زندگي منشوري است در حركت دوار...
اميرحسين روحانيان
يكي از روزهاي بهاري سال ۱۳۳۵ جواني براي ديدن دايياش كه از متصديان فني استوديو سانترال بود به آنجا ميرود.
تعدادي آقا در اتاق انتظار نشستهاند و او هم كنارشان مينشيند. صداهاي مختلفي را به صورت مبهم از درون اتاق ضبط ميشنود كه جملاتي را تكرار ميكنند؛ يك همهمه غريب. دايياش خسته و كمرمق از اتاق فرمان بيرون ميآيد و با او دست ميدهد و ميگويد امروز تست صدا داريم تا گويندهاي براي فيلم جديدمان انتخاب كنيم كه تا الان صداي مناسبي پيدا نكردهايم. دقايقي بعد مدير دوبلاژ فيلم مرحوم محمدعلي زرندي با تعدادي جوان از اتاق ضبط خارج ميشود. با جوان تازه وارد خوش و بش ميكند و كلافه گوشهاي مينشيند و ميگويد نه، نميشه، پيدا نميشه...! ناگهان دايي به خواهرزادهاش رو ميكند و ميگويد تو هم يك امتحان بده، ضرري كه ندارد! جوان روايت ما وارد استوديوي تاريك ميشود و پشت ميكروفن مينشيند. دو، سه بار جملهاي را تمرين ميكند. او بايد به جاي كرك داگلاس در فيلم عظيم اسپارتاكوس تكهاي را بگويد. بالاخره ميگويد و چراغهاي سالن ضبط روش ميشود. زرندي لبخندزنان وارد اتاق انتظار ميشود و ميگويد: آقايان متشكريم، گوينده ما انتخاب شد... و اين گونه عطاالله كاملي با صداي محكم و باصلابتش وارد دوبلاژ ايران ميشود. او دانشآموخته رشته حقوق از دانشگاه تهران بود و به دو زبان فرانسه و انگليسي هم تسلط داشت.
وسواس و دقت نظر او موجب شد در مدت كوتاهي به مديريت دوبلاژ فيلمها نيز بپردازد.
سرپرستي دوبله آثار جاودانهاي چون زندهباد زاپاتا (با انتخاب عالي چنگيز جليلوند به جاي مارلون براندو)، فيلم لورنس عربستان (دوبله اول)، سقوط امپراتوري روم و... توسط مرحوم كاملي به بهترين وجه صورت گرفت. اواخر دهه 30 با رواج آنونس (پيشپرده) فيلمها كه به معرفي برنامههاي آينده سينماها ميپرداخت كاملي از نخستين كساني بود كه وارد عرصه آنونسگويي شد و با صداي گيرا و پرطنينش تماشاگران را به سالنهاي سينما دعوت ميكرد. صداي كاملي نوعي گرفتگي دلنشين با خشي ملايم داشت كه معمولا روي حروف آخر كلمات تاكيد ميكرد و تداعيگر نوعي قاطعيت در بيان جملات بود.
اين جنس صدا بر چهره بازيگران نامداري چون كرگ داكلاس، ايومونتان، استيفن بويد و... مورد توجه بسيار قرار گرفت. به خاطر نوع صداي وي كه در زمره صداهاي شيك و مسن گوي دوبلاژ محسوب ميشد، او قبل از انقلاب در دوبلاژ سينماي فارسي چندان فعاليتي نداشت (مديريت دوبلاژ دو فيلم فرياد نيمه شب با گويندگي به جاي آرمان و فيلم گرگهاي گرسنه به گويندگي به جاي فردين از معدود كارهاي وي در دهه چهل بود). اما همچنان پيشپرده برخي از فيلمهاي ايراني را تا سالها ميگفت.
كاملي تا اواخر دهه پنجاه عمده فعاليتش در دوبله فيلمهاي خارجي بود اما از آن زمان علاوه بر فيلمها و سريالهاي خارجي يكي از فعالان دوبلاژ در فيلمهاي ايراني هم بود.
گويندگي به جاي نرسي گرگيا، جلال پيشواييان، احمد هاشمي، منوچهر حامدي، هوشنگ بهشتي، محمدعلي كشاورز، محمد برسوزيان، آتش تقيپور، كاظم هژيرآزاد، خسرو دستگير، ابراهيم آبادي، داريوش اسدزاده، داود رشيدي، كاظم افرندنيا، حميد طاعتي، عباس اميري، عنايت بخشي، ايلوش خوشابه، فتحعلي اويسي، بهزاد جوانبخش و... بخشي از كارهاي اوست.
استاد كاملي در دهه شصت با مديریت دوبلاژ چند سريال تلويزيوني خاطرات زيبايي را برايمان رقم زد. مديريت دوبلاژ سريالهايي چون: در برابر باد، سوئيني، اسكيپي و داستان زندگي (هانيكو) كه تيتراژ آنها را هم به زيبايي گفت. تيتراژ سريال در برابر باد با گويش خاص استاد همچنان ميدرخشد: و آزادي اين درفش پاره پاره از جور ستمگران هنوز در اهتزاز است... اما از اواخر دهه شصت كاملي با يك شاهنقش به صدايي محبوب ميان تماشاگران بدل شد.
گويندگي به جاي سرهنگ راينهارت در مجموعه ارتش سري يكي از كارهاي شاخص او بود. صداي باصلابت او با رنگينكماني از عشق و احترام به انسانيت در صداي اين شخصيت چنان جا افتاد كه پس از سه دهه همچنان محبوب دوستداران اين سريال است. سكانس اعدام راينهارت و اداي آخرين جمله: شما ديوانهايد، ديوانه و ابله... خطاب به سربازان دشمن، همچنان در يادهاست.
يكي ديگر از آثار تحسين برانگيز كاملي در دهه هفتاد دوبله مجموعه هركول پوآرو است. انتخاب آن زمان عجيب و متفاوت اكبر مناني به جاي پوآرو (با بازي ديويد ساچت) و لحن مناسب اين دوبلور براي كاراكتر پوآرو طرفداران بسياري پيدا كرد. خود مرحوم كاملي در اين مجموعه به جاي سربازرس جپ صحبت كرد كه اين انتخاب هم تحسينبرانگيز بود. جپ پليسي به ظاهر محكم و قوي اما درواقع دست و پا چلفتي و توخالي بود كه صداي جدي گوينده اين تناقض را به خوبي عيان ميكرد.
عطاالله كاملي از نسلي بود كه هيچ گونه بينظمي و كمكاري را در محيط استوديو برنميتابيد تا جايي كه گاهي منجر به اخراج يك گوينده نيز ميشد.
از اواخر دهه هفتاد با بالا رفتن سن، استاد فعاليتش در دوبله كمتر شد. دوبله فيلمهاي ايراني نيز برچيده شده بود و هنرپيشگاني چون فتحعلي اويسي از كارهاي جدي به كارهاي روتين طنز آن هم با صداي خودشان كوچيده بودند و صداي بزرگان دوبله با نقشهاي جديد هنرپيشگان تناسبي نداشت. (البته اواخر عمر يك بار ديگر در سريال بشارت منجي به جاي اويسي بسيار زيبا صحبت كرد).
از سال ۱۳۸۴ كاملي فاصلهاش با دوبله بيشتر شد و گاهي به ندرت نقشي را در تلويزيون يا شبكه ويدیويي ميپذيرفت. اما به عنوان يك استاد مسلم سايهاش بر سر دوبله موهبتي بزرگ بود. در يكي از روزهاي بهاري سال ۸۷ وي در حالي كه پيادهروي ميكرد موتورسواري با او تصادف كرد و منجر به خانهنشينياش شد. در همان ايام متوجه سرطان استخوان او شدند و در نهايت اين صداي پرطنين، استاد مسلم و مدير دوبلاژ متبحر در ۲۲ شهريورماه ۱۳۸۷ بدرود حيات گفت و به خاطرهها پيوست.