«شهرِ خلاق موسيقي» در هاله تبليغات
بهزاد احمدي
«جلادت تو گمان ميكني اگر خدا در شهر موسيقيدانهاي سپيد نبود... به معني نبودِ خداوند است؟» بختيار علي، نويسنده كرد در رمان مشهورش ـ شهر موسيقيدانهاي سپيد - كاراكتر اصلي داستان خود، «جلادت كفتر» را با پرسشي فلسفي و خواننده را با يك «شوك فلسفي» روبهرو ميكند؛ كشمكش فلسفي ميان رئاليسم و جادو... انسان و خدا... زندگي و مرگ... ستيز ميان جنگ و هنر... نبرد ميان جلاد و قرباني و پيكار ميان جسم و جان ابدي و شايد منظور نويسنده اين است كه جدال ميان صدا (موسيقي) و نور (خداوند)، به عنوان «نمادهاي جاودانه»، به هبوط خدا در شهر موسيقيدانهاي سپيد كمك بخشيده است، به عبارتي ديگر؛ نمايشِ «زيباييشناسي جنگ» و روي زمخت سكه زندگي در برابر ديدگان صلحبخش آن.
بازنمايي تاريخ و به تصوير كشيدن افسانهها و دلدادگيها و مرگها و مويهها و خندهها در متنِ گونه (Genre)هايي چون نمايشنامه، فيلم، موسيقي، تئاتر، شعر، رمان يا در قالب فستيوالها يكي از علل نامگذاريها در جهان است. جهاني كه نه به تمامي آن را درك ميكنيم و نه جمله با آن بيگانه هستيم؛ بايد آن را «جهان برزخي انسان معاصر» نام گذاشت.
خداوند در نص صريح قرآن، دو بار با «خلاق» وصف شده است؛ «إِن ربك هُو الْخلاقُ الْعلِيمُ» (حقا كه پروردگار تو آفريننده داناست. حجر/86) و «... بلى و هُو الْخلاقُ الْعلِيمُ» (بلي او آفريننده و داناست. يس/81)، وصفشدني وصفناپذير... «خلاق» در لغتنامه دهخدا به معني آفريننده آمده است. اگر از اين رهگذر و رهيافت، روي «سنندج، شهر خلاق موسيقي» معطوف شويم، بايد پذيرفت يا موسيقيدانهاي آن قرباني هستند يا شهر، زيرا با يك كلانروايت تاريخي در فرم مواجهيم كه مدام كوچكسازي ميشود. روايتگرانش به هيچ كدام از زيباييهاي آفرينشگرانه سنندج اشراف ندارند، مجريانش با ژانر موسيقي بيگانهاند، در حقيقت، پذيرش سنندج در جايگاه خالق موسيقي، زماني اهميت پيدا ميكند كه بازتعريف هويت موسيقيايي آن و تفاهم با معاني آفرينشگرانهاش در گذشته و حال و آينده گره بخورد، نه با نمايشگردانيهاي استانداران اسبق و اكنون. بازنمايي تاريخ موسيقي سنندج با خلق آثار امكانپذير است نه با ويترينسازي جشنوارههاي موسيقي. در اين مقال در پي يافتن نقص در موسيقي، موسيقي اقوام و سنندج نبايد گشت، نقص در جشنوارههايي است كه در نقش فروشگاه عمل ميكنند. فروشندگان اين كالاي اساطيري، غيرحرفهاي (amator) هستند، اين شهر ميتواند بازتاب يكي از شاهكارهاي موسيقي شرق باشد نه سرپوشي بر كارنامه مردود استاندار و شهردار؛ كالاي افسانهاي اين شهر، فرازباني، فرازماني، فرامليتي و فراديني است كه باشندگانش نه توانايي حفظ آن را دارند و نه تاب فروشاش؛ بسان عتيقهاي نفيس و گوهري گرانسنگ در دستان كودكي بازيگوش و شيرينعقل.
انصاف بايد داد، جملگي را بوي گند گرفته و گندزدايي گران گشته؛ از عريضهنگارهاي گندهدماغ و گندهگوي و گندهگفتار تا برخي نويسندگان نااميد از گفتمان، شهر خلاق را در هالهاي از تبليغات به نظاره نشستهاند؛ نابينايان در مقابل شعرا و نويسندگان، ناهماهنگان با هنرمندان و حرفناشنوايان سخن منتقدان نيك بدانند، هر آنچه از ادبيات و موسيقي و شعر و رسانه و روزنامه كردي در دايره محارم و مقارب گرد آمده و چشم عدهاي را گرفته و رسانهچيهاي انحصاري و رانتي برايش پروپاگاندا ميكنند، لختي از كل است. موسيقي كردي و ادبيات كردي فراتر از محدوده حاكميتي و جغرافياي فرضي مينياتوريسازي شده است؛ فراتر از ثغور و حدود تنگنظران. در سير هنري سنندج به جاي «كشف» با يك تنزل زيباييشناسانه و سوگ فلسفي روبهرو هستيم كه «مرگ هنر» را بسط ميدهد. وصف سنندج در معناي شهر خلاق موسيقي پُربيراهه نيست، چراكه بافتار سنندج قبل از سياستزدگي، هنرپروري است، بسي موسيقيدانان سپيداسلوب و انبوه خنياگران خاطرهانگيز در گهواره تمدن اين زن اهورايي زاده شدهاند كه حافظه جمعي عشقهاي ناكام و كامروايند در گذرگاه تاريخ. در ميان معاصران؛ سيدعلياصغر كردستاني، يوسفزمانيها، حميدرضا اردلان، عندليبيها، كامكارها، سعيد فرجپوري، صديق تعريف، اردشير فهيمي، ناصر زازي، مظهر خالقي، علاءالدين باباشهابي، نجمالدين غلامي، عباس كمندي، فتانه وليدي، سعدالله نصيري، هاني و... هر يك خروارند در خيل نامداران و امروز زيادند در ميان زندگان و مردگان كرد كه نخبهاند ولي از تشويش تعاقب و ترس تله نخبهكشي دم نميزنند. آدرس ميدهم، واپسينشان، زندهياد جلال ملكشاه بود همانا هرگز دم فرو نبست، شاعري جوركشيده و جفاديده از تبار درخت و سنگ و آزادي، داستاننويسي از سلسله همذاتپنداران طنزنگار. جانِ كلام؛ بايد از كرسينشينان و سايهپروردان سرپوشگذار بر كارنامه مردود پرسيد، نه از سياستمداران راستين و سايهنشين و نيز سايهرست و قهرآلود، چرا سنندج از يك نام تبليغي فراتر نرفته است، چرا بزرگان تاريخ موسيقي سنندج تقدير نميشوند، آيا سايه هماي سعادت موسيقي بر مقام كدام هنرمند افتاده، چه رويداد بزرگي در حوزه موسيقي كردي در حال رخ دادن است، بايد پرسيد كمبنيگي دستاورد نامگذاريهاي پُرطمطراقي چون «سنندج شهر خلاق موسيقي»، «سنندج پايتخت كتاب ايران»، «سنندج پايتخت نوروز جهان» چيست و ديگر چراها...؟!