• ۱۴۰۳ دوشنبه ۱۱ تير
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5774 -
  • ۱۴۰۳ چهارشنبه ۹ خرداد

دلسرد نشويد!

حنيف رضا گلزار

حنيف رضا گلزار

اگرچه كنش و كوشش سازمان يافته «داوطلبانه» و بدون چشمداشتِ مزد و درآمد كه برخاسته از نگاه والا و دگرانديشانه به چالش‌هاي گوناگون ملي و فراملي است، پيشينه دراز و گذشته شناخته شده‌اي در تاريخ ملت‌ها دارد، ولي نام و زبانزد «سازمان‌هاي مردم‌نهاد» يا «سازمان‌هاي غيردولتي» كه امروز در گفتمان سياسي و اجتماعي شناخته شده، پس از بنيان «سازمان ملل متحد» در سال ۱۹۴۵ و نگارش و تصويب ماده (71) از فصل 10 منشور اين سازمان پديد آمد. سازمان‌هاي مردم‌نهاد پي‌ريزي شده در يكصد سال گذشته، نقش‌آفريني ويژه‌اي در پيرايش يا دگرگون‌سازي نگاه دولت‌ها به چالش‌هاي گوناگون داشته‌اند. يكي از اين چالش‌ها كه در دو سده گذشته و در پي رشد جمعيت و شتاب پيش‌بيني نشده صنعتي شدن جهان مي‌رود تا ابر چالشي ويرانگر شود، چالش محيط زيست است.  در همين راستا و هماهنگ با افزايش مرزهاي دانش و در پي آن افزايش نگراني درباره آينده و چگونگي پيوند ميان انسان با زمين و ديگر زيستمندان آن، گزاره‌هايي همچون آلودگي آب، آلودگي هوا، آلودگي خاك، آلودگي صوتي، آلودگي راديو اكتيو، آلودگي نوري و آلودگي دمايي، نابودي زيگونگي (تنوع زيستي) و جنگل‌زدايي، چالش‌هايي هستند كه در بيشتر كشورهاي پيشرفته جهان از سوي كوشندگان اين بخش به آنها پرداخته مي‌شود. از ميان 9 چالش برشمرده شده، هفت چالش نخست دربرگيرنده چالش‌هاي «كيفي» و دو چالش ديگر (نابودي زيگونگي و جنگل‌زدايي)، چالش‌هاي «كمي» به شمار مي‌آيند. 

دوگانه‌هاي كنشگري درون مرزي – فرامرزي و كنشگري كمي - كيفي
در ايران، كنشگري مدني درباره محيط زيست آن‌گونه كه با بنيان «سازمان‌هاي مردم‌نهاد» در پيوند باشد، نهالي نورسته و جوان به شمار مي‌آيد و چندان ديرپاي نيست. پيشينه و تاريخچه همين كنشگري نوبنياد هم در جايي نگاشته نشده ولي آنچه آشكار است اينكه كنشگري در بخش محيط زيست و منابع طبيعي ايران، ناهمسان با آنچه در كشورهاي پيشرفته رخ داده و مي‌دهد، نه كنشگري «كيفي» كه بيشتر از گروه كنشگري «كمي» است. به بيان ديگر، كنشگران و كوشندگان مدني در ايران و دوستداران محيط زيست و منابع طبيعي، آنچه تا امروز كرده‌اند بيشتر بياني از نگراني براي «كميت» يا «مقدار» و «اندازه»  نابودي «منابع» درون سرزميني بوده تا نگراني از جنس آسيب به «كيفيت» منابع در گستره ملي يا جهاني. براي نمونه در ايران، كنشگران محيط زيست بيشتر نگران چگونگي و اندازه بهره‌برداري از آب و تهي شدن سفره‌هاي آب زيرزميني يا مقدار خاكي كه سالانه در پي فرسايش آبي يا بادي از دست مي‌دهيم، هستند تا آلودگي خاك و آب به پنداره ويژه و تخصصي آن. «كاترين يه» كوشنده و كنشگر محيط زيستي در يادداشتي با نام «سرخ‌ها و سبزها» در سال1990، چرايي اين روش كنشگري كه مي‌توان آن را «كنشگري درون مرزي» يا «كنشگري كرانمند» محيط زيستي‌هاي جهان سوم نام نهاد را بيان كرده بود؛ «بسياري از جنبش‌هاي هواداري از محيط زيست در جهان سوم از مردمي تشكيل يافته‌اند كه گذران زندگي‌شان مستقيما در معرض تهديد استخراج منابع و آلودگي قرار گرفته است... از اين روي اين سازمان‌ها و جنبش‌هاي جهان سومي معمولا نمي‌توانند به فعاليت خود جنبه بين‌المللي بدهند». 
گريز و گزيري هم از اين روش كوشندگي براي محيط زيست نيست و نگاه «كمي» كنشگران و كوشندگان مدني در ايران يا جهان سوم به پايه‌ها و پاره‌هاي سازنده محيط زيست و منابع طبيعي را نمي‌توان نشاني از دور ماندن آنها از همگنان‌شان به ويژه در غرب دانست، چراكه جنس و گونه آسيب‌ها و چالش‌هاي محيط زيستي هر كشور با كشور ديگري ناهمسان است. براي نمونه كنشگري درباره آلودگي راديواكتيو تا امروز در ايران پيشينه‌اي نداشته، چراكه در ايران نيروگاه هسته‌اي به بهره‌برداري نرسيده كه آلودگي راديواكتيو داشته باشد. به جاي آن مي‌توان پيش‌بيني كرد كه اين شيوه كنشگري در فرانسه كه نزديك به 70 درصد از انرژي الكتريكي سالانه خود را با كمك انرژي هسته‌اي و نيروگاه‌هاي اتمي فراهم مي‌كند، جايگاه ويژه و پررنگ‌تري داشته باشد. درباره آلودگي‌هاي صوتي و نوري و حرارتي يا چالش مهمي مانند توليد كربن مازاد هم، چنين است. 
كنشگران و كارشناسان آزاد و ناوابسته محيط زيست و منابع طبيعي در ايران، آنچنان گرفتار نابودي مقدار و اندازه يا همان بنيان‌هاي سازنده محيط زيست مانند آب، خاك، تا اندازه‌اي هوا، جنگل‌ها و پوشش گياهي و تا اندازه‌اي پوشش جانوري كشور هستند كه ديگر تواني براي پرداختن ژرف به چگونگي كاهش توليد كربن مازاد يا چگونگي كاربرد درست و بهينه انرژي و سوخت ندارند ولي اين درحالي است كه كنشگر اين بخش در اروپاي غربي يا امريكاي شمالي امروز درگير يافتن راه‌هايي براي كاهش توليد كربن آن هم نه تنها در مرزهاي اروپا و امريكا كه در همه جاي جهان يا نگران جلوگيري از برچيده شدن نسل كرگدن سفيد در آفريقاست. نبايد فراموش كنيم كه كنشگري براي آينده محيط زيست و منابع طبيعي در ايران نه كنشي درآمدزا كه هميشه هزينه‌زاست و كنشگران اين بخش براي پوشش و پيگيري دغدغه‌ها و نگراني‌هاي خود بايد در كنار جنگيدن با نگاه‌هاي ويرانگر بيشتر وابسته به «دولت‌ها» كه هميشه با دستاويز شعار‌هايي همچون «توسعه كشور» يا «كارآفريني براي جوانان» و ... به بزرگ‌ترين ويرانگران محيط زيست و منابع طبيعي تبديل شده‌اند، رويارويي كنند. 

تبارشناسي كنشگري محيط زيست در جهان و ايران
چگونگي كاركرد و نقش‌آفريني هر فردي كه خود را دانسته يا نادانسته كنشگر اين بخش مي‌داند، نقشي بسيار مهم در چگونگي به سرانجام رسيدن تلاش‌ها در اين بخش دارد. از اين روي بايد به تبارشناسي كنشگري بپردازيم.
تبار‌شناسي كنشگري مدني در دنيا پيشينه شناخته شده‌اي دارد. بخشي از اين تبارشناسي مي‌تواند همپوشاني خوبي با جامعه كنشگر و كوشنده ما هم داشته باشد. «كنشگري زير لحاف» (Slacktivism)، كنشگري «كليك‌ گري» (Cliktivism)، كنشگري «بِرنداليسم» يا همان كنشگري «ضد تبليغات» (anti advertising)، و سرانجام كنشگري «پارازيت فرهنگي» (Culture jamming)، چهار تبار يا گروه شناخته شده كنشگري در جهان هستند. در «بِرنداليسم» يا همان كنشگري «ضد تبليغات» كه در سال 2012 در لندن بنيان نهاده شد، كنشگران مدني براي آگاه كردن توده مردم، با دستكاري سازمان يافته و هدفمند در نشانه‌ها و تابلوهاي تبليغاتي كه خريد و مصرف بيشتر كالايي ويژه را هدف‌گذاري مي‌كند، آن «تبليغ» را به «ضد تبليغ» تبديل مي‌كنند. بِرنداليست‌ها، اين شيوه كنشگري خود را «شورشي در برابر مهار فرهنگ و فضا از سوي ابرشركت‌هاي توليد‌كننده كه مصرف‌گرايي را تبليغ مي‌كنند» مي‌دانند. «پارازيت فرهنگي» نسبت به «بِرنداليسم» پيشينه بيشتري دارد و زايش و پرورش چنين نگاهي به سال 1980 باز مي‌گردد. هواداران اين نگرش كنشگري، از راهبردهايي مانند نكوهش يا تلاش براي گسست پيوند ميان «جريان تبليغات» يا هنرهاي خياباني كه به نابساماني‌هاي فرهنگي و محيط زيستي مي‌انجامد، استفاده مي‌كنند. نمونه بارز آن تلاش دو هفته پيش دو بانوي كهنسال 80 و 85 ساله در موزه لندن براي آسيب رساندن به يكي از دست سازه‌هاي تاريخي اين موزه بود. اين دو بانوي سالخورده در بازجويي‌هاي انجام شده، هدف خود از اين كار را «جلب‌توجه عمومي» و «اعتراض» به توليد گازهاي گلخانه‌اي بيان داشتند! خوشبختانه اين شيوه كنشگري در ايران ناشناخته است. كنشگري «ضد تبليغات» هم جايگاه چنداني در ايران ندارد، چراكه اندازه «تبليغات» شركت‌ها در ايران اگرچه امروز بخش بزرگي از رسانه ملي و ديگر تريبون‌ها را به چنگ آورده و بر آن چنبره زده، ولي با اين همه در برابر «تبليغات» و تلاشي كه براي واداشتن مردم به خريد بيشتر در غرب در جريان است بسيار كوچك و اندك مي‌نمايد. دادگري درباره اندازه دو گونه «كنشگري زير لحاف» و «كنشگري كليك گري» را هم به خوانندگان اين يادداشت وامي‌گذارم. 

دوگانه كنشگري تخصصي - همگاني
كنشگري درباره محيط زيست و منابع طبيعي در همه جاي دنيا فرآيندي «همگاني» و «غيرتخصصي» است. پافشاري بر «همگاني» و «غيرتخصصي» بودن كنشگري براي محيط زيست، كاركرد «باري به هر جهت» اين جريان نيست. اگرچه داشتن نگاه كارشناسي براي پيشبرد روان‌تر اين كنشگري بايسته است ولي اين هرگز به معناي داشتن «تخصص» دانشگاهي به مفهوم شناخته شده آن و در جايگاه پيش‌نياز كنشگري در اين بخش نيست. براي نمونه هر شهروندي «مي‌تواند» و در نگاهي فراتر و مسوولانه‌تر، «بايد» نگران آلودگي راديواكتيو، كم آبي و بيابان‌زايي و ... باشد، بدون آنكه دانش‌آموخته فيزيك هسته‌اي يا هيدرولوژي يا ... باشد. از سوي ديگر نگاهي به كارنامه دانش‌آموختگان و متخصصاني كه «كنشگري همگاني» را بر نمي‌تابند و كنشگري را گزاره‌اي صد درصد «تخصصي» برمي‌شمرند، هم نشاني از كورسوي اميد براي آنچه «كنشگري تخصصي» شناسانده مي‌شود و راهگشايي اين شيوه براي برون رفت از چالش‌هاي محيط زيست ندارد. به راستي چند تن از «متخصصين» در كشور ما به شكلي پايدار به كنشگري در بخش محيط زيست و منابع طبيعي پرداخته يا مي‌پردازند؟ بي‌گمان هر چه بجوييد، بيشتر از انگشتان دو دست نمي‌يابيد...
 «همگاني» بودن كنشگري در اين بخش يك «وظيفه اجتماعي» ملي و در نگاهي فراتر، فراملي است. به بيان ديگر همه مردمان و شهروندان هم «حق دارند» و هم «وظيفه دارند» درباره كاركرد دستگاه‌هاي دولتي كارگزار محيط زيست و منابع طبيعي كنشگر و پرسشگر باشند، دسترسي به كارنامه‌ها داشته باشند و كاركردها را به چالش بكشند و در برابر، دستگاه كارگزار هم «وظيفه» دارد، به چالش‌ها و پرسش‌هاي بيان شده از سوي شهروندان پاسخ دهد. شوربختانه در كشورهاي برخوردار از پيشينه «استبدادي»، به روش‌هاي گوناگون تلاش مي‌شود تا اين «حق مسلم» پرسشگري ناديده يا زدوده شود. بسيار رخ داده كه شماري از مديران، با برخوردهاي تند و ناروا، خبرنگاران، روزنامه‌نگاران يا كنشگران را براي استفاده از اين حق آشكار از خود رانده‌اند. اين روش‌هاي برخاسته از ناداني، گمراهي و خشك انديشي، بازدارنده‌هاي دستيابي به «دموكراسي» و «مردم‌سالاري» است. اگرچه اين چالش‌ها سال‌هاست كه در ساختار كوشندگي و كنشگري جهان به پايان آمده و پرونده آن بسته شده ولي در كشور ما همچنان گروهي تنها با پشتوانه آموخته‌هاي دانشگاهي، نادانسته براي مرزبندي و كرانمندي ساختار كنشگري بر بنيان‌هاي كنش و كوشش مدني مي‌كوشند. 
آشكار‌ترين ديدگاه درباره دوگانه «كنشگري تخصصي» و «كنشگري همگاني» را مي‌توان در نگاه «سوزانا هِشت» در گفت‌وگو با «الكساندر كوك بن»، روزنامه‌نگار «نيولفت ريويو» يافت. آنجا كه آشكارا مي‌گويد: «جنگل‌زدايي و زوال محيط زيست، نه پويشي مربوط به زيست‌شناسي و جنگل‌شناسي، بلكه پويشي اجتماعي است كه پادزهرش را نيز تنها مي‌توان در جريان و جنبش‌هاي اجتماعي به دست آورد. پس از اين شورشگري‌ها جانبداري كنيد و دلسرد نشويد...» چراكه پرسشگري، كنشگري، كوشندگي و «مطالبه‌گري» مدني در چارچوب قانون «حق شهروندان» و پاسخگويي «وظيفه كارگزاران» و مديران است و «ما» با به‌كارگيري چنين «حق» آشكاري، پايه‌ها و ستون‌هاي «دموكراسي» و «مردم‌سالاري» را استوار مي‌سازيم.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون