حسين جابريانصاري٭
عمليات ۷ اكتبر ۲۰۲۳/ ۱۵ مهر ۱۴۰۲ مقاومت فلسطين، رويدادي شگفتيساز بود كه وضعيت فلسطين و خاورميانه را به پيش و پس از خود تقسيم كرد. اين رخداد بزرگ، خالق تحولات و روندهاي جديدي بوده و پيامدهاي بسياري دارد كه در اين يادداشت خواهم كوشيد عناوين و صورتبندي اوليه بخشي از آنها را در سه سطح درون فلسطيني/ اسراييلي، منطقهاي و بينالمللي برشمارم.
سطح درون اسراييلي
۱- منظومه بازدارندگي نظامي اسراييل فروپاشيد و رژيم صهيونيستي ناچار شد براي بازسازي و اعاده بازدارندگي، تا سر حد جنون از امكانات و تجهيزات نظامي خود در جنگ غزه استفاده كند.
۲- ابعاد بزرگ عمليات ۷ اكتبر، به احساس فقدان امنيت در جامعه شهركنشينِ اسراييل به شدت دامن زد و بار ديگر اين جامعه را در برابر پرسشهاي موجوديتي (بودن يا نبودن) قرار داد.
۳- افسانه شكستناپذيري ارتش و سرويسهاي اطلاعاتي اسراييل و همه تصويرسازيها و عمليات رواني و مغزشويي انجام شده در بلنداي دهههاي گذشته در اين چارچوب فروپاشيد.
۴- دالّ و مدعاي مركزي گفتمان راست حاكم اسراييل در دو دهه گذشته را مبني بر اينكه مساله و مشكلهاي به نام فلسطين تمام شده است، به كلّي باطل كرد.
۵- اتحاد جامعه صهيونيستي را در شرايط بحران و جنگ، به ناچار تقويت كرد. اما اين تنها بازتابدهنده لايه نخست واقعيت است. در لايههاي زيرين، بستر تشديد درگيريها و اختلافها و تعميق شكافهاي فعال شده در پيش از ۷ اكتبر را بلافاصله پس از پايان جنگ غزه فراهم كرد.
۶- نتانياهو را در برابر سختترين آزمون دوران سياستورزي خود قرار داد و به احتمال بسيار بالا جنگ غزه را به واپسين ايستگاه سياستورزي درجه يك نتانياهو تبديل كرد.
۷- گفتمان تند و ضد فلسطيني ائتلاف راست افراطي حاكم بر اسراييل را در پرتو ضرورتهاي جنگ تقويت كرد، اما در لايه دوم تحولات، فرصت تضعيف موقعيت سياستورزي و برآمدن دوباره جريان راست ميانه اسراييل را فراهم كرد.
۸- نگاه موجوديتي صهيونيسم/ جنبش صهيونيستي، به ويژه جريان راست آن را نسبت به منازعه با فلسطينيها بيش از پيش آشكار و تقويت كرد.
سطح فلسطيني
۹- خودباوري و امكان داشتن ابتكار عمل و تاثيرگذاري ملت و مقاومت فلسطين را به شكلي استثنايي و كمنظير در تاريخ رويارويي با اشغال صهيونيستي تقويت كرد.
۱۰- محبوبيت مردمي جنبش مقاومت اسلامي - حماس را در ميان فلسطينيان آواره در وطن (سرزمينهاي اشغالي ۱۹۶۷ - كرانه باختري و نوار غزه) و همچنين فلسطينيانِ آواره از وطن، به شدت ارتقا و اين جنبش را در موقعيت پيشتاز و در صدر راهبري ملت و مقاومت فلسطين قرار داد.
۱۱- موقعيت جنبش جهاد اسلامي فلسطين را به عنوان دومين جنبش جهادي موثر در صحنه فلسطين تثبيت و روابط همبستگي و همراهي اين جنبش را با جنبش حماس، بيش از پيش استوار كرد.
۱۲- نهاد خودگرداني فلسطيني و رياست آن را در برابر يكي از سختترين آزمونهاي عمر خود قرار داد و عدم محبوبيت و تاثيرگذاري آن را در افكار عمومي فلسطيني و در روند تحولات سرزمينهاي اشغالي بيش از پيش آشكار كرد.
۱۳- جنبش آزاديبخش ملي فلسطين - فتح، پيشتاز مبارزات ملت فلسطين تا پيش از توافق اسلو، در برابر آزمون جديدي قرار گرفت و با تضعيف بيشتر رهبري رسمي اين جنبش، يكبار ديگر زمينه براي ارتقاي نقشآفريني نسل جديد و برخي چهرههاي برجسته زنداني يا اخراجي آن فراهم شد.
۱۴- نقش مسيحيان فلسطيني در كنار مسلمانان فلسطيني و همچنين نقش برخي گروههاي تاريخي چپگراي فلسطيني به ويژه جبهه خلق براي آزادي فلسطين در همبستگي و همراهي با دو جنبش اسلامي مقاومت (حماس و جهاد) تعميق و مساله ملي فلسطين و ملي بودن مبارزات فلسطينيان در برابر اشغال صهيونيستي تثبيت شد.
۱۵- پايبندي مردم غزه به سرزمين خود و عدم تسليم آنها در برابر سياست زمين سوخته و كوچ اجباري فلسطينيها تفاوت اين نسل با نسلهاي مرحله آغازين اشغال و نكبت فلسطين را آشكارتر از پيش كرد.
سطح منطقهاي
۱۶- اهميت مساله فلسطين در روندهاي منطقهاي و ضرورت تحقق آرمان حداقلي ملت فلسطين به عنوان پيشنياز هر روند و تحول جديدي تثبيت و عدم امكان عبور از آن و پيشبرد يكجانبه ايدههاي مبتني بر عاديسازي مشخص شد.
۱۷- تاثيرگذاري ايران و مجموعه مقاومت، بيش از پيش آشكار و مشخص شد از روندهاي منطقهاي قابل حذف نيست. به عبارت ديگر روشن شد، بدون همراهي ايران و مجموعه مقاومت هيچ روندي در منطقه نميتواند از عنصر تداوم و تثبيت برخوردار شود.
۱۸- مفهوم و ماهيت و سطح هماهنگي و همراهي موجود ميان ايران و مجموعه مقاومت، در برابر نوعي محك و آزمون قرار گرفت و ابعاد واقعي آن در يك تجربه عيني بزرگ روشنتر شد.
۱۹- روند عاديسازي روابط عربستان و كشورهاي عربي و اسلامي با اسراييل دچار ايست شد. البته اين ايست، موقت بوده و تداوم آن منوط به روند تحولات بعدي به ويژه نتايج نهايي جنگ غزه است.
۲۰- نقش قطر به عنوان يك بازيگر منطقهاي ميانجي كه از قدرت ارتباطي همزمان با هر دو سوي جنگ غزه برخوردار است، بهطور نسبي تقويت شد.
۲۱- نقش شبكه ماهوارهاي الجزيره به عنوان يك رسانه درجه يك تاثيرگذار در افكار عمومي تثبيت و تعميق شد كه بر رسانههاي جريانِ غالب رسانهاي غربي و بينالمللي غلبه دارد.
۲۲- نقشآفريني منطقهاي تركيه به دليل عدم پذيرشِ بازي ميانه از سوي اين كشور (با توجه به اندازه و بزرگي قدرت تركيه در مقايسه با بازيگري چون قطر)، نه تنها تقويت نشد، بلكه تا اندازهاي تضعيف و روابط آن با هر دو سوي جنگ غزه در محك و آزمون جديد قرار گرفت. در عين حال، ظرفيتهاي مردمي و نقش جامعه مدني تركيه در حمايت از فلسطين، آشكار و ضرورت تقويت جامعه مدني و استفاده از ظرفيتهاي گسترده آن را در چارچوب سياستهاي ملي ايران در هر دو حوزه داخلي و خارجي، به روشني نشان داد.
۲۳- شكاف تاريخي موجود ميان دولتها و ملتهاي عرب، تعميق و بار ديگر فاصله فاحش ميان افكار عمومي عربي و سياست دولتهايشان آشكار شد.
۲۴- آتشفشان خاموش تودههاي عرب، دوباره، روشن شد و گرماي آتش خشمِ پنهان در درون جوامع عربي به آنچنان درجات بالايي رسيد كه به ضرورت، همچون تحولات ۲۰۱۱ منطقه و انقلابهاي عربي، دير يا زود از عمق به سطح خواهد آمد (دير و زود دارد، اما سوخت و سوز ندارد).
۲۵- يمن، با نقشآفريني ويژه انصارالله و صنعا براي نخستينبار در تاريخ منازعه فلسطين، به بازيگري خاورميانهاي تبديل شد. محبوبيت مردمي انصارالله در يمن و در جهان اسلام بهطور نسبي تقويت و تصويرسازيهاي جريان غالب رسانهاي و نظام رسمي عربي به نمايندگي عربستان (و امارات) عليه اين جنبش با چالشها و پرسشهاي جدي روبهرو شد.
۲۶- نقشآفريني جنبشهاي شيعي لبنان، يمن و عراق در حمايت عملي از غزه، آنها را به بارزترين نيروهاي زنده امت اسلامي تبديل و مفهوم كانوني تصويرسازيهاي يكجانبه مبتني بر طايفهگري و عمليات رواني جريان غالب رسانهاي و نظام رسمي عربي عليه ايران و متحدان آن را با چالش نسبي در افكار عمومي عربي و اسلامي روبهرو كرد.
۲۷- شرايط مناسبتري براي پيشبرد سياستگذار از قدرت به قدرت مشروع يا اقتدار (به رسميت شناخته شده از سوي بازيگران رقيب)، به عنوان يك ضرورت حياتي براي برخوردار كردن نفوذ و قدرت منطقهاي ايران از ويژگي تثبيت و تداوم فراهم شد.
سطح بينالمللي
۲۸- اشغال فلسطين توسط جنبش صهيونيستي و حل نشدن مساله ملي فلسطين را بار ديگر به مساله نخست افكار عمومي جهان تبديل كرد و با توجه به نتايج عملي خود، به ناچار در دستور كار قدرتهاي جهاني و سياست بينالملل قرار داد.
۲۹- همه تصويرسازيهاي مثبت ساخته و پرداخته شده از اسراييل را در چارچوبِ ديپلماسي عمومي رژيم صهيونيستي و قدرتهاي حامي آن در دوران معروف به صلح مادريد و اسلو، ويران و چهره واقعي و مبتني بر اشغال، جنايت و نسلكشي جنبش صهيونيستي و تروريسم دولتي و نهادينه اسراييل را براي جهانيان آشكار كرد.
۳۰- افكار عمومي جهاني را به صورت كم سابقهاي در حمايت از ملت فلسطين و حق اين ملت براي رهايي از اشغال بسيج كرد. تا آنجا كه برخي دانشمندان شناخته شده علوم سياسي همچون مرشايمر، ۹۵درصد افكار عمومي جهان را در حال حاضر عليه اسراييل و حامي فلسطينيها دانستهاند.
۳۱- واقعيت سياست چند استانداردي، ستمگرانه و وحشيانه امريكا و غرب و دروغين و فريبكارانه بودنِ شعارهاي دموكراسيخواهي و حقوق بشر آن را آشكار كرد و به بسياري از ترديدها و پرسشها در اين زمينه در ميان تودهها و نخبگان ايران و جهان پايان داد.
۳۲- توجه حداقل اعلامي امريكا و ديگر قدرتهاي جهاني را به مساله فراموش شده صلح و راهحل دودولتي و ضرورت تشكيل دولت مستقل فلسطيني بازگرداند. اين توجه اگر بخواهد از مرحله حرف و شعار به مرحله عمل برسد، با موانع مختلف، به ويژه مانع ساختاري و واقعي تركيب اجتماعي جامعه اسراييل و ذات مبتني بر اشغال و نفي موجوديتِ طرف فلسطيني از سوي جنبش صهيونيستي و موسسه حاكم اسراييل روبهرو خواهد شد. همانگونه كه در تجربه روند مادريد و توافقات اسلو مشاهده شد.
۳۳- شكافها ميان امريكا و اسراييل را در پرتو شرايط جنگ به ناچار تضعيف كرد، اما در لايه درونيتر تحولات، به اين شكافها به ويژه با گفتمان راست افراطي حاكم اسراييل دامن زد. امري كه به تلاشهاي امريكا و غرب براي تغيير تركيب حكومتي در اسراييل و تقويت جريان به اصطلاح راست ميانه و سكولار و تضعيف راست مذهبي و تندروتر دامن خواهد زد.
۳۴- شرايط بيروني جنگ اوكراين را تغيير داد و با كاهش تمركز امريكا و اروپا بر اين منازعه و انتقال بخش مهمي از توجه و ثقل سياسي و راهبردي آنها به سوي بحران فلسطين، وضعيت روسيه را در اين جنگ، حداقل بهطور موقت دچار تحول مثبت كرد.
۳۵- ناكارآمدي و فشل بودن سازمان ملل متحد در برابر سياست نسلكشي و كشتار جمعي اسراييل و تهديد صلح و امنيت بينالمللي از سوي اين رژيم را آشكارتر از هميشه كرد و به بحثهاي قبلي در زمينه نياز به تجديدنظر در ساز و كارهاي سازمان ملل دامن زد.
٭ چارچوب اوليه بحث ارايه شده در خانه انديشهورزان به دعوت انديشكده حرف، 5/10/۱۴۰۲
٭سخنگو و معاون پيشين عربي
و آفريقايي وزارت امور خارجه