از اميرحسين خالقي بزرگ نوشته بود: «ما هم محيط‌بان پارك ملي گلستان باشيم». در اين بروشور يك نقشه از پارك ملي گلستان به تفكيك زيستگاه‌هاي جنگلي و استپي و وضعيت جاده عبوري از آن به همراه نقاط تفرجگاه‌ها و يك شماره تماس براي گزارش جانوران آسيب‌ديده به اداره پارك ملي هم وجود داشت. به نظر مي‌رسد وقتي چيزي را به درستي نمي‌شناسيم، نسبت به آن تعلق خاطر كمتري احساس مي‌كنيم و بنابراين احتمال بيشتري دارد كه به آن آسيب بزنيم. تلاش ما اين بود به مسافران بگوييم در چه منطقه‌اي با چه ارزش‌هاي طبيعي و منحصربه‌فردي هستند. ما همچنين گردشگران نوروزي را تشويق مي‌كرديم تنها از مكان‌هايي كه به عنوان تفرجگاه مشخص شده‌اند، استفاده كنند تا هم بتوانند از خدمات آنها بهره ببرند و هم تخريب و آسيب كمتري متوجه منطقه شود. در موزه هم بيشتر مشغول صحبت درباره حيات‌وحش و مناظر طبيعي پارك ملي گلستان با بازديدكنندگان بوديم. 
تمام هفته اول نوروز 1391 براي من و دوستان همراهم در پارك ملي گلستان و با اين تجربه گذشت. هيجان ديدن حيات‌وحش در جوار اقامتگاه تنگراه، طعم خوش غذاي محلي دستپخت مادر يكي از دوستان بومي ما و شنيدن تجربه‌هاي افرادي مثل ياسمن، محمود صوفي و علي قشقايي كه با عشق مشغول كار در حوزه محيط‌زيست و حفاظت بودند، همان قدم‌هاي اول پيدايش تعلق خاطري عميق در من بودند. يك روز در كنار عمو قاسم سعدي‌زاده براي گشت‌زني در پارك ملي گلستان تا دره «آلمه» رفتيم. آن روز، اولين تجربه‌هاي من از ديدن گله‌هاي آهو و قوچ و ميش در يكي از امن‌ترين زيستگاه‌هاي‌شان بود. نه دوربين چشمي داشتم و نه دوربين عكاسي. اما همه ‌چيز آنقدر واضح بود كه با چشمان غيرمسلح در ذهن من حك شود! همين مواجهه براي من كافي بود تا چيزي درونم براي هميشه تكان بخورد! غروب ميرزابايلو كار را براي من تمام كرد و از همان روز تلاشم براي حضور در فضاي محيط‌زيست به شكل داوطلب آغاز شد و بعدتر با ادامه تحصيل در اين حوزه و كار با موسسات مربوطه ادامه پيدا كرد. بعد از يك‌سال در نوروز 1392 بار ديگر به عنوان داوطلب اين برنامه به پارك ملي گلستان رفتم كه آخرين سال اجراي آن بود.
فرصت حضور و مشاركت در دو دوره از اين پروژه در پارك ملي گلستان علاوه بر دستاوردها و تجربه‌هاي فردي و ايجاد آشنايي‌هاي ارزشمندي كه بعد از گذشت 10 سال همچنان پابرجا هستند، دريچه‌اي بود تا حفاظت را از ابتدا نزديك‌تر به ماهيت اصلي و چندجانبه و پيچيده آن ببينم. اينكه در حفاظت از طبيعت تلاش براي ناديده گرفتن و حذف انسان در هر نقشي بيهوده و حتي مخرب است و تا زماني كه آن را به عنوان يك تهديد و فرصت همزمان نبينيم، به راه‌حل‌هاي پايدار و ماندگاري نمي‌رسيم. هنوز هم بسياري از رهگذران اين جاده نمي‌دانند پارك ملي گلستان كجاست، چه ارزش‌هايي دارد و چه اثراتي مي‌تواند در زندگي آنها داشته باشد... 

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون