مهدي بيك اوغلي
در روزهايي كه برخي منتخبان مجلس، زبان به تهديد گشودهاند و از تصويب قريبالوقوع «طرح صيانت» و برخوردهاي سلبي با مقوله «حجاب» و مخالفت با هرگونه مذاكره و گفتوگو در روند «احياي برجام» سخن ميگويند، هيچ كس به فكر ارزيابي و بررسي لايههاي پنهان اين حقيقت نيست كه چرا اكثريت ايرانيان آيين سكوت و خاموشي را در آوردگاه سياسي اخير برگزيدهاند؟ بسياري از تحليلگران معتقدند غيبت طبقه متوسط، دليل ثبت اين حجم از مشاركت در انتخابات بوده است. طبقهاي كه هر زمان در عرصه سياسي حضور به هم رسانده، منشا ثبت تحولات و مشاركت بالا بوده و هر زماني كه سكوت اختيار كرده و به درون خود خزيده، شادابي را از عرصه سياسي گرفته است. طبقه و نسلي كه روز و روزگاري اراده ميكند و حماسه دوم خرداد 76 را شكل ميدهد و زماني با خاموشي و انتظار، پيامهاي مورد نظرش را ارسال ميكند. طبقهاي كه درست در نقطه مقابل مطالبات گروههاي راديكال و تماميتخواه، به دنبال تحقق ارزشهايي چون مردمسالاري، تنشزدايي با جهان، مدارا، تساهل و تسامح، شايستهسالاري و... است؛ اما جز دوره اصلاحات حتي نزديك دستيابي به اين مطالبات هم نزديك نشده است. به دليل چنين فقداني است كه طبقه متوسط ايراني با قدرت گرفتن گروههاي راديكال، ترجيح داده است كه فيتيلههاي كنشگرياش در عرصههاي سياسي و عمومي را پايين بكشد و منتظر فضاي مناسبتري باشد تا بتواند از ارزشهاي موردنظرش حفاظت كند. نحوه كنشگري اين طبقه و اين نسل اما كمتر موردارزيابي تحليلي و عالمانه قرار گرفته است.
تقي آزاد ارمكي يكي از تحليلگراني است كه تلاش ميكند روايتهاي واقعگرايانهتري از تحركات اين طبقه ارايه كند. آزاد ارمكي با اشاره به اينكه طبقه متوسط ديگر حاضر نيست دستاويز تماميتخواهها و قدرتطلبان شود، ميگويد: «طبقه متوسط ايراني وارد ساحت صبر و انتظار شده تا در فرصت مناسب به كنشگري مدنظر خود دست بزند.» اين استاد جامعهشناسي همچنين با اشاره به رجزخواني برخي منتخبان راديكال مجلس، اين نوع تهديدها و ادعاها را نشانه ترس و تنهايي راديكالهاي جناح راست ميداند.
پس از رخدادهاي سياسي اخير بسياري از تحليلگران درباره اكثريت خاموش در انتخابات صحبت ميكنند. كارشناسان معتقدند غيبت طبقه متوسط و نسلهاي جديد در انتخابات نيازمند ارزيابيهاي جامع است. شما درباره كنشگري طبقه متوسط در آوردگاههاي سياسي چه نظري داريد؟
در جمهوري اسلامي تمامي دولتها، چه دولتهاي اصولگرا، چه عدالتخواه و...، دل خوشي از طبقه متوسط نداشته و ندارند و همواره آن را به حاشيه راندهاند. حتي در دولتهايي كه مساله توسعه، دموكراسي و جامعه مدني، تنشزدايي و... در اولويت قرار داشته، عناصر طبقه متوسط مورد آزار و اذيت قرار گرفتهاند. يعني در طول تاريخ معاصر هزينههاي پيروزي و افزايش مشاركت در آوردگاههاي انتخاباتي را طبقه متوسط پرداخته، اما منفعت متوجه حاكميت-توده شده است. يعني به مطالبات طبقه متوسط به صورت نهادي و بنيادين توجهي نشده و خواستههاي آنان همواره به آيندهاي نامعلوم حواله شده است. به اين معنا، حوادثي كه براي طبقه متوسط پيش آمده، مرتبط با ماهها و سالهاي اخير نبوده و دهههاي متمادي است كه اين طبقه با اين وضعيت دست به گريبان است. طبقهاي كه همواره خود را براي تحولات و تغييرات آرام، بدون خونريزي، بدون تنش و بدون دردسر، قرباني كرده و مدافع اخلاق و فرهنگ و ادب و تماميت ايران بوده، اما هميشه متهم به غربزدگي، سكولار بودن، اغتشاشگر بودن و... شده است. اين وضعيت كه ناشي از دورههاي تاريخي است باعث شده كه طبقه متوسط ديگر خود را دمدست گروههاي قدرتطلب و اقتدارگرا قرار ندهد و در حاشيه بنشيند تا وقت معلوم. در واقع ما با يك طبقه متوسط در حاشيه قرار داده شده، البته نه منفعل، بلكه «معترض» و«منتظر» روبهرو هستيم. اين طبقه متوقف نشده تا نابود شود، بلكه به اجبار به خاموشي گراييده، اما در اين قلمرو شروع به بازسازي خود كرده تا در لحظه موعود نقشآفريني خود را براي ساخت جامعه مورد نظر خود آغاز كند.
در چنين شرايطي آيا ميتوان دستاوردي خلق كرد و مطالبات فروخورده يك نسل و يك طبقه را استيفا كرد؟
برخي تحليلگران فكر ميكنند اين طبقه ديگر نقشي ايفا نميكند يا نقش منفي دارد، اما معتقدم اين طبقه و اين نسل، نقش دارد و نقشش هم مثبت است. اتفاقا كنشگري مدني مطلوبي هم دارد و وارد ساحت صبر و انتظار شده است. با اين استدلال است كه اين طبقه حاضر نيست دستاويز جويندگان قدرت و تماميتخواهها قرار بگيرد. در معركهها و در بحرانها حاضر نشده و نميشود، در انتخابات هم روال همين است. طبقه متوسط و نسلهاي نو در انتخابات 1402 غايب بوده است. نه غيبتي از روي انفعال، بلكه غايبي است كه با اختيار اين راه را برگزيده است. كنشگري اين طبقه و اين نسل فعال است. انتخابات كه چيزي نيست، در بحرانهاي بزرگ، اين طبقه و اين نسل خود را براي نقشآفريني لازم آماده ميكند تا كشور به عقب بازگشت نكند. يكي از مشكلات كشور ما اين است كه در بحرانهاي بزرگ به عقب باز ميگردد. وقتي صفويه سقوط كرد، ايران 300سال عقبگرد ميكند. افشاريه كه سقوط ميكند ما 50سال عقبگرد ميكنيم. قاجار و...همينطور است.نبايد اين اتفاق دوباره تكرار شود. طبقه متوسط صاحب يك آگاهي تاريخي شده تا اجازه ندهد در بحرانها و ابرچالشها، كشور عقبگرد كند.
در برابر طبقه متوسط و نسلهاي جديد، گروههاي اقتدارگرا و تماميتخواه هم وجود دارند كه پس از انتخابات اخير، روياي حاكميت يكدست خود را محقق كردهاند. اتفاقا فرياد پيروزي هم سر ميدهند و ميگويند، طرح صيانت را عينيت ميبخشند، حجاب حداكثري را اجرا و رويكردهاي سلبي مورد نظر خود را محقق ميكنند. آيا ميتوان رخدادهاي سياسي اخير را به معناي پيروزي تندروها تلقي كرد؟
فرد و جرياني كه پيروز ميشود، قيل و قال كه نميكند، داد نميزند و فرياد نميكشد. آدم پيروز اظهار شادي ميكند و بزرگوارانه رقيب را تجليل ميكند. فردي كه ميبازد فرياد ميزند، تهديد و ادعا و همه را به آينده حواله ميكند! منتها شكستها و پيروزيها گاهي اوقات لباس متفاوتي به تن ميكنند. چه بسيار افراد و جريانات ظاهرا پيروزي كه در حقيقت شكست خوردهاند و چه بسيار مردمي كه ظاهرا تحت فشارند، اما در مسير پيروزي قرار دارند. به نظر من گروهي كه در جناح راست قدرت را به دست گرفته، افراطيترين لايه اصولگرايي در جامعه ايران است. اين طيف تندرو به خوبي هم ميداند كه تداوم حضورش با عدم مشاركت مردم و طبقه متوسط ممكن خواهد بود. بنابراين همه تلاش خود را صورت ميدهد تا طبقه متوسط وارد ميدان نشود. اين طيف در يك انتخابات بدون رقيب، ظاهرا دستاوردي كسب كرده. اما حالا كه روي كار آمده متوجه شده ديگر كسي وجود ندارد كه با او كار كند يا معامله و مذاكره و ائتلاف كند. نخبگان دانشگاهي را رانده. استادان و عالمان را اخراج كرده. دانشجويان را ذيل محدوديتهاي سخت قرار داده. مديران توسعهطلب را كنار گذاشته و نهايتا مردم را ناراضي كردهاند. به دليل اين حس تنهايي است كه فغان و فرياد سر دادهاند. يك نفر در قم ميگويد، طرح صيانت را اجرا ميكند. فرد تندروي ديگري در تهران ميگويد، حجاب حداكثري بايد براي همه اجرايي شود و هر كس نقدي كرد بايد با او برخورد شود! نفر اول ليست منتخب هم برجام و مذاكره و ارتباط را برنتابيده و آن را به معناي مخالفت با دين و خدا و...تفسير و مخالفان را تهديد ميكند. تهديد بر اثر ترس ايجاد ميشود تا پيروزي. انساني كه پيروز ميشود، ميخندد و قدرتش را با لبخند و انعطاف و همراهي به رخ ميكشد. فرياد زدن و تهديد كردن از ترس است. حتي در طبيعت هم شيرها و ببرها و موجودات قدرتمند آرام هستند. در آينده نزديك خواهيد ديد كه اين تهديدها هيچ پايه و اساسي ندارد، چراكه پيروزي اينها در رقابت شكل نگرفته است. وقتي كسي براي رقابت وجود نداشته و خودشان با خودشان دعوا و با هم رقابت كردهاند و نهايتا افراطيترين لايههايشان بر صدر ليست نشستهاند، قدرتي شكل نگرفته است. اينها در حال شعار دادن عليه خود و تخريب نيروهاي خود هستند. اساسا جامعه مدني و طبقه متوسط و نسل جديد كه به ميدان نيامده كه كسي بخواهد يقه آن را بگيرد.
آيا نميتوان گفت كه گروههاي تندروي غالب از دل اين تهديدها به دنبال تنبيه كردن، اكثريت خاموش هستند؟
تنبيه كردن آنها چيست؟ محدوديتها را بيشتر ميكنند؟ اين روند باعث ميشود تا ساحت اعتراض مدني طبقه متوسط و جوانان، به اعتراض هيجاني و راديكال بدل شود. اصولگرايان راديكال از وقتي كار را به دست گرفتهاند، فقط كمك كردهاند به راديكال شدن بخش مدني و متوسط جامعه و قدرتمند شدن رويكردهاي برانداز. در واقع با نيرويي وارد ستيز شدهاند كه در گوشهاي نشسته تا لحظه مناسب را دريابد. با اين رويكردها جامعه مدني، طبقه متوسط و نسلهاي نو قدرت بيشتري را پيدا ميكنند براي نزاعي كه به نفع هيچ كس نيست. در اين وضعيت گسلهاي خطرناكي در جامعه به حركت در ميآيد.
شما به فعال شدن گسلها اشاره كردهايد. يكي از اتفاقاتي كه در رخدادهاي اخير مشاهده شده به حركت در آمدن گسلهاي قومي، قبيلهاي، مذهبي و حتي زباني است. اين روند در استانهايي چون آذربايجان غربي، آذربايجان شرقي و كردستان به عينه قابل مشاهده است. برخي گروههاي تجزيهطلب حتي تحركاتي را در اين مناطق برنامهريزي كردهاند. گسترش رويكردهاي تماميتخواهانه از منظر امنيت ملي و وحدت ارضي كشور چه خطراتي را به دنبال دارد؟
فرد و گروهي كه معتدل است و مصلح با هر موضعي كه دارد چه چپ باشد و چه راست، وقتي پيروز ميشود همه را به سمت انسجام اجتماعي دعوت ميكند نه اينكه فرياد بزند و تهديد كند و به مردم چنگ و دندان نشان دهد. در فرآيند رقابت هم به دنبال تقويت گسستها و گسلها نيست، چراكه ميداند، خودش پس از پيروزي بايد هزينه بپردازد. اما راديكاليسم گلخانهاي در حاشيه و بياعتنا به منافع ملي و سرمايههاي اجتماعي و فرهنگي، بيمحابا، تندترين اظهارات و رفتارها را دارد. در اين شرايط تجزيهطلبها و تفرقهافكنان وارد ميدان ميشوند و گسلهاي قومي، گسلهاي جنسيتي، گسلهاي زباني و گسلهاي مذهبي را شعلهور ميكنند. من اعلام خطر ميكنم كه در آينده نزديك با پديده فعال شدن مجموعهاي از گسلهاي اجتماعي و قوميتي روبهرو خواهيم شد. علت بروز اين وضعيت هم قدرت گرفتن بنيادگرايان تماميتخواه به ظاهر مذهبي راديكال و قشري هستند كه هيچ مفهومي را به معناي ميانه انسجامبخش قائل نيستند. آنها خود را عامل وحدت قلمداد ميكنند.
خروجي اين وضعيت چه خواهد بود؟
اين روند جامعه را وسيع ميكند، باز ميكند و بدل به صداها و اعمال راديكال ميكند. در اين صورت شعارها به جاي انسجام و دموكراسي و جامعه مدني و... در مركز تبديل به شعارهايي در راستاي گسستها و تزاحمها ميشود و در حاشيهها هم گسلها را فعال ميكند.
با اين توضيحات اگر قرار باشد گروه پيروز و جريان شكست خورده را در انتخابات معرفي كنيد، چه ميگوييد؟
پيروز آوردگاه اخير بدون ترديد جامعه مدني و طبقه متوسط و نسلهاي نو و البته مصلحان هستند و بازنده اين رخدادها، اصولگرايي راديكال. متاسفانه با ناشيگري كه جناح راست در حذف رقيب مرتكب شد، خودش را به رقيب خود، بدل ساخت. جامعه را مستقيما رودرروي سيستم قرار داد. بدون هيچ ديوار حائلي (يعني احزاب متكثر) خودش را بازنده كرد از طريق فضا دادن به بخش افراطي و راديكال جناح راست. اين روند، هم بنيادگرايي را بازنده كرد و هم باعث شد تا اصولگرايي با دست خود، خود را تخريب كند. پيروز رخدادها هم اكثريتي هستند كه در حاشيه تلاش كردند مردم را آگاه كنند، هر چند كسي را به ضديت با نظام سياسي دعوت نكردند، اما تلاش كردند مردم را نسبت به شرايط موجود آگاه كنند.بنابراين پيروز آوردگاه اخير جامعه مدني و طبقه متوسط است و شكست خورده كليت اصولگرايي است كه رقابت را به درون خود كشاند و تبر برداشت و ضربه به ريشههاي خود زد. وقتي ميگوييم اصولگرايي بازنده است، براي اين است كه اين طيف در انتخابات آينده چارهاي جز ارايه گفتمان راديكال ندارد و همه ميدانند نظر مردم نسبت به گفتمانهاي راديكال چيست.
پیروز آوردگاه اخیر بدون تردید جامعه مدنی و طبقه متوسط و نسل های نو و البته مصلحان هستند و بازنده این رخدادها، اصولگرایی رادیکال.
فرد و جریانی که پیروز می شود، قیل و قال که نمی کند، داد نمی زند و فریاد نمی کشد. آدم پیروز اظهار شادی می کند و بزرگوارانه رقیب را تجلیل می کند.
فردی که می بازد فریاد می زند، تهدید و ادعا و همه را به آینده حواله می کند!
طبقه متوسط و نسل های نو در انتخابات 1402 غایب بوده است. نه غیبتی از روی انفعال، بلکه غایبی است که با اختیار این راه را برگزیده است.
در جمهوری اسلامی تمامی دولت ها، چه دولت های اصولگرا، چه عدالت خواه و ...، دل خوشی از طبقه متوسط نداشته و ندارند و همواره آن را به حاشیه رانده اند.