جدايي دو همزاد تاريخي
حجت اماني
جداسازي جريان خوشنويسانه (نقاشي - خط يا خط نقاشي) از خوشنويسي سنتي در هفتمين دوسالانه ملي خوشنويسي ايران نياز به بحث و بررسي عميقي دارد. امروزه آنچه متفاوت از خوشنويسي سنتي (قلم و مركب سنتي) است در قالب اصطلاحات نامفهومي چون (نقاشيخط يا خط نقاشي و ازاين قبيل) قلمداد ميشود و قرار است به صورت رويداد جداگانهاي به نمايش درآيد. اين در حالي است كه اينچنين نيست؛ در تمدن اسلامي هرگاه خوشنويسي به نقطهاي از اشباع رسيده است توسط هنرمندان و نخبگان اين صناعت جلوهاي تازه از خوشنويسي را به وجود آوردهاند. بدين معني كه جلوههاي خوشنويسانه كه با عناويني مانند نقاشيخط و غيره خوانده ميشوند همراه و همزاد خوشنويسي زاده شدهاند و پديدهاي مربوط به دوره معاصر نيست، كه اين خود گواهي بر استمرار آن در طول تاريخ اين هنر سنتي است. خوشنويسي در سير تحول و تطور خود بسترها و قالب، و اشكال متنوعي را از سر گذرانده است، اشكال وقالبهاي متنوع و قابليتهاي تجسمي و ديداري كه در خوشنويسي ديده ميشود از جمله سياهمشق، چپنويسي، توامان (مثني)، روي هم نويسي، رنگينويسي و تركيب در اشكال هندسي و آزاد و مانند آن، حيات و تجلي خوشنويسي را به عنوان عاملي در كنار ساير هنرهاي اسلامي تداوم بخشيده است. سير تحول و تطور خط كوفي از نمونههاي بارز خوشنويسي است كه در بسترهاي متنوع از پوست آهو تا سنگ با اشكال و قالبهاي مختلفي جلوهگري كرده است. بنابراين ميتوان گفت خوشنويسي سنتي هرگاه جنبه كاربردي به خود گرفته است بدون آنكه تغيير ماهيت دهد خود را با ساير صنايع منطبق ساخته است. از اين رو توانسته است بر بسترهاي مختلفي از وسايل روزمره زندگي مانند سفالينهها، چراغدانها و غيره تا كتيبههاي بزرگ مساجد يا ميلمنارههاي عظيم، با حفظ محتواي پيام، كاربرد و اهداف آن، جاي خود را به وجه زيبا و مناسب بيابد. تطبيقپذيري خوشنويسي در سفالينههاي نيشابور از نمونههاي بارز قابليت تطبيقپذيري خوشنويسي است. از اين رو ميتوان خوشنويسي سنتي را در دوره معاصر اينگونه بازتعريف كرد كه «خوشنويسي فارغ از هر بستر و موادي هرگاه ماهيت و معناي خود را حفظ كند ميتوان خوشنويسي سنتي ناميد» و در يك گروه طبقهبندي كرد لذا ضروري است كه برخي از آثار خوشنويسي دوره معاصر نيز با حفظ هويت و معنا در كنار يكديگر قرار گيرند همانگونه كه خطوط تفنني مانند خط ناخي، رنگينويسي و امثال آن را در حيطه خوشنويسي سنتي دانستهاند.
هر صورت از خوشنويسي هرگاه معنا و ماهيت خود را تغيير دهد ميتوان جدا از خوشنويسي سنتي دانست، كه نويسنده آن را زير عنوان جنبش خوشنويسانه در جهان اسلام معرفي و بازتعريف ميكند. شيوهاي بر پايه خوشنويسي به عنوان مهمترين عنصر هنر و ميراث تمدن اسلامي كه جنبشي را به وجود آورد كه دربرگيرنده نقاشي، مجسمه و حركتهاي خوشنويسانه است. توسعه شيوههاي هنري خوشنويسانه در جهان اسلام بيشترحاصل تجربههاي شخصيهنرمندان اسلامي كه گاه زير عنوان گروههاي كوچك يا جنبشهاي محلي مانند بعدالواحد، هنر مدرن بغداد و سقاخانه در ايران به منظور ابراز هويت هنري با تاكيد بر هويت ملي خود شكل گرفتهاند. بدين سبب گرايشها و شيوههاي متنوعي پديد آمده است كه دستهبندي آنان را جهت بررسي و مطالعه كمي دشوار ساخته است. از يك سو همپوشاني با ساير هنرها مانند نقاشي، مجسمهسازي و غيره و از سوي ديگر تغيير شيوه و تجربيات مختلف هنرمندان در بهكارگيري خطوط و خوشنويسي اسلامي فارغ از اينكه بدانند چه نتايجي خواهد داشت، طبقهبندي و تفكيك آنها را با مشكل مواجه ساخته است . همچنين گروههاي هنري كه اهدافشان بهكارگيري خوشنويسي اسلامي بوده است بر خلاف گروههاي هنري كه در اروپا شكل گرفتهاند ايدهها و انديشههاي خود يا تعريف مشخصي از خوشنويسي در چارچوب معيني مشخص نكردهاند. با اين وجود همه آثار به وجود آمده در اين حيطه كه فارغ از خوشنويسي سنتي است را ميتوان در امتداد هنر مدرن خاورميانه زير عنوان جنبش خوشنويسانه با پارادايمهاي خاص خود قرار داد و بر اساس ويژگيهاي آثار در قالب گرايشها و رويكردها نامگذاري كرد.
* خوشنويس
و دانشآموخته دكتري تاريخ هنر اسلامي