• ۱۴۰۳ چهارشنبه ۵ دي
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 5609 -
  • ۱۴۰۲ دوشنبه ۱ آبان

پرسش در شگفتي‌هاي هستي و پاسخ‌هايي در دين عرفان و فلسفه

آوردگاه حيرت!

حميرا  انقطاع

پيش‌ترها كه آدمي بيشتر با خود و جهان تنها بود، «حيرت» سرآغاز تفكر فلسفي شد. قبل‌تر از آن اين حيرت توامان با ترس و آگاهي به ناتواني بشر در برابر امر بيروني قاهر و غالب بر او به ترسيم داستان‌هاي خدايان و اسطوره‌ها انجاميد. داستان‌هايي حاصل تجربه واقعي انسان از امر حاكم و غيرقابل پيش‌بيني محاط بر بشر در جهان. اين داستان و افسانه‌ها حاصل برخورد ذهن ابتدايي انسان با امري است كه بي‌ترديد ايجابي بود. نيرويي وجودي كه در ساحت وجودي، جداي از انسان درك و فهم شده بود. نيرويي قوي‌تر، خالقِ مرگ و زندگي، آسمان و زمين و عشق و نفرت. در اين وادي ناتواني، «حيرت» و سرگشتگي انسان منجر به ايجاد حالت مخصوص به او، يعني «پرسش از چرايي» و «چيستي» عالم و اصل هستي آن شد: كيست آنچه بر من حاكم است و بر جهانم و بر تمام نحوه بودنم در جهان، بر چرايي‌اش، چگونگي‌اش، گذشته، حال و آينده‌اش؟

 

معجزه‌آسايي هستي

از اسطوره و اساطير يونان و رومي، تا فلسفه و عقل و كشفِ قوه استدلال راه طولاني در پيش بود. اين حيرت عجين با بشر، كمي بعد در فلسفه به تكامل و سازش بيشتر با جهان بيرون و نيز انسان رسيد. زيرا فيلسوف به واسطه نيروي عقل در وادي حيرت نمي‌ماند. اما از نخستين فيلسوفان پيشا‌سقراطي و تدابير فكري‌شان در حل معماي چگونگي و چيستي ماده‌المواد عالم، تا ترسيم راه‌هاي شكل‌گيري تك‌تك عناصر ماده در عالم هستي، همچنان اين «حيرت» بود كه نيروي رانش فكر بشر شد. فكري كه در ويتگنشتاين و محوريت بحث قدرت نطق و رويكرد دقيق به زبان، حيرت از وجودِ جهان را بنيادي براي علم اخلاق دانست. سخن او در رساله نيز با «جهان» آغاز مي‌شود. در نظر او جهان پديد آورنده زبان تفكر است. او به داشتن «تجربه تحير» از وجود جهان اذعان مي‌كند و جايي كه زبان براي بيان آن مي‌گشايد، حتي به كاربرد درست آن شك كرده است. «وقتي مي‌گويم در وجود جهان متحيرم، دارم زبان را نادرست به‌ كار مي‌برم» (Wittgenstein, 2000, p.33). در نظر او هستي به معناي مطلق معجزه‌آسا است زيرا بي‌بنياد است. او وظيفه اصلي فلسفه خود را يافتن حسِ حيرت نسبت به موقعيت عميقا رازآميز حياتِ انسان در جهان مي‌دانست.

 

حيرت، وحي و امر ديني

در نخستين كلمات انجيل مي‌خوانيم: «در آغاز كلمه بود و كلمه [با] خدا بود» و در غار حرا، ندايي از آسمان اما نزديك، به انساني عامي از جنس گوشت و خون، او را به «خواندن» امر مي‌كند. بي‌ترديد لحظات سرشار از «حيرت» و ترس بر اذهان دريافت‌كننده اين وحي يا پيام مستولي گشته است. حيرتي حاصلِ تجربه امري فراتر از دنياي محسوس آشناي انسان. حيرت در برابر امري فراتر از خود كه ايشان را به سوي قدرتي سواي حواس مشترك با حيوانات يعني به سوي قدرت تعقل و نطق راهنمايي و امر كرده است. هرچند به زعم بسياري ايمان و پذيرش اولين مرتبه دينداري است اما به واقع، اولين مرتبه دينداري پيش از آن در ميان حيرت، عقل و اراده آدمي خانه دارد. ايمان از مصدر باب «افعال» و از ريشه «امن» (فراهيدي، 414ق، ج1، ص159) است.

 

عقل، اراده و ايمان در قرآن كريم

ايمان امري اختياري بوده، چراكه اگر خارج از حوزه اختيار انسان بود درخواست انجام آن با حكمت خداوند تنافي داشت. همچنين ذم و نكوهش كفار نشان دهنده اختياري بودن كفر و در نتيجه ايمان است (وحيدي‌مهرجردي، ص438). حتي در قرآن بدترين جنبندگان، انسان‌هايي هستند كه از عقل استفاده نكرده‌اند (انفال، 22)؛ درنتيجه داراي گوشي شنوا و چشمي بينا نيستند. بنابراين در مرتبه حيواني به سر مي‌برند. نيز با توجه به آيات بسياري، قرآن مخاطبان حقيقي خود را خردمندان و اهل تعقل و انديشه خوانده است (يوسف، 20) و ارادي بودن ايمان نيز در آيات زيادي تاييد شده است.

 

عقل و وحي؛ دو روي يك سكه

آگوستين كه تفكر او در عصر سنتِ فكر مسيحي مغرب زمين قرار دارد، عقل و وحي را دو روي يك واقعيت مي‌دانست. در تفكر او و همفكرانش هرگز عقل در معناي مستقل امروزي مطرح نبود. به اين مطرح نبودن بايد توجه ويژه مبذول داشت. چراكه بسيار به تجربه فيلسوف يوناني در مواجهه با عالم و سوال از چرايي و نحوه تبيين‌هاي او، شبيه است. در اين دوره از تفكر مسيحي، در نظر او، خداوند نيز بيرون از عقل قرار داشت و تنها راه به سوي او عقل بود (مجتهدي شبستري، ص211). اين تفسير از وحي مسيحي، وحي را عينِ آشكارشدن خدا مي‌داند و اين كاملا مخالف معنايي است كه در اسلام وجود دارد. بيرون بودن خدا از مرزهاي عقل و فهم بشري موهبتي براي شناخت خود و جهان و خدا شد.

 

حيرت‌زدايي و زاييدن حيرت

اين تفسير از مارتين لوتر و تاكيد او بركاربرد تعبير «كلمه خدا» آغاز شد، راه عقل بشر را در برابر حيرت او از مواجهه با امر فرا حسي و مابعدالطبيعي هموار كرد. چراكه اگر اين خدا خارج از عقل بود، «امكان» درك و صحبت و تفسير او نبود. اما عقل بشري در قالب و زمينه دين تلاش خود را براي فرار از حيرت و سكون و سكوت آن باز مي‌كند. با مرور مراحل فهمِ عقل از خودش در سير تفكر ديني و فلسفي، رشد عقل در فهم بيشتر و عميق‌تر از خود را شاهديم. رشدي كه هرچه بيشتر در بيرون آمدن از مرزهاي حيرت در برابر نادانسته‌هاي عقل و دريافت خود دست و پا مي‌زند، صفحات بيشتري از حيرت را كشف مي‌كند. صفحاتي كه هرچند در يكي حيرت را مي‌زدايد، در بعدي حيرتي نو مي‌زايد. يعني گذر از اين مرحله هرگز نمي‌تواند به معناي نفي وجود آن تفسير شود. بلكه نشان از طبيعي بودن و ايجابي بودن وجود چنين حس و دريافتي در ذهن و انديشه بشري است.

 

درك اسپينوزا از وحي

اسپينوزا فيلسوف مشهور در رساله الهي ـ سياسي با تحليل دقيق عقلاني از فرآيند وحي به اين نتيجه مي‌رسد كه پيامبران از قدرت تخيل قوي‌تري نسبت به ساير مردم برخوردار بودند و از اين نظر آنها توان دريافت وحي را داشتند (اسپينوزا، 1401، ص122). چه بسا توان پذيرش و تعقل آن را نيز بيشتر از ساير مردمان داشته‌اند. بنابراين آنچه به پيامبر وحي شد در قالب زبان و انديشه بود. حال در مقام انسان ذي‌عقل آيا واقعا مي‌توان فرد ديندار را فاقد «تجربه حيرت» در برابر هستي دانست!؟

دكتر عبدالكريم سروش نيز در مقاله «ايمان و حيرت» به مساله حيرت و امرديني پرداخته‌ است: «بايد افزود نه تنها خدا، خود حيرت‌آفرين است و نه تنها كلام او چنين است، بلكه عمده معارف ديني از اين جنسند. آنها هم هيچگاه عبارت‌بندي و تعريف و تحليل دقيق فلسفي را بر نمي‌تا‌بند و همواره عنصري از «بي‌چوني» در آنها هست كه از قبضه خرد مي‌گريزد و تن به تصرف ذهن قالب‌ساز فيلسوف نمي‌دهد» (سروش، ص14). يعني جايگاه و مقامِ عنصر اصيل انساني «حيرت» يا شگفتي در بطنِ امر ديني و پيش از آن خالق و آفريدگار جهان قرار دارد.

بنابراين متن مقدس ـ انجيل يا قرآن و هر متن ديگري، بي‌شك احساسي از عظمت حاصل از درك امري وجودي در سوژه خود برمي‌انگيزد. به دنبال آن، عقل يا دل (در رويكرد ديني ـ فلسفي)، پاسخ‌هايي براي آرام كردن روح و عقل ناآرام در جهان و شرايطي براي ادامه راحت‌تر زندگي در اختيارش قرار مي‌دهد. البته بايد توجه داشت كه اينجا بحث در وادي دين و فلسفه است (در وادي عرفان قضيه به نحو ديگري طرح خواهد شد. نكـ به ادامه مقاله). اين مورد يعني توجه به جنبه عملي حاصل از درك حيرت.

 

ويليام جيمز و مساله ترجيح حقيقت بر منفعت

ويليام جيمز، فيلسوف امريكايي، مفهوم روشني از اين خصيصه دين ارايه كرده است. او به جنبه عملي دين و سودمندي آن براي انسان پرداخته است. به عقيده او انتخاب باورهاي ديني و عمل براساس آنها زندگي فرد مومن را آسان‌تر مي‌كند و اين انتخاب تاثير مثبتي بر ساير جنبه‌هاي زيستي فرد پذيرنده امر ديني دارد. او اين پذيرش و معرفت را امري سواي يك اثبات عقلي دانسته است. انسان ديندار در اين روند پذيرش، با اراده و شناخت خويش پذيرفته شده، و ترجيح «حقيقت» بر «منفعت» دين را مي‌پذيرد (James, 1993, 510). از منظر او صدق يا حقيقت، صرفا امري تئوريك و نظري نيست بلكه حقيقت داراي بُعدي عملي هم هست كه به واسطه آن و تاثير آن زندگي فرد شناسنده و پذيرنده آن حقيقت «تغيير» خواهد ‌كرد. در اين تفسير ريزبينانه و البته واقع‌نگرانه از فرآيند معرفت‌شناختي امر‌ديني، ايمان ديگر صرف يك باور ديني انفعالي نخواهد بود. بلكه حاصل مجموعه‌اي از عواطف، احساسات، ترس و حيرت فرد مومن است كه آگاهانه و از روي اراده آنها را تجربه و درك كرده است.

 

معقوليت باورهاي ديني

الوين پلنتينگا نيز با تاكيد بر جنبه عملي باورهاي ديني بر معقوليت آنها صحه گذارده است. او «حسِ الوهيت/Sense of the Divine» را حاصل دريافت‌هاي تجربي از جهان مي‌داند (Plantinga and Wotterstroff, 1991: 16-93).

اين حس، به دنبال خود اراده معطوف به عملِ ايماني را همراه دارد. عملي براساس باور كه خودِ اين باور را «يافتني» يا «رخ‌دادني» دانسته است. بنابراين آنچه در تجربه امر ديني روي مي‌دهد بي‌شك عقل و قوه ادراك انساني را در حيرت و حالت پرسش قرار مي‌دهد. در اين بازبيني امر ديني نه تنها به واسطه «حيرت»، منفعل نبودن انسان در برابر ديني مبرهن مي‌شود، بلكه خودِ امر ديني به عنوان واقعيتي عيني و قابل درك براي عقل انسان به اثبات رسيده است.

 

حيرت در وادي عرفان

بي درنگ واژه «حيرت» در وادي عرفان بسيار جايگاه شناخته‌شده‌تري نسبت به دين ميان ايرانيان دارد. حيرت در لغت به معناي سرگرداني است و در عرب به گرداب‌هايي كه دور خود مي‌چرخد ماء حائر مي‌گويد (ابن منظور، 1988، 4: 223). هرچند عرفان در سده‌هاي نخستين ويژگي‌هاي زاهدانه و عبادي ديني داشته اما با توسعه عرفان صوفيانه، خانقاهي و نيز شاعرانه و بعد از آن عرفان فلسفي، اين موضوعات حيثيت فلسفي يافتند (يثربي، ج1، ص130). حيرت در اين وادي، مراحلي از علم عرفان و سلوك عارفانه محسوب مي‌شود كه البته نهايت معرفت عارف به ذات باري تعالي را نشان مي‌دهد. ابن عربي در تفسير حديثي از پيامبر (ص)، (اللهم زدني متحيراً فيك) كه وي از خداوند تقاضاي نزول امور حيرت‌انگيز دارد مي‌گويد: «خداوندا بر من نزولاتي فرو فرست كه عقل آنها را از تمام وجوه محال مي‌داند، تا اينكه عجزش را از ادراك آنچه شايسته تو و جلال صفات تو است بداند». اين حيرت، مرتبه‌اي از شناخت عارف از حق‌تعالي است كه زبان و عقل ديگر مانند حيطه فلسفه در پي فرار از سردرگمي و حيراني نيست، بلكه هنگام رسيدن به آستان حيرت، مفهوم‌ناپذيري و توصيف‌ناپذيري امر درك شده، خود نشان رسيدن به مقصد و معرفت است.

«از سبب داني شود كم حيرتت / حيرت تو ره دهد در حضرتت» (5/795)

در عرفان اين حيرت عارفانه گاهي مافوق معرفت نيز دانسته شده (زماني، ص549)، يعني گونه‌اي سرگشتگي است كه وقتي بر دل عارف نقش مي‌بندد، باعث ژرف‌انديشي بيشتر آنان مي‌شود (طارق ذاكر، ص146).

 

حيرت عارفانه و حيرت فلسفي

به‌طور كلي عارفان حيرت را بر دو گونه، عارفانه و فلسفي بخش كرده‌اند كه اولي ممدوح و دومي مذموم ايشان است. مانند مولانا كه حيرت فلسفي را سبب جدايي و دوري انسان از حق تعالي دانسته است. پژوهش‌هاي زيادي در آثار مولانا صورت گرفته؛ درباره حيرت، فرهاد عيسايي در كتاب غرقه درياي حيرت، مولوي: جلوه‌هاي حيراني در ديوان كبير و مثنوي (1397)، به بررسي حيرت مولوي پرداخته و به نظر نويسنده، مولانا خداوند را عامل حيرت و رهايي از حيرت مي‌داند. زيرا وي عقل و حيرت را در تقابل ندانسته و اختلاف آنها را اختلاف ظرفيتي تشخيص داده است. درخصوص حيرت، عارفان نظريات واحدي ندارند، برخي آن را از جمله مقامات مي‌دانند و برخي از دسته احوال عارف. همچنين درخصوص ظهور و علل حيرت هم برخي آن را ناشي از تفكر و تامل مي‌دانند و برخي به واسطه شهودِ امور عظيم. مانند ابونصر سراج‌طوسي كه آن را دريافتي دانسته كه ناگهاني در لحظه تامل و حضور و تفكر عرفا در قلب‌شان وارد مي‌شود و آنها را از تفكر باز مي‌دارد (همان، ص150).

در اين مرور كوتاه در سه ساحت، فلسفه، دين و عرفان حضور علتي و وجود معلولي و بروز حالتي در هر سه ساحت اثبات شد. گذشته از تمام اختلافات و جدال‌هاي ديرينه بر سرِ چوني و چيستي آن، امرواقع، حيرت است و صحنه وقوع، جان و عقل آدمي. راقم اين سطور در اين نگاه كوتاه، به ياد لايب‌نيتس و تلاش‌هاي بي‌وقفه و عميق علمي او در راه يافتن علم و زباني واحد و يكپارچه‌سازي علوم افتاد. بي‌شك آدمي چه ملبس به لباسِ علم، چه در هيات دين و چه در جامه عارف از اولين گام و در طول مسير، «حيراني» را همواره و هر لحظه تجربه خواهد كرد. حقيقتي كه توجه آن مانند سكوت ميان نت‌هاي موسيقي، اصل و اساس هر نوايي است.

 

منابع

ابن منظور، (1408)، لسان العرب، بيروت:‌دار احياء التراث العربي.

اسپينوزا، بنديكت، (1401)، رساله الهي ـ سياسي، تهران: شركت سهامي انتشار.

زماني، كريم، (1393)، ميناگر عشق: شرح موضوعي مثنوي معنوي مولانا جلال‌الدين محمد بلخي، تهران: ني.

ذاكر، طارق، قافله‌باشي، سيد اسماعيل، وليئي، قربان، (1400)، چگونگي بازتاب حيرت در غزليات مولانا، مطالعات عرفاني (مجله علمي پژوهشي)، دانشكده ادبيات و زبان‌هاي خارجي دانشگاه كاشان، شماره 34، پاييز و زمستان، ص174-143.

سروش، عبدالكريم، (1371)، حيرت و ايمان، كيان، شماره 10، ص15-12.

فراهيدي، خليل بن احمد (1414ق)، العين، قم: جامعه مدرسين حوزه علميه قم.

وحيدي مهرجردي، شهاب الدين، تاثير عقل و ايمان در رستگاري و نجات انسان از ديدگاه قرآن و عهد جديد، فلسفه دين، دوره 18، شماره3، پاييز 1400، صفحات 463-435.

يثربي، يحيي، (1372). عرفان نظري، ج1، قم: دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم.

James, William. (1993). “The Will to Belief “, in The Theory of Knowledge, Classic and Contemporary Readings, ed by Louis P, Pojman.

Plantinga, Alvine. Wolterstroff, Nicholas (1991). Faith and Rationality, Reason and Belief in God, Notre Dame: University of Notre Dame press.

Swinburne, Richard, (2005). “The Value and Christian Roots of Analytical Philosophy of Religion “, in: Faith and Philosophical Analysis (The Impact of Analytical Philosophy on the Philosophy of Religion.

Wittgenstein, Ludwig, (2000) , A Lecture on Ethics, translated by Malek Hosseini, Tehran, Organon, No.16, p 325-333. [In Persian]


ويليام جيمز به جنبه عملي دين و سودمندي آن براي انسان پرداخته است. به عقيده او انتخاب باورهاي ديني و عمل براساس آنها زندگي فرد مومن را آسان‌تر مي‌كند و اين انتخاب تاثير مثبتي بر ساير جنبه‌هاي زيستي فرد پذيرنده امر ديني دارد. او اين پذيرش و معرفت را امري سواي يك اثبات عقلي دانسته است. انسان ديندار در اين روند پذيرش، با اراده و شناخت خويش پذيرفته شده و ترجيح «حقيقت» بر «منفعت» دين را مي‌پذيرد. 


از نظر ويتگنشتاين جهان پديد آورنده زبان تفكر است. او به داشتن «تجربه تحير» از وجود جهان اذعان مي‌كند و جايي كه زبان براي بيان آن مي‌گشايد، حتي به كاربرد درست آن شك كرده است. «وقتي مي‌گويم در وجود جهان متحيرم، دارم زبان را نادرست به‌ كار مي‌برم». در نظر او هستي به معناي مطلق معجزه‌آسا است زيرا بي‌بنياد است. او وظيفه اصلي فلسفه خود را يافتن حسِ حيرت نسبت به موقعيت عميقا رازآميز حياتِ انسان در جهان مي‌دانست.


     در نخستين كلمات انجيل مي‌خوانيم: «در آغاز كلمه بود و كلمه [با] خدا بود» و در غار حرا، ندايي از آسمان اما نزديك، به انساني عامي از جنس گوشت و خون، او را به «خواندن» امر مي‌كند.
    هرچند به زعم بسياري ايمان و پذيرش اولين مرتبه دينداري است اما به واقع، اولين مرتبه دينداري پيش از آن در ميان حيرت، عقل و اراده آدمي خانه دارد.
    ايمان امري اختياري بوده، چراكه اگر خارج از حوزه اختيار انسان بود درخواست انجام آن با حكمت خداوند تنافي داشت. همچنين ذم و نكوهش كفار نشان‌دهنده اختياري بودن كفر و در نتيجه ايمان است.
    آگوستين كه تفكر او در عصر سنتِ فكر مسيحي مغرب زمين قرار دارد، عقل و وحي را دو روي يك واقعيت مي‌دانست. در تفكر او و همفكرانش هرگز عقل در معناي مستقل امروزي مطرح نبود.
     آنچه به پيامبر وحي شد در قالب زبان و انديشه بود. حال درمقام انسان ذي‌عقل آيا واقعا مي‌توان فرد ديندار را فاقد «تجربه حيرت» در برابر هستي دانست!؟
     به‌طور كلي عارفان حيرت را بر دو گونه، عارفانه و فلسفي بخش كرده‌اند كه اولي ممدوح و دومي مذموم ايشان است. مانند مولانا كه حيرت فلسفي را سبب جدايي و دوري انسان از حق تعالي دانسته است.
     به‌طور كلي عارفان حيرت را بر دو گونه، عارفانه و فلسفي بخش كرده‌اند كه اولي ممدوح و دومي مذموم ايشان است. مانند مولانا كه حيرت فلسفي را سبب جدايي و دوري انسان از حق تعالي دانسته است.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون