دلنوشتهای براي دخترانم الهه و نيلوفر
بهروز بهزادي
آيا ميتوان حكم كرد شاهين پرواز نكند؟ «باز» را نميگويم، آيا ميتوان يك گنجشك كوچك را از پرواز بازداشت؟
درباره روزنامهنگاران ميگويم، آدمياني عاشق نوشتن، افرادي گنجشكروزي كه حقوق ماهانه اكثرشان اگر به تعويق نيفتد تقريبا يكدوم مبلغ زير خط فقر است. در واقع يك زن و شوهر خبرنگار هنوز زير خط فقر، درآمد دارند ولي در عوض ثروتي به نام عشق نوشتن دارند. آيا ميتوان به آنان گفت ننويسيد. چند دهه تجربه من ميگويد به هيچوجه امكان ندارد. كسي که عاشق نوشتن باشد حتي اگر قلم هم به او ندهند بر لوح ضميرش مينويسد و داخل سلولهاي مغزش ذخيره ميكند.
امروز خبردار شدم نيلوفر و الهه دختران مطبوعات، جوانان پرنشاطي كه در همين تحريريههاي كوچك روزنامه، بزرگ و بالنده شدهاند، ياد گرفتهاند كه روزنامهنگار باشند و در كار خبري پرسشگر، يكي به 7 و ديگري به 6 سال زندان محكوم شده است. حكمي كه ملحقاتي نيز دارد؛ نظير همان جلوگيري از پرواز پرنده. نوشتن براي آنان همچون پرواز پرنده است و پرندهاي كه پرواز نكند در كنج قفس ميماند و در دل به خدا پناه ميبرد.
من هيچگاه باور نميكنم يك خبرنگار يا يك روزنامهنگار بر ضد وطن خود گام بردارد. او نميتواند و اگر چنين كند خود قلمهاي پاي خود را خرد خواهد كرد.
من ساختار تحريريهها را از پنجاه سال پيش ميشناسم، عشق اول هر خبرنگار تهيه گزارش دست اول است. او به دنبال سوژهاي ميرود كه براي خوانندگان خود بنويسد، درست مثل دوندهاي كه در يك مسابقه دووميداني ميخواهد از بقيه شركتكنندگان سبقت بگيرد و نفر اول مسابقه شود. اين خصلت كار رسانه است. اهل رسانه درباره همه موضوعات جامعه سخن ميگويند، برخي را مينويسند و برخي را به ناچار نمينويسند. روشنتر بنويسم، قلم يك روزنامهنگار يا خبرنگار بايد تيز و برنده باشد، دزدان و خطاكاران جامعه را نشانه رود، به جنگ با مافيا از هر دسته و گروهي که هستند برخيزد و شايد تندروي اين قلم گاهي به اصطلاح «كار دستش بدهد»، كه بايد با بزرگي و رافت بخشيد. عتابشان اگر ميكنيم مهربانانه باشد، زیرا كسي كه در راه خدمت به وطن، رسانه را برميگزيند نميتواند خيانت كند، او اصولا نميتواند صفت خائن راداشته باشد و نكته آخر اينكه روزنامهنگار مثل شاعر است. طبعي لطيف دارد. به لطافت واژههايي كه مثل پرندگان در بيشهزارها پرواز ميكنند. اين طبع لطيف را بايد بشناسيم و بايد قدر بدانيم. بارها شده است به خبرنگاران گفتهام برو هر طور كه شده «اين» خبر را بياور. معني اين حرف آن است كه روزنامه بايد اين خبر را داشته باشد. همين.
ميدانم آنان به دليل گزارش بسيار مهمي دستگير شدند. اين گزارش يك گزارش اختصاصي براي روزنامهشان بود. اگر ايرادي دارد، اين ايراد براي پيشكسوتان مطبوعات است كه سواد رسانهاي را براي مردم، مسوولان و حتي قضات تعريف نكردهايم. گرچه دادسراي رسانه شامل بازپرسهايي است كه ريزهكاريهاي رسانه را ميدانند و ميشناسند و ايكاش، اين دختران مطبوعات در آنجا بازپرسي ميشدند.
من هنوز اميدوارم، با شناختي كه از قاضيالقضات، رييس عدليه دارم، ميدانم او به احكام اين دو دختر مطبوعات، يعني «دختران من» رسيدگي ميكند.