مهدي بيك اوغلي
«مانيفست نوفل لوشاتو» عنوان محتوايي است كه در ماههاي منتهي به انقلاب از سوي امام(ره) و ياران نزديك ايشان خطاب به مردم ايران ارايه شد و در ادامه مورد پذيرش و اقبال اكثريت ايرانيان قرار گرفت. در واقع مردم ايران زماني كه صفوف پيوسته طرفداران رژيم شاهنشاهي را ميشكستند، تصويري از جامعهاي را در ذهن داشتند كه آيتالله خميني در نوفل لوشاتو براي مردم ايران ترسيم كرده بود. جامعهاي كه در آن نه خبري از خالصسازيها بود،
نه اشارهاي به نظارت استصوابي براي گزينشهاي سياسي شده و نه بحثي درباره تقابل با غرب و امريكا و... در بطن آن وجود داشت. نه مردم دعوت به قناعت و كمخوري ميشدند، نه خبري از اجبار در مناسك ديني و حجاب بود و نه احتمالي از اخراج اساتيد و برخورد با رسانههاي منتقد در آن گنجانده شده بود.
بنيانگذار انقلاب در نوفل لوشاتو در مواجهه با مخاطبان و خبرنگاران داخلي و خارجي و زماني كه با پرسشي درخصوص شكل و شمايل جمهوري آينده مواجه شدند، اعلام كردند: «مثل ساير جمهوريها و مترقي، اسلام هم همراه با دموكراسي و پيشرفته؛ با همه مظاهر تمدن موافق....» همين محتوا در قانون اساسي هم كمابيش گنجانده شد و مردم در آذر ماه 58 با 99.5درصد به آن راي مثبت دادند.
مبتني بر اين مانيفست بود كه مجلس اول شوراي اسلامي با حضور اكثر احزاب و جريانات اثرگذار برگزار شد. اين روند اما در سالهاي بعد با تغييراتي همراه شد. آرام آرام صداهايي از درون سيستم به گوش رسيد كه از ضرورت حذفها و تسويهها و پس زدنها سخن ميگفتند. زمزمههايي كه پس از فوت امام(ره) بدل به صداهاي بلندي شد كه از ضرورت استصواب سخن ميگفتند. در اين ميان وقتي از تندروهاي جناح راست درباره «مانيفست نوفل لوشاتو» و قانون اساسي سوال ميشد، اعلام ميكردند امام(ره) و يارانش نزديك ايشان مانند شهيد مطهري، شهيد بهشتي و... به مقتضاي زمان ناچار به بيان آن ديدگاهها بودند و
در بطن انديشه خود همان روياي خلافت اسلامي را در سر ميپروراندند!
براي بحث و گفتوگو درباره اين مانيفست مهم انقلاب نيازمند افراد و چهرههايي هستيم كه از نزديك در بطن حادثه انقلاب و دوران پس از آن حضور داشتند.
مرتضي الويري يكي از همين چهرههاست كه در گفتوگو با «اعتماد» درباره مسيرهاي
طي شده انقلاب و آرمانها و ارزشهاي فراموش شده سخن ميگويد.
در آستانه عبور از 45سالگي انقلاب قرار داريم؛ شما به عنوان فردي كه در بطن انقلاب و دوران پس از آن حضور جدي داشتيد، اين روزها به چه ميانديشيد؟
تلاشي كه مردم و فعالان سياسي (من هم قطرهاي در اقيانوس مردمي بودم) در رخدادهاي انقلاب سال 57 صورت دادند، براي اين بود كه اهداف و آرمانهايي كه انقلاب براي آنها تصويرسازي كرده بود را محقق سازند. مردم تصور ميكردند جامعهاي را پايهريزي ميكنند كه در آن خشونت و اعمال زور وجود نداشته باشد. انقلابيون و مردم به دنبال شكلدهي به جامعهاي بودند كه حتي ماركسيستها هم بتوانند حرف خود را زده و سهم خود را داشته باشند. جامعهاي كه در آن معيار و ملاك حرف مردم و راي مردم و مطالبات مردم باشد. جامعهاي كه با دنيا در يك تعامل منطقي باشد. جامعهاي كه به سمت تحقق عدالت اجتماعي و ريشهكني فساد پيش ميرود. اگر بخواهم در يك عبارت همه اين مطالبات را ذكر كنم، مردم در آن زمان، آينده ايدهآلي را ميديدند كه در نوفل لوشاتو تصويرسازي شده بود. يقين دارم اگر كشور با ضرباهنگ شعارها و هدفسازيهاي نوفللوشاتو پيش ميرفت، امروز ايران به عنوان ژاپن خاورميانه رفاه، توسعه، آرامش و صلح را براي مردمش به ارمغان آورده بود.
دليل عدم دستيابي به اهدافي كه امام(ره) در نوفل لوشاتو مطرح كرده بودند، ناشي از اشتباه افراد بود يا اينكه شعارها و اهداف درست تعيين نشده بودند؟
با كمال تاسف بايد بگويم به دليل تخطي از شعارهاي اوليه و انحرافهايي كه در سالهاي بعد شكل گرفت، ايران نه تنها ژاپن خاورميانه نشد، بلكه در مسير بدل شدن به كرهشمالي منطقه قرار گرفت! به همين دليل احساس ميكنم زمينههاي تحول و دگرگوني كشور از جامعه ايراني ستانده شده و منتظرم چرخشي به وجود بيايد تا انرژيهاي انباشته شده در جامعه ايران شكوفا شود.
اگر قرار باشد به صورت مصداقي مهمترين اهدافي كه در نوفل لوشاتو به آنها اشاره شده بود را تشريح كنيد به چه مواردي اشاره ميكرديد؟
مهمترين هدف ترسيم شده در نوفل لوشاتو و پيماننامه اوليهاي كه 22بهمن 1357 را شكل داد، اين بود كه هر فردي كه از شناسنامه ايراني برخوردار است، خودي محسوب شده و غيرخودي تلقي نشود. در واقع جامعه ايراني به صورت يك خانواده صميمي معرفي شده بود كه بايد در روند توسعه كشور مشاركت كند. اساسا به اين دليل است كه در رفراندوم سال58 اكثريت قريب به اتفاق مردم ايران پاي صندوقهاي راي حاضر شدند و به جمهوري اسلامي راي دادند. يعني همه ايرانيان با هر تفكر و ديدگاهي خود را در شكلگيري جامعه و سيستم نوين سياسي دخيل ميدانستند. در حوزه سياست داخلي انتخابات به ميزاني آزاد بود كه حتي حزب توده و مجاهدين خلق و چريكهاي فدايي خلق و...براي مجلس اول شوراي اسلامي تاييد صلاحيت شدند. شما وضعيت سال 57 را با شرايط امروز كشور كه بيش از 55درصد نامزدها ردصلاحيت شدهاند، مقايسه كنيد.
در آن زمان اساسا بحثي درخصوص اعمال نظارتهاي استصوابي مطرح نبود؟ برخي افراد جناح راست ادعا ميكنند ايده نظارت استصوابي از ابتداي انقلاب وجود داشت. واقعا اينطور بود؟
به هيچوجه اشاره و سخني در مورد نظارت استصوابي يا غربالگري يا محدود ساختن حوزه انتخاب مردم مطرح نبود. حاكمان تازه با مردم عهد بستند كه مطبوعات آزاد وجود داشته باشد و نويسندگان و روزنامهنگاران آنچه در راستاي منافع ملي ميبينند، چاپ و منتشر كنند، بدون اينكه برخوردي با آنان صورت بگيرد. در حوزه سياست خارجي بنا بر اين بود كه به دنبال مراوده متنوع در چارچوب منافع مليمان داشته باشيم. قرار بود مهمترين دغدغه همه حاكمان بالندگي اقتصادي و معيشت مردم باشد، اما متاسفانه در بسياري از اين موارد و ساير موارد عهدها از ياد رفتند، پيمانها شكستند و نوع ديگري از حكمراني اعمال شد.
شما به روند تغييرات و مانيفست انقلاب كه ابتدا در نوفل لوشاتو و پس از آن در قالب قانون اساسي بازتاب پيدا كرد، اشاره كرديد. اين تغيير از چه زماني آغاز شد و چه عواملي اين روند
رو به رشد را متوقف كرد؟
معتقدم افراد و جريانات خالصساز از همان ماهها و سالهاي ابتدايي انقلاب تلاشهاي خود را آغاز كردند. در مرحله نخست، تعدادي از افراد به بهانه تفاوتهاي مذهبي و مسلكي كنار گذاشته شدند. در مراحل بعدي، گروهي از افراد با برچسبهايي چون ليبرال و غربزده از گردونه فعاليتهاي اجتماعي و سياسي كنار گذاشته شدند. در مراحل بعدي تقسيمبنديهاي تازهاي شكل گرفت و افراد به بهانههايي چون تكنوكرات، دگرانديش، اصلاحطلب، نئوليبرال و... از قطار انقلاب پياده شدند. امروز كار به جايي رسيده افرادي كه ساليان درازي در اردوگاه اصولگرايي حضور داشته و مناصب بالايي داشتند از گردونه مديريت كشور و انتخاب مردم كنار گذاشته شدهاند. اگر برمبناي پيمان اوليه 22بهمن 57 و شكلگيري جمهوري اسلامي در 12فروردين 58 عمل ميشد و قانون نانوشته نوفل لوشاتو عمل شده بود، مشكلات امروز كشور وجود نداشت. امام(ره) در نوفل لوشاتو گفتند، در ايران جمهوري را شكل خواهيم داد، شبيه جمهوريهاي متداول جهاني. وقتي از ايشان توضيحات بيشتري خواسته شد، جمهوري فرانسه را مثال زده و عنوان كردند ساختاري كه در آن مردم بتوانند مطالبات و اراده خود را به صورت صددرصدي محقق كنند.
برخي تحليلگران اشاره ميكنند گروههاي تندرو با تكيه بر فضاي خاص جنگ 8ساله ايران و عراق، دست به حذف رقبا و منتقدان خود زدند. امروز هم چهرههايي چون ظريف و روحاني و...تذكار ميدهند كه برخي تندروها به دنبال غلتاندن كشور به مسيرهاي مبهم هستند. نظر شما چيست؟
من تصور ميكنم خلق و خوي انحصارطلبي متاسفانه در همه ما از جمله شخص بنده وجود دارد. در سالهاي ابتدايي انقلاب همه تصور ميكرديم ما يا حزب ما يا همفكران و دوستان ما صلاحيت اداره كشور را دارند. اين خلق و خو هم در جرياناتي از جنس مجاهدين خلق وجود داشت و هم در ميان خط افرادي كه ذيل عنوان خط اماميها در سالهاي ابتدايي انقلاب فعاليت داشتند. همه تصور داشتيم كه بايد رقبا را از صحنه رقابت سياسي حذف كنيم. بنابراين اين روند انحصارطلبي، خودمحوري و حذف ديگري در تار و پود فعاليتهاي سياسي كشور نهادينه شد. اين وضعيت در مقاطع مختلف ظرفيتهاي كشور را در مسير اتلاف قرار داد. در هر برههاي افراد و جرياناتي وجود داشتند كه با رقبايي روبهرو بودند و تصور ميكردند بايد رقبا را كنار بزنند. اين ديدگاهها باعث شد مدام افراد بيشتري از قطار مديريت و سياست كشور پياده شوند تا جايي كه امروز حتي بزرگان انقلاب هم در ظرف و قالب خالصسازان قرار نميگيرند.
شما ازجمله چهرههايي هستيد كه ردصلاحيت را در مجلس چهارم تجربه كردهايد. در سالهاي گذشته چهرههايي چون مهدي كروبي، آيتالله هاشميرفسنجاني، ميرحسين موسوي و... كمك ميكردند تا نيروهاي سياسي محدوديتها را پشت سر بگذارند، امروز چگونه ميتوان از محدوديتهاي فعلي و حذف و انسدادها عبور كرد؟
فكر ميكنم عبور از اين بحران پذيرش اين واقعيت است كه ايران ملك مشاع همه كساني است كه تابعيت ايراني دارند. اگر اين واقعيت پذيرفته شود و برخي افراد و جريانات تصور نكنند كشور مال حزباللهيها و پايداريچيها و...است و با ابزارهاي قانوني و شبه قانوني رقبا را حذف نكنند، زمينههاي شكلگيري يك جامعه رو به رشد فراهم ميشود. در اين صورت قلب جوانان و نسلهاي جديد كشور گرم ميشود و تلاش ميكنند در روند رشد كشور مشاركت كنند.امروز اما كار به جايي رسيده كه نه فقط جوانان، بلكه برخي افراد ميانسال هم علقهاي ميان خود و كشور و سيستم سياسي احساس نميكنند. اين فكر وجود دارد كه مطالبات مردم براي حاكميت اهميتي ندارد. ميبينند ساختارهايي برخي نامزدها و چهرهها را براي آنها تعيين كرده و از مردم ميخواهند كه از ميان انتخابشدگان، گروهي را انتخاب كنند! ادامه اين روند باعث دلسردي، نااميدي و مهاجرتهاي وسيع را به دنبال دارد.
اگر قرار باشد ليستي از مهمترين چالشهاي كشور كه نگران آنها هستيد، تهيه كنيد به كدام مشكلات اشاره ميكنيد؟
كشور با بحرانها و ابربحرانهاي بسياري روبهرو است. مثلا مشكل كسري بودجه، صندوقهاي بازنشستگي، محيطزيست و...از اين دست چالشها هستند، اما بسياري از اين بحرانها و مشكلات اقتصادي، گروگان بحران بزرگتري هستند كه بحران مديريت و بحران سياسي هستند. لذا به نظرم اولين گام براي خروج از وضعيت خطرناك فعلي و باز شدن روزنهاي در اين تونل تاريك آن است كه حاكميت با مردم آشتي كند. زمينهاي را شكل دهد كه همه مردم در سرنوشت آينده مشاركت كنند. براي اين منظور تغييرات ساختاري در جمهوري اسلامي موردنياز است. بايد به همان مانيفست نوفل لوشاتو بازگرديم. باز كردن راه براي انديشهها و ديدگاههاي متفاوت و سهيم كردن همه ايرانيان در پيشبرد امور و اتخاذ تصميمات.
بسیاری از این بحرانها و مشکلات اقتصادی، گروگان بحران بزرگتری هستند که بحران مدیریت و بحران سیاسی هستند
در سالهای ابتدایی انقلاب همه تصور میکردیم ما یا حزب ما صلاحیت اداره کشور را دارند. این خلق و خو هم درمجاهدین خلق وجود داشت و هم در خط امامیها
اگر برمبنای پیمان اولیه 22بهمن 57 و شکل گیری جمهوری اسلامی در 12فروردین 58 عمل میشد و قانون نانوشته نوفل لوشاتو عمل شده بود،مشکلات امروز کشور وجود نداشت
حاکمان تازه با مردم عهد بستند که مطبوعات آزاد وجود داشته باشد و نویسندگان و روزنامهنگاران آنچه را که در راستای منافع ملی میبینند، چاپ و منتشر کنند. بدون اینکه برخوردی با آنان صورت بگیرد
مهمترین هدف ترسیم شده در نوفل لوشاتو و پیماننامه اولیهای که 22بهمن 1357 را شکل داد، این بود که هر فردی که از شناسنامه ایرانی برخوردار است، خودی محسوب شده و غیرخودی تلقی نشود