عقلانيت حكمراني درميانه بحران
علي ربيعي
زماني كه يك سيستم دچار بحرانهاي متعددي است، براساس خرد حكمراني و علم مديريت بحران، اقدام به سياستگذاريهاي چندجانبه براي كاستن از تاثير بحران و پيشگيري از بههم ريختگي و فروپاشي سيستم ميكند. با شناسايي عوامل به وجود آورنده بحران و شناسايي بحران شديد، اقدام به بسيج منابع براي غلبه بر آن مينمايند. اصل مهم ديگر در علم مديريت بحران، اقدام و تلاش براي پيشگيري از وقوع بحرانهاي جديد و در هم تنيدگي بحرانهاست. مراقبت از ايجاد شرايط چندبحراني و بسيج همه منابع اعم از فيزيكي و مادي، اجتماعي و فرهنگي براي تمركز بر بحران اصلي بايد صورت گيرد. امروز و در شرايطي كه يك بحران خارجي، نظام و جامعه را تهديد ميكند، نظام تدبير و حكمراني عقلايي به ما ميگويد كه ضروري است از تمام ظرفيتها و زيرسيستمها براي ايجاد همدلي، ثبات داخلي، افزايش اعتماد به ساختار سياسي و ايجاد روحيه حمايتگرانه در برابر تهديد خارجي و بهطور كلي از يك انسجام اجتماعي بزرگ در برابر تهديد بيروني استفاده شود. مواردي كه برشمرده شد، قاعدههايي عقلايي در مديريت بحران و نظام تدبير محسوب ميشوند. در شرايط ايران امروز در كشاكش بحرانهايي همچون سرمايه اجتماعي و اعتماد، فشار معيشت، فضاي رواني ناآرام، وجود برخي زمينهها براي اعتراضات و همچنين يك تهديد خارجي بحران زا - هر چند كهنه و ديرين- اما در شرايط و موقعيت جديد و مرتبط با موضوع امنيت ملي مواجه شدهايم. رژيم اسراييل با بيپروايي، عليه تماميت ارضي و هويت ملي ايراني تعرضي را انجام داده است.- البته علل اين جسارت در اين شرايط فعلي ايران قابل بحث است- در چنين شرايطي، عقلانيت حكم ميكند در داخل كشور سياستهاي آرامبخش، هماهنگساز، همدلانه و كمتنش اتخاذ و دنبال شود. حتي اجراي برخي سياستهاي اقتصادي و اجتماعي تنشزا تعطيل شود. رسانههاي ملي در چنين شرايطي بيش از هر دورهاي بايد اقدام به آرامسازي كرده و برنامهسازيهاي همسو با روح جمعي جامعه را دنبال كنند. معمولا دولتها از جامعه ميخواهند كه در فضايي آرام شرايط را براي تصميمگيري و مقابله با تهديد فراهم آورند. نهادهاي مدني، نخبگان سياسي - اجتماعي و گروههاي مرجع هر يك سهمي در ناكام گذاشتن تهديدها دارند.
حالا حكايت كشور ما كاملا برعكس شده است.
اين روزها همراه با بحرانهاي منطقهاي، تداوم تحريم، تهديد حاكم شدن ترامپيستها و جسارت يافتن جديد رژيم اسراييل، نهادهاي حاكميتي خود هر روز با ايجاد يك تنش جديد، بهطور مداوم با اظهارنظرها، تهديدهاي لفظي و مصوبات پرتنش اجتماعي، جامعه را متشنج ميكنند. نگاه كنيد به ماجراي پارك قيطريه، سيزده به در، تهديد و تحديد كسب و كارها به خصوص در فضاي مجازي و مباحث پيرامون حوزه فرهنگ و جامعه هنري. صدا و سيما در كلان خط مشياي براي وحدتسازي و جامعيت بخشي ندارد، بلكه اتفاقا بعضا يك پاي دوقطبيسازي هم ميشود. از بلندگوهاي برخي نمازجمعههاي مهم صداي وحدتي شنيده نميشود. بيشتر قطبيسازيها از تريبونهاي رسمي دامن زده ميشود. انگار نه انگار كه با تحولات عظيمي در منطقه روبهرو هستيم و ايران عزيز به يك هدف تبديل شده است. صداي تهديد در بيخ گوش ايران و زندگي ايرانيان به كرات شنيده ميشود و روح آزاري ميكند. در اين ميان، دولت هم به جاي اتخاد سياستهاي اقتصادي و اجتماعي تسليبخش، به بيان آمارهاي قابلخدشه كه خود منشأ مناقشه ميشوند، دل خوش كرده است.
سازمان رسانهاي دولت به مثابه يك سايت ستاد انتخاباتي، بيشتر به شيوه تهاجمي عمل ميكند تا صداي يك دولت فراگير. تنش در دانشگاهها همچنان ادامه دارد. تصفيه مديران مياني و ورود افراد كم تجربه بهطور افقي به نظام اداري و نااميد كردن كارمندان كماكان ادامه دارد و بهطور كلي تهديد جامعه به اشكال مختلف را شكل ميدهد. من بر اساس فهم اجتماعي و سياسي خود معتقدم، امروز اتخاذ سياستهاي كمتنش به مصلحت كشور است. يك دولت هوشمند بايد كميتههايي براي آرامبخشي والتیامبخشي با هدف نزديك كردن دولت- ملت تشكيل دهد. اما متاسفانه من چنين چشماندازي را نميبينم. امروز اين يك مطالبه جدي از نهادهاي حاكميتي است كه در اين روزهاي سخت، نه تنها زمينهسازي براي جولان بدخواهان ايجاد نكنند، بلكه در جهت امنيت و منافع ملي، سياستهاي متناسب را دنبال كنند.