• ۱۴۰۳ يکشنبه ۱۱ شهريور
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5525 -
  • ۱۴۰۲ پنج شنبه ۱۵ تير

رزمندگانی كه به‌خانه روا بودند

نگاهي به اعزام نيروهاي ايراني به سوريه براي مقابله با اسراييل پس از فتح خرمشهر در سال 1361 به بهانه سالروز ربايش احمد متوسليان و سه همراهش

محمدحسن   نجمي

حوالي ظهر 14 تير ماه 1361؛ بنز سفارت ايران در لبنان با 4 سرنشين ايراني و يك گارد لبناني حفاظت سفارت، در جاده طرابلس به بيروت در راه پايتخت لبنان بود.

40 كيلومتر مانده به بيروت، به يك پست «ايست بازرسي» مي‌رسند؛ افراد مسلح به آنها ايست مي‌دهند و سرنشينان را پياده مي‌كنند؛ آنها انگار در «ايست البرباره» انتظار بنز سفارت را مي‌كشيدند؛ آنها «شبه‌نظاميان ماروني حزب كتائب» يا همان نيروهاي «فالانژ» به رهبري «سمير جعجع» بودند. هر 5 سرنشين خودروي سفارت، از سوي اين نيروها به اسارت گرفته مي‌شوند و 24 ساعت بعد از اين اقدام، فقط گارد لبناني حفاظت سفارت ايران، آزاد شد و 4 ايراني در بند ماندند.

«احمد متوسليان» فرمانده تيپ 27 محمد رسول‌الله تهران، «محسن موسوي» كاردار سفارت ايران در بيروت، «تقي رستگار مقدم» مسوول واحد آموزش تيپ ۲۷ و «كاظم اخوان» عكاس خبرگزاري جمهوري اسلامي (ايرنا) سرنشين‌هاي ايراني خودرو بودند؛ سرنشين‌هايي كه ديگر هيچ خبري از آنها نشد و لقب «جاويد‌الاثر» به آنها اطلاق شد. آنها به سفارت ايران در بيروت مي‌رفتند؛ بابت اينكه سفارت ايران در اين شهر تحت محاصره فالانژها و نيروهاي اسراييل بود و در صورت سقوط و ورودشان به ساختمان سفارت، به گفته كاردار ايران، «تمام اسناد محرمانه به دست‌شان مي‌افتد.» همين گفته‌هاي موسوي باعث شد تا متوسليان و رستگار مقدم كه در پادگان «الزبداني» در جنوب استان دمشق در سوريه براي آموزش نيروها مستقر بودند، به همراه خبرنگار «ايرنا» جاده بيروت را پيش بگيرند؛ جاده‌اي كه اين 4 نفر را هرگز به مقصد نرساند.

 

اعزام براي مقابله با اسراييل

حضور اين دو نظامي ايران در سوريه به تصميماتي بازمي‌گردد كه پس از آزادسازي خرمشهر از سوي شوراي عالي دفاع اتخاذ شد. حدود 2 هفته پس از آزادسازي خرمشهر، ارتش اسراييل به بهانه ترور سفيرش در لندن ازسوي يك عضو سابق گروه فلسطيني مستقر در لبنان، حمله‌اي همه‌جانبه و گسترده به خاك اين كشور ترتيب داد و سپس دمشق زير آتش اسراييل رفت. پس از آغاز اين حملات بود كه در ايران نيروهاي انقلابي به حمايت از لبنان برخاستند.

 

تصميم شوراي عالي دفاع بر اعزام هيات بلندپايه به دمشق

17 خرداد ماه جلسه شوراي عالي دفاع با حضور آيت‌الله خامنه‌اي رييس‌جمهوري وقت، هاشمي رفسنجاني رييس مجلس، ميرحسين موسوي نخست‌وزير، سيداحمد خميني، تيمسار ظهيرنژاد رييس ستاد ارتش، ناخدا افضلي فرمانده نيروي دريايي، احمد عزيزي جانشين وزير امور خارجه، علي شمخاني قائم‌مقام فرمانده كل سپاه و كمال خرازي سرپرست ستاد تبليغات جنگ در محل مجلس شوراي اسلامي برگزار شد. آنجا تصميم گرفته شد كه يك هيات بلندپايه متشكل از مسوولان سياسي و فرماندهان نظامي براي بررسي اوضاع به سوريه بروند.

موضوع آن‌قدر براي شوراي عالي دفاع مهم بود كه باعث شد، نفراتي كه بايد به سوريه مي‌رفتند 5 ساعت در همان محل جلسه منتظر شدند تا هواپيما براي سفر به سوريه آماده شود؛ «علي‌اكبر ولايتي» وزير امور خارجه، سرهنگ «محمد سليمي» وزير دفاع، «محسن رضايي» فرمانده كل سپاه، سرهنگ «علي صيادشيرازي» فرمانده نيروي زميني ارتش، «علي‌اكبر محتشمي‌پور» سفير ايران در سوريه، «محسن رفيق‌دوست» مسوول تداركات سپاه، «احمد متوسليان» فرمانده تيپ ۲۷، «غلامعلي رشيد» و چند نفر ديگر از مسوولان اطلاعات عمليات قرارگاه مركزي كربلا، كساني بودند كه راهي دمشق شدند.

 

چرا تيپ 27 محمد رسول‌الله؟

محسن رضايي، فرمانده كل وقت سپاه درباره سفر به دمشق گفته كه «ما مي‌خواستيم با اعزام نيروي كمكي، در حقيقت صداقت خودمان را به جهان اسلام نشان بدهيم تا بعد از آن، از كشورهاي اسلامي بخواهيم كه آنها هم با ما همراه شوند. قبل از اعزام هر نيرويي، اول خودمان به سوريه رفتيم، منطقه را از نزديك ديديم، دقيقا آنجا را وارسي كرديم و به اين نتيجه رسيديم كه بهترين تيپي كه مي‌شود اعزام كرد، تيپ ۲۷ محمد رسول‌الله (ص) است؛ هم به دليل رزمندگي بچه‌هاي اين تيپ كه در دو عمليات فتح‌المبين و بيت‌المقدس ديده بوديم و هم اينكه اين بچه‌ها توي پايتخت زندگي مي‌كردند و با مسائل سياسي اعم از سياست داخلي و خارجي بيشتر آشنا بودند.»

او تاكيد مي‌كند كه «بايد در آنجا، هم به دمشق مي‌رفتيم و هم به بيروت و اين براي ما خيلي مهم بود كه نيروهايي كه به آنجا وارد مي‌شوند، بايد از لحاظ مسائل سياسي، اطلاعات بيشتري داشته باشند، معارف بيشتري داشته باشند و از لحاظ رزمندگي هم بتوانند آنجا خوب بجنگند.» رضايي در ادامه توانايي «كارهاي چريكي» و «جنگ پارتيزاني» را به عنوان ويژگي نيروهاي اعزامي معرفي كرده و افزوده «تيپ ۲۷ هر سه اين ويژگي يعني رزمندگي، سطح بالاي آگاهي سياسي و آشنايي با شيوه جنگ‌هاي چريكي را داشت. چرا؟ چون اولا حاج احمد و حاج همت (فرمانده و جانشين تيپ) در كردستان جنگيده؛ هم جنگ چريكي را در غرب ديده بودند، هم با دشمن در جبهه‌هاي جنوب به شيوه كلاسيك جنگيده بودند. اين ويژگي‌ها باعث شد كه ما تيپ ۲۷ را براي اين ماموريت انتخاب كنيم.»

 

نيروهاي‌مان را اعزام خواهيم كرد

در همان روز پيام آيت‌الله خامنه‌اي رييس‌جمهوري وقت خطاب به حافظ اسد رييس‌جمهوري سوريه منتشر شد: «جمهوري اسلامي ايران با وجود اينكه در جنگ است اعلام مي‌كند كه در حد توان، قواي خويش را وقف دفع حملات رژيم اشغالگر قدس به جنوب لبنان خواهد كرد.»

هاشمي رفسنجاني رييس مجلس نيز پس از جلسه شوراي عالي دفاع موضعي مانند موضع رييس‌جمهوري وقت درباره اعزام نيرو اتخاذ كرد: «ما هيچ محدوديتي براي اعزام نيرو به جنوب لبنان قائل نيستيم و از آنجا كه دشمن اصلي، اسراييل است و داوطلب بسيار زياد است. ارتش و سپاه پاسداران نيز ميل زيادي براي نبرد با اشغالگران قدس دارند و ما منتظر هستيم كه ببينيم چه مقدار به حضور نيروهاي ما در منطقه نياز است، به هر اندازه‌اي كه نياز باشد ما اعزام خواهيم كرد.»

 

آقاي خامنه‌اي به احمد گفت «برويد جلوي اسراييلي‌ها را سد كنيد»

محسن رضايي فرمانده كل وقت سپاه، همان 17 خرداد ماه همراه احمد متوسليان به ملاقات آيت‌الله خامنه‌اي رفت؛ او اين ديدار را اين‌گونه روايت مي‌كند: «برادرمان حاج احمد را بردم خدمت مقام معظم رهبري كه در آن زمان مسوول شوراي عالي دفاع بودند. در آن ملاقات من خدمت آقا گفتم كه ايشان يعني حاج احمد كاملا آماده قبول اين ماموريت است، منتها مايل است كه از زبان شما بشنود كه بايد اين كار را انجام بدهد.

وقتي آقا به حاج احمد گفتند كه شما انتخاب شده‌ايد تا به عنوان نماينده نظام جمهوري اسلامي ايران به آنجا برويد، حاج احمد خيلي تحت تاثير قرار گرفت. خود آقا هم تاكنون بارها آن جملاتي را كه حاج احمد در آن ملاقات به كار برد به ما يادآور شده‌اند. حاج احمد در آن ملاقات خدمت آقا عرض كرد: يعني خداوند متعال ما را انتخاب كرده كه برويم و با اسراييلي‌ها بجنگيم؟ آقا فرمودند: بله؛ شما نماينده نظام هستيد، برويد آنجا و جلوي اسراييلي‌ها را سد كنيد.» در همان روزها، يعني 22 خرداد آيت‌الله خامنه‌اي در گفت‌وگو با يك خبرنگار هلندي بر همان مواضع پيام به حافظ اسد تاكيد كرد: «من طي نامه‌اي به آقاي حافظ اسد رييس‌جمهور سوريه، ضمن محكوم كردن اين عمل كه برخلاف همه قراردادهاي بين‌المللي و برخلاف همه موازين اخلاقي مورد قبول مردم جهان است، اعلام كردم كه آماده هستيم تا يگان‌هايي از نيروهاي زرهي و پياده خود را به لبنان بفرستيم و بعد هم بلافاصله اقدام كرديم به فرستادن فرماندهان درجه يك به سوريه...»

 

اعزام قواي محمد رسول‌الله

به هر شكل، همين هم شد؛ ايران كه خود در حال جنگ بود، زبده‌ترين نيروهاي خود را راهي سوريه كرد.

نيروهاي تيپ 27 محمد رسول‌الله به «قواي محمد رسول‌الله» معروف شده بودند؛ آنها در سه مرحله عازم سوريه شدند. به روايت «مركز اسناد انقلاب اسلامي»، در مرحله اول «احمد متوسليان به همراه تعدادي از نيروها عازم شد. در حقيقت آنها رفتند تا به عنوان جلودار قواي اعزامي ايران در دمشق، زمينه را براي اعزام ديگر نيروها آماده كنند. پس از آن، مرحله دوم اعزام انجام گرفت و سپس حجم زيادي از نيروهاي رزمنده به كمك نيروي هوايي ارتش، راهي سوريه شدند. سرپرستي مجموعه سوم را محمد ابراهيم همت برعهده داشت.»

همزمان با ورود نيروهاي ايراني به دمشق، اسراييل به صورت يك‌طرفه آتش‌بس اعلام كرد.

مرحله اول اعزام نيروها، 21 خرداد ماه انجام شد؛ اما يك روز قبل از آن، احمد متوسليان نيروهايش را به پادگان امام حسين (ع) فراخواند. بنا به گفته سردار «سعيد قاسمي» كه آن زمان مسوول واحد اطلاعات عمليات تيپ ۲۷ بود، تعداد نيروها «قريب به هزار نفر» بودند؛ «حدود 800 نفر از نيروهاي كادر سپاه و مابقي، بچه‌هاي تكاور تيپ ۵۸ ذوالفقار ارتش.» احمد متوسليان خطاب به نيروهايش گفت كه «اين راه، راهي بي‌بازگشت است. كسي كه با ما مي‌آيد، بايد تا آخر خط همراه باشد. اگر در آنجا عملياتي انجام بدهيم، ممكن است حتي جنازه هيچ يك از شهداي ما به ايران برنگردد.» او در ادامه به مسير هوايي تهران به دمشق اشاره كرد و گفت: «تنها دالان هوايي تهران به دمشق از فراز تركيه مي‌گذرد و اين كشور، به علت عضويت در پيمان نظامي ناتو و روابط گرمي كه با اسراييلي‌ها دارد، به محض اطلاع از حضور قواي نظامي جمهوري اسلامي در دمشق، قطعا اين تنها دالان هوايي را هم به روي هواپيماهاي ما خواهد بست. شايد ما اولين و آخرين مجموعه رزمندگان باشيم كه به سوريه خواهيم رفت؛ بنابراين برادراني با ما بيايند كه تا آخر پاي كار خواهند بود.»

 

تعجب سوري‌ها

از اعزام نيروي ايران وسط جنگ با عراق

همزمان كه نيروهاي ايراني در راه دمشق بودند، فرماندهاني كه براي بررسي اوضاع به سوريه رفته بودند، در راه تهران بودند.

علي صياد شيرازي در خاطراتش به تعجب مقامات سوري از تلاش ايران براي اعزام نيرو اشاره مي‌كند: «از طرف آقاي حافظ اسد به استقبال ما آمدند ما در آنجا گفتيم ما مي‌خواهيم براي تقويت حزب‌الله و نيروهاي مبارز لبنان نيرو بياوريم تا كمك كنند و اين توطئه را بشكنند آنها با تعجب گفتند: شما الان در جنگ هستيد چگونه مي‌شود به اينجا بياييد؟ گفتيم: شما در اينجا به ما پادگان بدهيد ما مي‌خواهيم نيرو بياوريم.»

 

خون از دماغ كسي بيايد مسووليتش با من نيست

پس از رسيدن به تهران، محسن رضايي و علي صياد شيرازي به ديدار امام رفتند. صياد شيرازي در بخش ديگري از خاطراتش نوشته: «رفتيم سراغ حضرت امام گزارش بدهيم كه در آنجا چه كرده‌ايم و بايد چه بكنيم. حضرت امام، به گزارش گوش دادند و بعد يك‌باره فرمودند: «اين نيروهايي كه برديد آنجا، اگر خون از دماغ‌شان بيايد، من مسووليتش را قبول نمي‌كنم. بگوييد سريع برگردند.» من تا آن روز دستوري به اين قاطعيت و صريح، مستقيما از امام نشنيده بودم كه فرمانده كل قوا به ما مستقيم دستور بدهند كه چه بكنيم. فرمودند بگوييد سريع برگردند. ما اصلا تعجب كرديم كه چطور شد؟ به سرعت رفتيم بيرون و ديگر به هيچ‌كس مراجعه نكرديم و گفتيم بايد اين دستور را اجرا كنيم. بلافاصله با سوريه تماس گرفتيم و گفتيم: گردان سريع آماده حركت شود و برگردد. گردان سريع برگشت كه شايد 48 ساعت نشد.»

 

لغو حمله به نيروهاي اسراييلي

علي صياد شيرازي در مصاحبه‌اي كه پس از جلسه با امام انجام داد، به روايتي مفصل از سخنان بنيانگذار انقلاب در اين جلسه پرداخته بود: «امام فرمودند آيا سوريه در مقابل 300 هزار نيروي اسراييلي حاضر به استقرار و وارد عمل كردن 100 هزار نيرو هست؟ جواب منفي بود. ايشان نيز فرمودند كه به فرض اينكه شما با نيروي اندك خود بتوانيد به مواضع اسراييل حمله كرده و قسمت كوچكي را هم تصرف كنيد، فكر مي‌كنيد با اين عده كم در مقابل حملات و پاتك‌هاي متقابل اسراييل مي‌توانيد مقاومت كنيد؟ جواب ما دوباره منفي بود.... فدا كردن نيروهاي ما در آنجا بيش از اين قابل قبول نيست و دستور بدهيد يك نفر هم به نيروها اضافه نشود، نيروهايي هم كه رفته‌اند در همانجا بمانند، چون ما نيروهاي‌مان را براي اين به لبنان و سوريه اعزام كرديم كه نيروهاي بقيه دولت‌هاي اسلامي نيز به ما بپيوندند و اين نيروها با هم عليه اسراييل بجنگند نه اينكه ما خودمان جلو بيفتيم و كسي هم با ما نيايد.» او در ادامه افزوده بود كه «به خاطر فرمايشات امام بلافاصله تجديدنظر كرديم و تقاضاي جلسه شوراي عالي دفاع داديم و امروز برگزار شد.... نيروهاي ما در لبنان و سوريه مستقر شدند و حتي تا پريشب شناسايي‌هاي لازم نيز از مواضع اسراييلي‌ها انجام دادند و از ما اجازه عمليات مشترك با سوريه عليه اسراييل را خواستند، ليكن ما اجازه نداديم و صبر كرديم تا در اين باره منطقي‌تر تصميم بگيريم.... با توجه به عدم اعزام نيرو از سوي هيچ كدام از كشورهاي اسلامي، نيروهاي ايران فعلا ماموريت دارند در آنجا بمانند و هيچ‌گونه عملياتي انجام ندهند.»

 

روايت داستان يك بقال

«غلامعلي رشيد» از فرماندهان ارشد سپاه نيز در كتاب امام و دفاع مقدس به روايت جلسه با امام پرداخته است: «در بازگشت به تهران از فرودگاه تهران، مستقيما به خدمت حضرت امام‏‎ ‎‏رفتيم. به نظرم مي‌رسد كه جلسه شوراي عالي دفاع هم برقرار بود. حضرت‏‎ ‎‏آيت‌الله خامنه‌اي و آقاي هاشمي هم حضور داشتند. اوايل مغرب بود و قرار‏‎ ‎‏بود كه در اتاق حضرت امام جلسه شروع شود كه ديديم حضرت امام دارند‏‎ ‎‏براي نماز آماده مي‌شوند. بعد از اتمام نماز، حضرت امام روي همان سجاده به طرف جمع برگشته و‏‎ ‎‏گفتند همين‌جا بحث كنيم. جمع ما در يك نيم دايره‌اي بر گرد حضرت امام‏‎ ‎‏حلقه زديم و توسط برادر رضايي گزارش مفصلي از سفر داده شد.»

«رشيد» در ادامه روايت خود، به مثالي اشاره مي‌كند كه امام از آن براي برحذر داشتن فرماندهان از اعزام نيرو استفاده مي‌كند: «پس از‏‎ ‎‏اتمام توضيحات برادر رضايي، حضرت امام فرمودند كه من وارد مسائل ريز اجرايي‏‎ ‎‏نمي شوم و يك توصيه‌اي دارم كه خوب است روي آن فكر كنيد. آن بزرگوار‏‎ ‎‏مطالب خود را با ذكر مثالي بدين شرح بيان فرمودند؛ در محله‌اي از اصفهان‏‎ ‎‏بقالي بود كه مشتريانش همه اهل همان محله بوده و همگي با هم دوست و‏‎ ‎‏رفيق بودند و امور به‌طور عادي جريان داشت تا اينكه يك روز صبح زود‏‎ ‎‏يكي از مشتري‌ها مي‌بيند دزدي قصد سرقت از بقالي دارد. با وي گلاويز‏‎ ‎ ‏مي شود. بقال هم بعدا مي‌آيد. زماني كه كشمكش طولاني مي‌شود و بقال‏‎ ‎‏مي‌بيند كه اين دعوا مزاحم كسب و كار روزانه‌اش شده است، دست رد بر سينه‏‎ ‎‏هر دو طرف، هم دزد و هم مشتري خودش، نهاده و مي‌گويد كه از اينجا‏‎ ‎‏برويد و مزاحم كسب و كار ما نشويد. ‏امام ادامه دادند: «حالا مواظب باشيد اين داستان آنجا در مورد شما اجرا‏‎ ‎‏نشود. يعني اين‌طور نباشد كه شما بين زمين و آسمان در لبنان رها شده و‏‎ ‎‏پشتيباني و عقبه نداشته باشيد. كمك كردن درست، اما از راهش. راه شما‏‎ ‎‏زميني است كه بايد از سه، چهار كشور عبور كنيد. شما كه به لحاظ جغرافيايي‏‎ ‎‏به لبنان وصل نيستيد و مشكل ارتباط زميني داريد. اگر بخواهيد بجنگيد، كار‏‎ ‎‏آساني نمي‌باشد، زيرا در تداوم پشتيباني گرفتار خواهيد بود.»‏

 

امام اطلاع داشت يا خير؟

رشيد معتقد است كه «اين‏‎ ‎‏هيات با كسب اجازه از حضرت امام (س) به آنجا رفته و بعدها هم با اجازه‏‎ ‎‏آن بزرگوار همكاري را ادامه دادند. بنابراين ايشان حضور ما در لبنان را نفي‏‎ ‎‏نكرده، بلكه به طريقي محدوده آن را مشخص ساختند.» اما سايرين نظر ديگري دارند؛ اعزام نيروها بدون اطلاع و اجازه امام.

سال‌ها بعد هاشمي رفسنجاني رييس مجلس وقت در گفت‌وگو با «جعفر شيرعلي‌نيا» در كتاب «تاريخ مصور جنگ»، در اين باره گفته كه «از اعزام نيرو بي‌اطلاع بوديم. زماني مطلع شديم كه نيروها اعزام شده بودند. البته در حد اينكه بروند و به حزب‌الله كمك كنند. اينها كه بروند و براي فتح فلسطين آماده شوند را نمي‌دانستيم.»

اين درحالي است كه اعضاي شوراي عالي دفاع ازجمله هاشمي رفسنجاني و آيت‌الله خامنه‌اي تا پيش از اظهارنظر امام، بر اعزام نيرو به سوريه و لبنان براي جنگ با ارتش اسراييل تاكيد داشتند. حتي همان زمان، ميرحسين موسوي نخست‌وزير وقت، اعلام كرده بود كه «بودجه مقابله با اسراييل در هيات دولت تصويب شده و آماده ارسال به مجلس است.»‏ همچنين سردار عباس برقي از رزمندگان تيپ 27 نيز در مصاحبه‌اي گفته كه «نيروها بدون اجازه امام به سوريه رفته بودند و امام از ماجرا خبري نداشت.» حتي محسن رضايي فرمانده كل وقت سپاه نيز، در كتاب «جنگ به روايت فرمانده» تاكيد دارد كه «اين كار (اعزام نيرو) در آن زمان براساس مصوبه شوراي عالي دفاع بود ولي بعد متوجه شديم كه حضرت امام (ره) راضي نبودند كه اين كار صورت گيرد و من در جلسه بعدي شوراي عالي دفاع به عنوان فرمانده سپاه به‌ طور رسمي عذرخواهي كردم كه ما نمي‌دانستيم حضرت امام (ره) راضي نيستند.»

با اين وجود، اسماعيل كوثري از فرماندهان پيشين لشكر 27 محمد رسول‌الله، در مصاحبه‌اي عدم اطلاع امام را رد مي‌كند، البته با اين برهان و دليل كه مگر مي‌شود امام از چنين كاري خبر نداشته باشد: «هر كسي كه مي‌گويد امام در جريان فرستادن نيرو به جنوب لبنان نبوده درست نيست، زيرا مگر مي‌شود از اين موضوع به اين مهمي بي‌اطلاع بوده باشد.»

 

ارايه استراتژي «راه قدس از كربلا مي‌گذرد»

نهايتا چند روز پس از اين اتفاقات و در آخرين روزهاي خرداد 1361، امام خميني در ديدار با «ائمه جماعات و وعاظ تهران و قم‌» رسما با اعزام نيرو به لبنان مخالفت كرد: «امريكا مي‌دانست كه ما و ملت ما نسبت به لبنان حساسيت داريم و نسبت به اسراييل هم از آن طرف حساسيت داريم. اين دام را امريكا درست كرد.... بايد همه ملت ما و همه دولتمردان ما توجه به اين معنا داشته باشند كه در عين حال كه‌ ما لبنان را با ايران از حيث مصالح و مفاسد جدا نمي‌دانيم، لكن نبايد كاري بكنيم كه نتوانيم هم لبنان را و هم ايران را نجات بدهيم، از اين كار اجتناب كنيم.» بنيانگذار انقلاب اسلامي در ادامه تاكيد كرد كه «اگر امروز تمام نظرها متوجه به لبنان بشود و تمام قدرت‌ها و گويندگان از لبنان بگويند و تمام نويسندگان از لبنان بگويند، اين، توفيقي است براي امريكا كه ايران جنگ خودش را فراموش كرد و هم عراق را از دست مي‌دهد و هم لبنان را. نه مي‌تواند در عراق كاري بكند و نه مي‌تواند در لبنان.»

در اين سخنراني بود كه استراتژي «راه قدس از كربلا مي‌گذرد» مطرح شد كه بر همان اساس اين استراتژي به شكل شعار نيز درآمد: «ما راه‌مان اين است كه بايد از راه شكست عراق دنبال لبنان برويم، نه مستقلا. ما مي‌خواهيم كه قدس را نجات بدهيم، لكن بدون نجات كشور عراق از اين حزب منحوس نمي‌توانيم. ما لبنان را از خود مي‌دانيم، لكن مقدمه اينكه لبنان را ما نجات بدهيم اين است كه عراق را نجات بدهيم. ما مقدمه را رها نكنيم و بي‌ربط برويم سراغ ذي‌المقدمه و همه ‌چيز خودمان را صرف كنيم در آن و عراق براي خودش محكم كند جاي خودش را.»

 

تشكيل شوراي عالي دفاع بعد از اظهارات امام

يكي، دو روز بعد از اين سخنراني، شوراي عالي دفاع با حضور آيت‌الله خامنه‌اي، هاشمي رفسنجاني، ميرحسين موسوي، تيمسار ظهيرنژاد رييس ستاد مشترك ارتش، محسن رضايي فرمانده كل سپاه، سرهنگ سليمي وزير دفاع، ناخدا افضلي فرمانده نيروي دريايي، علي‌اكبر ولايتي وزير خارجه، محمد غرضي وزير نفت و كمال خرازي مسوول ستاد تبليغات جنگ برگزار شد.

آيت‌الله خامنه‌اي بعد از اين جلسه در گفت‌وگويي كه رسانه‌ها منتشر كردند، بر مواضع اعلام شده از سوي امام تاكيد كرد: «وظيفه جنگ با اسراييل را همان‌طور كه امام فرمودند يك وظيفه شرعي و ديني مي‌دانيم. تحليل ما اين است كه آمدند آن جنگ را راه انداختند كه شايد ما عمده قواي‌مان را به آنجا ببريم و البته ما هرگز چنين كاري را نمي‌كنيم و هرگز عمده قواي‌مان را به لبنان نمي‌بريم و تا وقتي كه اين جنگ را در اينجا با عراق تمام نكنيم عمده نيروهاي‌مان را به آنجا منتقل نخواهيم كرد. البته اگر اين جنگ فيصله يافت، قطعا قسمت عمده نيروهاي‌مان را آنجا خواهيم برد و مساله آنجا را هم فيصله خواهيم داد. لكن آن مقدار از نيروهاي‌مان كه مقرر شده است كه در لبنان باشند، آنها در جنگ شركت مي‌كنند و مسلما ضربات كاري هم وارد خواهند آورد.» اكبر هاشمي رفسنجاني رييس مجلس نيز طي نطقي در جلسه علني مجلس، مانند آيت‌الله خامنه‌اي مواضع امام را توضيح داد: «امام توجه خاصي به تقدم جنگ در مرزهاي ايران به جنگ در لبنان داشتند... در تحليل نهايي هم پذيرفته‌ايم كه حداقل يكي از اهداف مهم تجاوز اسراييل به لبنان و شايد مهم‌ترين اهدافش همين بوده كه جنگ در مرزهاي ايران و پيروزي‌هاي ايران را تحت‌الشعاع قرار دهند. اين شعار كه «راه قدس از كربلا مي‌گذرد» مورد قبول همه ماست و معتقديم كه بدون حل مشكل حزب بعث عفلقي عراق و بدون برداشتن اين مانع در به هم پيوستن جبهه شرقي، كار عمده‌اي در مرزهاي اسراييل از ناحيه ما نمي‌تواند صورت بگيرد. ما در عراق جز حقوق‌مان نمي‌خواهيم و از حقوق‌مان كه حقوق اسلام و حقوق محرومان منطقه و مسلمانان داخل عراق است هم نمي‌توانيم صرف‌نظر كنيم.»

 

جاده بي‌‌پايان

ديگر مشخص شده بود كه به واسطه اينكه سوريه علاقه‌اي به جنگيدن با اسراييل نداشت و كشورهاي اسلامي هم مشاركتي در جنگ مشترك با اسراييل نداشتند، نيروهاي ايران هم نبايد عليه اسراييل اقدام كنند. حتي سوري‌ها از اين عدم اقدام ايران خوشحال هم بودند؛ اكبر هاشمي رفسنجاني رييس مجلس وقت در خاطرات 8 تير 1361 نوشته كه «سفير سوريه آمد و از اينكه ما به جنگ با عراق اولويت داده‌ايم و با اعزام نيرو به آنها فشاري براي ادامه جنگ وارد نمي‌شود، خوشحال بود و مي‌گفت اسراييل سلاح‌هاي ناشناخته جديدي به كار گرفته و فعلا نمي‌خواهيم با آن بجنگيم.» سوم تير ماه وقتي احمد متوسليان دوباره از دمشق به تهران آمد تا گزارش كار ارايه دهد، به او ابلاغ شد كه آخرين نيروهاي ايران نيز بايد از سوريه و لبنان خارج شوند و تنها تعدادي براي آموزش بمانند. متوسليان با اين دستور راهي دمشق شد و پس از آن باقي‌مانده نيروهاي ايراني عازم تهران شدند. اما خود متوسليان و چند نيروي ديگر در پادگان «الزبداني» باقي ماندند و چند روز مانده به بازگشتش به تهران، براي جلوگيري از تصرف سفارت ايران در بيروت توسط فالانژ‌ها و ارتش اسراييل، از پادگان «الزبداني» به سمت بيروت حركت كرد؛ از محلي كه تا بيروت كمتر از دو ساعت رانندگي راه بود اما اين جاده براي متوسليان و سه همراهش پايان نداشت.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون