در تاريخ پر از فراز و نشيب، جنگ و مهاجرت مردم عرب در جنوب غرب ايران، آواز روستايي يا ريفي بهترين شاهد و راوي آن وقايع بوده است. اين آواز از بدو پيدايش، زندگي را با تمام جزيياتش ترجمه كرده است. آواز روستايي چندين مرحله را طي كرد، قرنها پيش، تنها آوازي بود كه در گلوي تالابها و هورها ميچرخيد، پس از ورود بريتانيا به منطقه بينالنهرين و ورود دستگاههاي ضبط صدا، اين آواز در سراسر عراق و جنوب ايران گسترش يافت. اين آوازخواني فقط يك آهنگ ساده نيست كه با فضاي هنري معين و محدودي سروكار داشته باشد، بلكه مدتهاست دچار تنگنظري شده و كنار گذاشته شده است تا اينكه اكنون در لابهلاي سنگ آسيابهاي فراموشي دستوپا ميزند. غناي ريفي وقتي خوانده ميشود، مانند پرنده سومري است كه ربابه غم خود را به دوش ميكشد و به پرواز درميآيد تا فرياد بزند؛ به اين اميد كه علاقهمندان به اين سبك و سياق آن را بشنوند و حيثيت و شكوهش را بازگردانند. آواز روستايي و مراحل شكلگيري آن پيوند تنگاتنگي با زندگي مردم عرب اهواز بهويژه ساكنان روستايي داشته است؛ آوازي كه صادقانه و شفاف شاديها و غمهاي آنها را بيان ميكند. در اينجا درصدديم يكي از سبكهاي ناشناخته براي مخاطب فارسيزبان را معرفي كنيم؛ طور ساعديه. قبل از پرداختن به خود ساعديه لازم است توضيحي درباره طور در فرهنگ موسيقايي عرب داده شود.
تعريف طور (سبك)
يك سبك غنايي به موسيقي خاصي اطلاق ميشود و نام خود را از نام خوانندهاي كه براي اولينبار آن را خوانده است، ميگيرد. مانند طور الحويزاوي / برگرفته از نام شهر حويزه و طور الصبي / برگرفته از اقليت ديني صابئين مندايي.
فاطمه الظاهر، پژوهشگر عراقي حوزه موسيقي و مدير مركز الوتر السابع در مقالهاي تحت عنوان «تفاوتهاي مقام عراقي و سبكهاي ريفي» مينويسد: «طورهاي روستايي، ابوذيهخواني است و بهصورت فيالبداهه خوانده ميشود. هيچ قاعده يا قالب موسيقايي سختگيرانهاي مانند مقام عراقي بر آنها حاكم نيست، بلكه خواننده بااستعداد و قابليتهاي اجرايي خود به بداههخواني ميپردازد. گاهي به اين نوع آواز، مقامات روستايي ميگويند، در واقع نوعي آواز و موسيقي عاميانه با قدمت بيش از صد سال است كه تا پيش از روحي الخماش موسيقيدان عراقي - فلسطيني تدوين و ثبت نشده بودند و با همت اين نوازنده چيرهدست حدود ۳۵ طور و سبك روستايي احصا شد. اما آنچه واضح است اينكه هر يك از سبكهاي روستايي داراي مقامي است كه در آن خوانده ميشود، مانند (طور المحمداوي در مقام صباء، طور الحياوي در مقام البيات و...)». اين سبكها بعدا توسط ثامر العامري، پژوهشگر عراقي در كتابي با عنوان «المغنون الريفيون والأطوار الريفيه» بهطور مفصلتر و جامعتر گردآوري شدند.
تفاوتها و اشتراكات طورها در عراق و ايران
كتابهاي «هويت ملي در ترانههاي اقوام ايراني» و «موسيقي قوم عرب» كه توسط بهمن كاظمي و با همكاري مهدي دغاغله به نگارش درآمدهاند، دو اثر ميداني و تخصصي با زباني تئوريك هستند كه خواننده را با موسيقي قوم عرب ايران آشنا ميكنند. طبق اين دو اثر، موسيقي عربي در پنج مكتب شامل موسيقي مصر و شام، شمال آفريقا، عراق، خليجي و موشحات اندلسي تصنيف ميشود كه موسيقي مردم عرب اهواز در رده مكتب عراق جاي دارد.
«علوانيه»، «البنيه»، «العموريه»، موسيقي شادي، موسيقي كار در زمان برداشت محصول، ماهيگيري، آسياب گندم و برنج و آبآوردن زنان از رودخانه، موسيقي كودكان مثل گرگيعان، موسيقي حماسه مثل هوسه و موسيقي باورها در زمان خسوف و طلب باران از انواع سبكها و مقامهاي موسيقي رايج در استان خوزستان است كه منشا و خاستگاه اين ملوديها خوزستان بوده و در هيچ جاي ديگري يافت نميشود كه بيانگر ميراثفرهنگي و اصلي اين مردمان است. به گفته اين پژوهشگران، موسيقي اهوازي مكتبي داراي تشابه و درعينحال تمايز با مكتب عراقي است. وجه شبه آن با موسيقي عراقي سبك «ساعديه»، «سويحلي»، «ناي»، «عتابه»، «ابوذيه» و «حسچه» و وجه تمايز آن «علوانيه»، «البنيه»، «العموريه» و موسيقي داستاني است.
ريشه نامگذاري ساعديه
طور ساعديه برگرفته از نام يك عشيره به همين نام ساكن در جنوب عراق و جنوب ايران بهويژه تالاب هورالعظيم است. اين سبك نام ديگري نيز دارد كه با آن شناخته ميشود و آن «السره» به معناي رديف يا صف است. دليلش هم اين است كه مردم هورنشين براي ماهيگيري در تالاب كه اغلب در شب اتفاق ميافتد، بهصورت گروهي سوار بر قايق (يا مشحوف) يكي پس از ديگري حركت ميكنند و معمولا به دليل كاهش ديد و پر پيچوخم بودن تالاب، جهت جلوگيري از گمشدن اعضا، اين طور را يكي پس از ديگري ميخوانند تا همه در «سره» بمانند.
پايهگذاري ساعديه
سرنوشت اين نوع آواز از بدو پيدايش اين بود كه غم و اندوه و گريه را در برگيرد، زيرا در محيطي رشد و نمو كرده كه از بيعدالتي و ظلم رنج ميبرد، دوري، جدايي و مهجوريت منبع اصلي شكلگيري آن است. قاسم موسي الفرطوسي، محقق عراقي در مقالهاي مينويسد: «در پايان قرن نوزدهم، سبكهاي موسيقي همچون المحمداوي، الفالحيه الساعديه و الغافلي در تالابها ظهور و بروز پيدا كردند و گسترش يافتند.» يك محقق عراقي ديگر به نام اسراء المرسومي در گفتوگو با روزنامه الزمان معتقد است: «الساعديه براساس مقامهاي بيات و صبا خوانده ميشود و از پيشگامان آن ميتوان به محمد نوري، جويسم كاظم و سلمان المنكوب اشاره كرد.»
در اين سوي مرز و بهطور مشخص در جغرافيايي كه اكنون نام خوزستان بر آن نهاده شده است، هنرمنداني برآمده از منطقه اين طور را به خوبي اجرا ميكنند. در اين ميان ميتوان به «سالم الساري»، «وريور الساعدي»، «طالب مجيد الساري»، «ابوستار الجلالي»، «كاظم أبو اجواد الساري» و «علي عبد الرضا الساري» اشاره كرد.
رابطه محمداوي و ساعديه
برخي پژوهشگران بر اين باورند كه ساعديه انشعابي از محمداوي است با اين تفاوت كه ساعديه بر مبناي ابوذيه (دوبيتي) خوانده نميشود، بلكه در بحر موشح خوانده ميشود.
دلايل ناپديدشدن و پيشنهادات
هر كشور يا منطقهاي يك رويداد فرهنگي دارد و اغراق نباشد اگر بگوييم يكي از اصيلترين ميراثهاي موسيقايي ما مجموعه آوازهاي ما همچون ساعديهخواني، ابوذيهخواني، موالخواني و علوانيهخواني است كه اكنون بسياري از آنها به دلايل مختلفي از جمله دشواري طور و اجراي آن يا ناتواني در گردش آنها بين نسلها به دليل نداشتن مستندات كافي يا مرگ خالقان آنها ناپديد شدهاند.
به نظر ميرسد برگزاري شبهايي در زمينه خلاقيت موسيقي، همچنين جلساتي براي ميزباني از هنرمندان برجسته و تاثيرگذار و صحبت در مورد تجربيات هنري خود به احياي اين ميراثفرهنگي ناملموس كمك ميكند و به عنوان يك آرشيو براي نسلهاي آينده عمل خواهد كرد.