الف- طرح مساله:
هرچند مبارزات فلسطينيان عليه اشغالگري اسراييل طي حدود 80 سال گذشته، مراحل و فراز و فرودهاي مختلفي داشته است ولي شايد بتوان جنگ جاري در غزه را ادامه بلكه اوجگيري مرحلهاي از منازعه فلسطيني- اسراييلي دانست كه شروع آن از انتفاضه الاقصي در سال 2000 درنظر گرفته ميشود لذا با نظرداشت رخدادهاي 23 سال گذشته در منازعه ياد شده اينك پس از گذشت 40 روز از عمليات توفانالاقصي و تهاجم همهجانبه اسراييل به نوار غزه شايد تا حدودي بتوان درباره برخي پيامدهاي احتمالي جنگ جاري در غزه تخمينهايي ارايه كرد.
ب- ماهيت مرحله فعلي نزاع در فلسطين:
از زمان شروع انتفاضه الاقصي در سپتامبر 2000 كه با ورود شارون (نخستوزير وقت رژيم اشغالگر قدس) به صحن مسجدالاقصي شروع شد تاكنون موضوعات قدس شريف و مسجدالاقصي نقش و سهمي محوري و پررنگ در منازعه فلسطيني- صهيونيستي پيدا كرده است چنانكه بازگشت دوباره قدس و كرانه باختري به معادله مقاومت عليه اشغالگري (پس از سالها ركود و رخوت پس از انتفاضه الاقصي) ناشي از همين مساله بوده است. طرفين فلسطيني و اسراييلي در مقوله مسجدالاقصي و قدس شريف همواره سعي كردهاند تا عقبه و عمق راهبردي حمايت از خود در دنيا را در اين قضيه بهنفع خود به ميدان بكشانند (حتي به ميدان جنگ و درگيري در منطقه) چنانكه بر همين اساس عده زيادي معتقدند دليل و فلسفه اصلي لشكركشي امريكا به عراق در سال 2003 و سپس به ليبي و سوريه (در سالهاي پس از آن) همچنين ايفاي نقش موثر امريكا و غرب در فروپاشي كشورهاي عربي در فرآيند موسوم به انقلابهاي عربي، در واقع استقرار و حضور نظامي امريكا در منطقه از يكسو و تخريب عقبه راهبردي فلسطينيان در جهان عرب ازسوي ديگر و به منظور پشتيباني همهجانبه نظامي، سياسي، امنيتي و ميداني از اسراييل غاصب بوده است چنانكه بر همين مبنا شايد بتوان جنگ 33 روزه لبنان در سال 2006 را نيز در همين راستا يعني در چارچوب حمايت عقبه مقاومت فلسطيني در منطقه از فلسطينيان تعبير كرد.
ج- اوضاع جاري در جنگ غزه:
همانگونه كه صهيونيستها اذعان داشتهاند جنگ جاري در غزه ميتواند سرآغاز جنگي طولانيمدت، فراگير و گسترده در منطقه باشد. هر چند اسراييل در جنگ جاري در غزه سعي وافري كرد تا پاي امريكا و غرب از يكسو و پاي ايران و حزبالله لبنان ازسوي ديگر را به اين جنگ باز كند ولي امريكا به عنوان عقبه و عمق راهبردي حمايت از اسراييل همچنين ايران (به عنوان عمق راهبردي حمايت از مقاومت فلسطيني در غزه) با نظرداشت تجارب تلخ ورود ميداني به منازعات و درگيريها در غرب آسيا فعلا جز برخي اقدامات نمادين در اعلام حمايت از متحدين خود تاكنون وارد جنگ به نفع اسراييل يا مردم غزه نشدهاند!
در چهلمين روز از جنگ در غزه، اوضاع نظامي و ميداني به زيان مقاومت فلسطيني و مردم مظلوم غزه (البته در جنگي كاملا نابرابر) تغيير كرده گو اينكه محور مقاومت درست مثل تجارب شكست امريكا در عراق و افغانستان بيشتر اميدوار است تا اولا در ازاي پذيرش شكستهاي مقطعي و تاكتيكي به پيروزيهاي بزرگ در بلندمدت اميدوار باشد. ميتوان حدس زد كه محور مقاومت به اين نتيجه رسيده است كه جنگ در غزه سرآغاز جنگي طولاني مدت، فراگير و گسترده در منطقه است لذا فعلا به صورت مقطعي ترجيح داده سياست صبر و بردباري براي مراحل بعدي جنگ
در پيش بگيرد. دوم اينكه جبهه مقاومت از يكسو اميدوار به گشايش جبهههايي جديد عليه اسراييل در منطقه (متعاقب ورشكستگي جريانات سازشي در كرانه باختري، مصر و اردن) است و از سوي ديگر در پي بهرهبرداري از اشتباهات طرف مقابل نظير اشتباهات مكرر بايدن در طول جنگ غزه است. محور مقاومت درحالي به درستي انگشت اتهامات را متوجه امريكا به عنوان حامي و ضامن اصلي جنايات اسراييل كرده است كه نيك ميداند علت اصلي وقوع حملات در 11 سپتامبر 2001 حمايتهاي همهجانبه امريكا از اسراييل در انتفاضه الاقصي بوده است.
هر چند عدهاي وقوع عمليات توفانالاقصي و پيامدهاي وحشتناك آن براي مردم غزه و مقاومت فلسطيني را ناشي از اشتباه محاسباتي بلكه خطاي راهبردي جنبش حماس در غزه دانستهاند ولي بايد اين نكته را هم درنظر بگيريم كه حماس از سال 2000 تاكنون بارها متهم به خطاهاي راهبردي و اشتباهات محاسباتي شده درحالي كه واقعيت روي زمين عبارت است از تقويت همهجانبه حماس (در مقايسه با سال 2000) در تمامي ابعاد سياسي، نظامي، امنيتي و اجتماعي. فعلا در عمليات توفانالاقصي به نظر ميرسد جايگاه حماس در ميان فلسطينيان بلكه در ميان مسلمانان جهان قويتر شده چنانكه بعيد است دولتها و ملتهاي مسلمان برخلاف «القاعده» قصد رها كردن حماس را داشته باشند. حماس همچنين موفق به پيريزي روابط با روسيه به عنوان عضو دايمي شوراي امنيت با حق وتو شده است بهطوريكه چين و روسيه تاكنون مانع از محكوميت حماس در قطعنامههاي سازمان ملل متحد شدهاند. با وجود خسارتهاي سنگين و غيرقابل جبراني كه بر مردم فلسطين و مقاومت در غزه وارد شده است ولي كليد اصلي هرگونه پيروزي و شكست طرفين متخاصم در غزه عبارت است از باقي ماندن مردم در غزه يا مجبور شدن ايشان به كوچ اجباري از اين منطقه.
د- پيامدهاي احتمالي عمليات توفانالاقصي:
اگر عمليات توفانالاقصي را ادامه فرآيند و مرحلهاي در منازعه فلسطيني-اسراييلي بدانيم كه از سال 2000 شروع شده است بنابراين با درنظر گرفتن رخدادهاي 23 سال گذشته در فلسطين و منطقه شايد بشود وقوع يا تكرار رخدادهاي ذيل پس از جنگ در غزه را انتظار كشيد:
- منازعه فلسطيني-اسراييلي به مرحله حسم يا يكسره شدن تكليف آن نزديكتر شده است. رخدادها در اين منازعه از اين پس با سرعت و حدت بيشتري ادامه خواهد يافت. ميتوان انتظار داشت كه جنگ در غزه سرآغاز جنگي طولانيمدت، فراگير و گسترده در منطقه باشد بهطوريكه نهايتا پاي امريكا هم به اين جنگ كشيده شود.
بر همين مبنا احتمال كوتاهتر شدن فواصل درگيريها ميان اسراييل و محور مقاومت بسيار زياد شده است.
- وخامت درگيري ميان اسراييل و فلسطينيان بلكه طولانيتر شدن مدت اين درگيريهاي سخت مورد انتظار است. در اين رابطه اصلا بعيد نيست اسراييل اقدام به تكرار جناياتي در كرانه كند كه قبلا در جنگ جاري در غزه مرتكب آنها شده است.
- انتظار ميرود توانمنديهاي نظامي حماس در آينده تقويت شده همچنين گروههاي مقاومت ضد اسراييلي در يمن و عراق براي نبردهاي آتي اقدام به برطرف ساختن كمبودهاي نظامي خود كنند.
- يك رخداد تازه در جنگ جاري در غزه عبارت است از بيتفاوتي اسراييل نسبت به قتل انبوهي از شهروندانش! موضوعي كه در تاريخ رژيم صهيونيستي بيسابقه است! اسراييل به جاي نجات اسیران خود در غزه آشكارا نسبت به سرنوشت آنان بيتفاوت شد بهطوريكه تاكنون 60 نفر از ايشان به قتل رسيدند همچنين اسراييل با به خطر انداختن جان تعداد زيادي از سربازانش و با تحمل خسارات انساني فراوان دست به حمله زميني به غزه زد! اين موارد در كنار كشتار شهركنشينان اطراف غزه توسط نيروهاي نظامي و امنيتي اسراييل (در جريان عمليات آزادسازي اسیران در 7 اكتبر) حاكي از رخدادي تازه در اسراييل است كه ميتواند نشانهاي دال بر اين باشد كه رژيم صهيونيستي عملا خود را براي جنگي طولاني مدت و خونبار مهيا كرده است و برخلاف گذشته ديگر جان شهروندان يهودي اسراييل برايش اهميت چنداني ندارد! موضوع ياد شده در كنار تعطيلي طولاني مدت اسراييل طي حمله به غزه كه باعث شد ضربهاي شديد بر اقتصاد اسراييل وارد شود عواملي هستند كه دنيا و منطقه با اسراييلي تازه مواجه بشود؛ اسراييلي كه ديگر جان شهروندان يهودي و اقتصاد همچنين استقلال دستگاه قضا و آزادي رسانه در آن اهميتي ندارد.
- از آنجا كه راهبرد اسراييل (در هماهنگي با حاميان غربي آن) آشكارا برمبناي كوچ اجباري فلسطينيان به مصر و اردن گذارده شده لذا عملا تمامي راهحلها و ابتكارات سازش ميان اعراب و اسراييل (از سال 1979 تاكنون) بلكه سرنوشت حكومتهاي عربي سازشكار، در معرض خطر قرار گرفته است. موضعگيري رهبران ارشد مصر، اردن، تركيه، برخي كشورهاي عربي حاشيه خليجفارس و خودگردان فلسطيني عليه اسراييل و غرب همچنين فشارهاي تازه اسراييل و غرب عليه مصر جهت پذيرش ساكنين غزه به خوبي بيانگر به صدا درآمدن اين زنگ خطر ميباشد.
- از آنجا كه احتمالا تشديد بيثباتي در كشورهاي اطراف اسراييل ميتواند در دستور كار اسراييل و غرب قرار گيرد لذا بسيار محتمل است بار ديگر تشديد بيثباتي در سوريه بلكه سرنگوني حكومت اين كشور در دستور كار غرب قرار گيرد، زيرا سرنگوني حكومت در سوريه سبب تشديد فشارها بر حزبالله لبنان خواهد شد.
- يك رهاورد تازه در عمليات توفانالاقصي براي محور مقاومت بلند شدن صداي اعتراضات جريانات سازشي در فلسطين و منطقه عليه امريكا و اسراييل بوده است بهطوريكه سهگانه خودگردان فلسطيني، مصر و اردن برخلاف رويههاي گذشته خود طي 23 سال گذشته اين مرتبه دستكم در لفظ و مواضع اعلامي در كنار مقاومت و مردم فلسطين قرار گرفته و به طور واقعي نسبت به فروپاشي توافقات صلح با اسراييل بلكه گشايش جبهههاي جديد ميان اعراب و اسراييل هشدار دادهاند!
- روز به روز احتمال گشايش جبهههاي جديد در منطقه عليه اسراييل بيشتر ميشود. اگر سهگانه مصر، اردن و خودگردان فلسطيني بر اثر فشارهاي اسراييل تضعيف شوند يا حتي اگر اسراييل و غرب (درست مثل وقايع شورشهاي عربي در سالهاي 2010 و پس از آن) عمدا اقدام به تضعيف و فروپاشي حكومتهاي خودگردان فلسطيني، مصر و اردن كنند آنگاه احتمال گشايش جبهههاي تازه عليه اسراييل بيشتر خواهد شد.
- با نظرداشت اينكه واقعه 11 سپتامبر واكنشي غيرقابل پيشبيني از طرف جهان اسلام به حمايتهاي علني و همهجانبه امريكا از اسراييل در انتفاضه الاقصي بوده است در نتيجه اصلا بعيد نيست كه امريكا و اسراييل بار ديگر در رخدادهايي مشابه 11 سپتامبر يا 7 اكتبر 2023 از جانب گروهها و افراد شناخته شده يا حتي شناخته نشده در جهان اسلام در عملياتهايي سهمگين و انتقامجويانه غافلگير شوند. در نتيجه جنايات وحشتناك اسراييل عليه مردم مظلوم در غزه بسيار محتمل است؛ گروههايي نوظهور به منظور انتقام گرفتن از امريكا و اسراييل به صورتي مخفيانه ايجاد شوند (درست مثل تجربه القاعده در 11 سپتامبر 2001).
- بديهي است امنيت اسراييل حتي در صورت كوچاندن فلسطينيان به مصر و اردن بهتر نخواهد شد.
- يكي از نتايج جنگ در غزه، بيشتر شدن احتمال ناكامي دموكراتها در انتخابات آتي رياستجمهوري در امريكاست. بر اثر جنگ در غزه به خاطر حمايتهاي بيحد و حصر بايدن از اسراييل مخصوصا اشتباهات مكرر بايدن در طول عمليات توفانالاقصي، شكاف در داخل حزب دموكرات بيشتر شده بهطوريكه بعيد است اين حزب بتواند طي يك سال آينده موفق به ترميم شكافهاي داخلي درون حزبي شود در نتيجه به احتمال زياد رييسجمهور بعدي امريكا يك جمهوريخواه خواهد بود.
- از آنجا كه جنگ در اوكراين بيشتر پروژه و علاقهمندي شخصي بايدن بوده است بنابراين به احتمال زياد اوكراين به تدريج از فهرست اولويتهاي امريكا خارج خواهد شد. رها كردن اوكراين از طرف واشنگتن پس از تصميمات فاجعهبار بايدن در عقبنشيني نظامي از افغانستان و حمايت كوركورانه از اسراييل در جنگ غزه از جمله اشتباهات راهبردي و جبران نشدني واشنگتن در زمان رياستجمهوري بايدن تلقي خواهد شد.
- جنگ جاري در غزه سبب تشديد شكاف ميان كشورهاي غربي حامي اسراييل با بقيه جهان در روايتسازي شده است. كشورهاي غير غربي بابت برخوردهاي دوگانه غرب در جنگها و مسائل حقوق بشري ديگر حاضر به پذيرش روايتهاي غربي در اين خصوص نيستند.
د- پيشنهادات:
- پيشنهاد ميشود ايران برخلاف سالهاي گذشته، در قبال راهحل دو دولتي سياست ابهام راهبردي اتخاذ كرده و ضمن تمسك به مباني سياستهاي شناخته شده خود در قضيه فلسطين و اصرار بر مواضع سنتي خود، از هرگونه مخالفت يا موافقت صريح با راهحل مذكور خودداري كند.
- با درنظر گرفتن لفاظيهاي محور مقاومت پيش از شروع جنگ در غزه ولي واقعيت اين است كه اعضاي اين محور (جز مورد خاص و استثنايي جنبش حزبالله در لبنان) هيچ كدام در جنگ غزه كارنامه و عملكردي متناسب با لفاظيهايشان پيش از جنگ نداشتند، لذا شايسته است اعضاي محور مقاومت پيرامون لفاظيهاي خود همچنين مشكلات و چالشهاي شليك موشك از عراق يا يمن به طرف سرزمينهاي اشغالي تجديدنظرهاي اساسي داشته باشند. بيتفاوتي طولانيمدت و راهبردي حكومت سوريه در قبال جولان در كنار بمبارانهاي روزمره سوريه توسط اسراييل هيچ تناسبي با عضويت در محور مقاومت ندارد.
- ايران به خاطر انواع چالشهاي داخلي و بينالمللي فاقد ظرفيت كافي به عنوان تنها متولي آزادسازي فلسطين است در نتيجه بهتر است ايران با تمسك به سياستهاي اصولي و شناخته شدهاش نسبت به مساله فلسطين، بيشتر در پي همكاري با ديگران در راستاي راهبرد آزادي فلسطين باشد.
- پيشنهاد ميشود ايران و محور مقاومت براي مراحل بعدي جنگ و درگيري با امريكا و اسراييل راههاي جلب همكاري با كشورهاي چين و روسيه همچنين جريانات چپگرا و طرفدار حقوق بشر در اروپا و امريكاي لاتين را در دستور كار خود قرار دهند. در جنگ جاري در غزه روشن شد در غرب، ظرفيتهاي حكومتي و غيرحكومتي زيادي براي دفاع از مساله فلسطين وجود دارد كه لازم است ايران به عنوان دولت، راههاي بهرهبرداري از اين ظرفيتها را در دستور كار قرار دهد.