چهار روز است كه از اعلام افزايش قيمت بنزين ميگذرد و هنوز صداي اعتراضها به اين تصميم به گوش ميرسد. با وجود آنكه همه كارشناسان اقتصادي از لزوم اجراي اين طرح ميگويند اما كنار آن، انتقادهايي هم مطرح ميشود كه اين تصميم يكباره باعث شد شوكي به جامعه وارد شود. در اين ميان حتي سيدابراهيم رييسي كه خود در جلسه سران قوا حاضر بود نيز يكي از منتقدان اين تصميم است. اما آيا واقعا نحوه بيان ميتوانست در روند اين اتفاقات تغييري ايجاد كند؟! اين پرسشي بود كه آن را با اكبر تركان، از فعالان سياسي و اقتصادي در ميان گذاشتيم و جالب اينكه او نيز معتقد است افزايش قيمت بنزين تصميمي درست بود اما بايد 6 سال پيش انجام ميشده است. او ميگويد وقتي سالانه 80 هزار ميليارد دلار صرف سوخت ميشود، بايد براي هدر رفتن اين منابع مالي فكري كرد، بنابراين نحوه بيان چندان اهميتي ندارد. آنچه در ادامه ميخوانيد مشروح اين گفتوگو است.
اين روزها انتقاداتي به دولت مطرح ميشود كه تصميم افزايش قيمت بنزين بايد به نحو ديگري مطرح ميشد تا شوكي به جامعه وارد نشود تا مانع اعتراضهاي اخير ميشد؛ نحوه بيان و اعلام اين طرح تا چه ميزان اهميت داشت؟
در موضوع انرژي بايد بگويم درحاليكه حقوق معلمان، پرستاران، كارگران و ... كم است و بخش قابلتوجهي هم با معضل بيكاري مواجه هستند، سالانه 80 ميليارد دلار سوخت را هدر ميدهيم و اگر ميتوانستيم كاري كنيم كه اين 80 ميليارد دلار به زندگي مردم بازگردد، ميتوانستيم رفاه قابلتوجهي حداقل براي قشر ضعيف داشته باشيم. كافي است كه 80 ميليارد دلار را بر 80 ميليون نفر تقسيم كنيم تا ببينيم اين مبلغ در سال به ازاي هر نفر ميشود 1000 دلار و اين رقم بهطور سالانه به 11 ميليون تومان ميرسد. اين يك معادله ساده است. مگر مردم در اين كشور چقدر حقوق ميگيرند كه ما به ازاي هر نفر 11 ميليون تومان هدر ميدهيم؟ بيشتر حقوقبگيران ما زير 3 ميليون تومان حقوق ميگيرند. آيا بهتر نيست اين رقم بزرگ به زندگي شهروندان برگردانده شود و بنزين به قيمت واقعي برسد؟ مسلم است كه عقل سليم به ما ميگويد بايد جلوي هدررفتن پول را گرفت و آن را به شيوه ديگر به زندگي شهروندان باز گرداند.
يعني دوباره به شهروندان پول بدهند؟
نه! وقتي ميگوييم اين مقدار بايد به زندگي مردم بازگردد؛ يعني به صورت خوراك، پوشاك، آموزش و بهداشت و درمان وارد زندگي مردم شود. پس وقتي صحبت از خير و صلاح جامعه ميشود، منظور اين نيست كه ما به اين روش غيرمنصفانه مصرف سوخت ادامه بدهيم؛ بلكه صلاح در اين است كه اين پول را به زندگي مردم بياوريم و به شيوه بهتري استفاده كنيم و انرژي را هم مانند همه كشورهاي ديگر به قيمت واقعي بدهيم. اين حرف كه ميگويند چون درآمد ما پايين است، پس بايد قيمت بنزين ارزانتر فروخته شود، مانند اين است كه بگوييم چون درآمد پايين است، پس بايد طلاي بانك مركزي را هم به يكسوم قيمت فروخت.
اما طلا به اندازه بنزين بر سطح قيمتها تاثير نميگذارد.
ببينيد، من اين سوال را از شما ميپرسم كه چه كساني از ارزان بودن سوخت سود ميبرند؟ آيا كسي كه يك خانه 50 الي 60 متري دارد، از يارانه سوخت بهره بيشتري ميبرد يا فردي كه يك خانه 500 متري دارد؟ آيا كسي كه يك موتوسيكلت دارد از ارزان بودن بنزين و يارانه آن بهره بيشتري ميبرد يا فردي كه چندين ماشين 8 سيلندر دارد؟ اين نشاندهنده آن است كه هم نحوه مصرف بد است و هم عادلانه نيست؛ بنابراين به جز برگرداندن آن به روالي عادلانه، چاره ديگري وجود ندارد.
شما كه ميگوييد اين يك روال عادلانه است؛ اما چرا تا امروز اين مساله به تاخير افتاده است؟
دليل اين تاخير اين مفهومي ذهني است كه در فكر و ذهن حكومت جا افتاده است و تا اين مفهوم ذهني درست نشود، اين روابط درست نميشود و آن مفهوم ذهني اين است كه ما فكر ميكنيم «دولت ولينعمت شهروندان است» وقتي دولت ولينعمت شهروندان شد، چه اتفاقي ميافتد؟ مشخص است اين انتظار شكل ميگيرد كه دولت وظيفه دارد زندگي شهروندان را مانند افرادي ناتوان اداره كند؛ اين درحالي است كه در كشورهاي ديگر دولتها كارگزار شهروندان هستند، نه ولينعمت آنها. در آنجا با اين نگاه كه دولت كارگزار است، روال بر اين مدار ميچرخد كه شهروندان به دولت ماليات ميدهند و دولت آن را خرج كشور ميكند اما در اينجا چون ما فكر ميكنيم دولت ولينعمت شهروندان است، ميگويم هركسي بچهدار شد از آن به بعد را بايد دولت هزينههايش را تقبل كند. در اين شرايط است كه ديگر دولت بايد همهچيزش را بدهد؛ لذا اين تفكر موجب شده كه با يارانه حكومت كنيم و اين حكومت كردن با يارانه 40 سال است كه جا افتاده است. بنابراين لازم است اين مفهوم تغيير كند تا بهترين راه مصرف بنزين نيز پيدا شود. شما فكر كنيد اگر اين مبلغ به دلار تبديل شده بود، آيا كسي حق داشت اين دلار را به قيمت ارزانتر بفروشد، آن هم با اين استدلال كه چون ما درآمدمان كم است؟ اينكه بگويند اين دلار را به قيمت ارزانتر ميفروشيم آيا با ارزانفروشي دلار به شهروندان خدمت ميكنيم؟ متاسفانه اين مفاهيم اشتباه در دايرهالمعارف سياسي و اقتصادي ما جا خوش كرده و موجب شده است اين هدرسوزي زياد ادامه داشته باشد. اين كاري هم كه دولت كرد، كار زياد بزرگي نيست؛ چون بنزين 9 درصد سوخت مصرفي شهروندان است و قيمت را به قيمت واقعي هم نرسانده است. تازه افتخار ميكنند كه «ما اجازه نداديم به قيمت واقعي برسد» خب شما اشتباه كرديد اجازه نداديد به قيمت واقعي برسد. اين تصميم بايد اتخاذ ميشد تا درآمد حاصل از اين افزايش قيمت بايد صرف زندگي شهروندان شود.
بسياري ميگويند اين تصميم دولت تصميمي درستي بود، اما نحوه بيان و زمان اعلام آن اشتباه بود و اين مساله موجب شد اعتراضهايي صورت بگيرد؛ مصداق بارز اين انتقادها نيز صحبتهايي است كه حتي رييس قوه قضاييه مطرح كرده است.
اين صحبتها چندان محل اعتنا نيست؛ به هر حال آقاي روحاني و آقاي رييسي رقباي سياسي و انتخاباتي بودند كه برخي از اين اظهارنظرها به همان رقابتهاي سياسي باز ميگردد؛ به هر حال آقاي روحاني در يزد سخناني را مطرح كرد كه متوجه رييس قوه قضاييه بود. اينجا هم آقاي رييسي انتقاداتي را مطرح ميكند كه مخاطبش روحاني است. ما بايد فارغ از اين انتقادات به اين موضوع بپردازيم كه اين مبلغ بايد به بهترين نحو در زندگي شهروندان هزينه شود. اينطور نميشود كه يك نفر با موتور ركس همان قيمت بنزين بزند كه يك فرد ديگر با يك سانتافه بنزين ميزند.
با اين حساب به نظر شما اگر نحوه بيان بهطور ديگري بود، يعني از مدتي پيشتر گفته ميشد و افكار عمومي را آماده ميكرد، فرقي در وضعيت فعلي نداشت؟
به نظر من آقاي روحاني بايد اين كار را از سال نخست دولت انجام ميداد، نه آنكه اين افزايش قيمت را به سال ششم دولت خود موكول كند. اگر همان سال اول اين كار را كرده بود، بسياري از اصلاحات هم به موازات آن انجام شده بود. البته اين رويكرد تنها شامل بنزين نيست؛ بلكه بايد قيمت نفت و گاز و همينطور موضوع قيمت برق را هم شامل شود. روش ما درست نيست؛ ما به جاي آنكه بگوييم اي مردم اين ثروت ملي را ببريد و بسوزانيد و كيف كنيد، بايد آن را مديريت كنيم.
شايد گفتن اين خاطره بد نباشد. زماني كه ما دانشجو بوديم، ما را براي مسابقات فوتسال به اهواز برده بودند. آنجا منطقهاي بود به نام «آتيشا»؛ آتيشا، گاز همراه نفتي بود كه آن زمان با لوله به بيابانهاي اطراف اهواز ميبردند و ميسوزاندند. ارتفاع اين شعله به 200 متر ميرسيد و مردم دور اين شعله مينشستند و تماشا و كيف ميكردند. حالا چادرهايي هم بود كه برخي در آن چادرها ترياك ميكشيدند. اين گاز هم كه ثروت ملي ما بود، به ارتفاع 200 متر ميسوخت و مردم براي اين آتش ذوق ميكردند. رفتار امروز ما بيشباهت با همان منطقه آتيشا اهواز و مردم اطراف آن نيست. به عبارت ديگر اين سوخت كه براي ما ارزش بسياري دارد و سالانه هدر ميدهيم و خود را از ميلياردها دلار منابع درآمدي آن محروم ميكنيم كه تنها براي دقايقي كيف آن را ببريم. آيا اين انصاف است؟ آيا بهتر نيست به قول آقاي ليلاز به جاي سوزاندن بيسود اين سوخت، روزانه 1000 كالري به تغذيه مردم اقشار ضعيف كمك كنيم؟ شما كافي است كمي سر بچرخانيد و اطراف خود طبقات ضعيف جامعه را نگاه كنيد آيا آنها كه اصلا ماشين ندارند، به بنزين بيشتر نياز دارند يا تغذيه، پوشاك، مسكن و ... آيا مادران شيرده و بچههايي كه دچار سوء تغذيه هستند، بيشتر به بنزين و سوزاندن سوخت نياز دارند يا به حمايت غذايي؟ ببينيد پس من دوباره به همان حرفي كه ابتدا گفتم، بازميگردم. ما بايد اين مبلغي كه صرف سوزاندن ناعادلانه سوخت ميشود را به زندگي شهروندان برگردانيم. البته من امروز به اين اصلاح خيلي خوشبين هستم و اميدوارم دولت تا پايان كار بر سر قول خود بماند و درآمد ناشي از افزايش قيمت سوخت را به زندگي شهروندان برگرداند كه در اين صورت، ما همواره از اين سياست حمايت ميكنيم اما روي خطابم با دولت است كه اينطور نشود كه فردا تغيير روش بدهد و ما جلوي مردم سكه يك پول بشويم و آنها بگويند شما چيز ديگري گفتيد اما اتفاق ديگري افتاد. ما حاميان اين سياست تنها در اين صورت حامي اين تصميم هستيم كه اين درآمد به زندگي اقشار ضعيف جامعه برگردد.
يعني سيستم نظارتي قويتري بايد وجود داشته باشد؟
نه، اين پول بايد از بودجه خزانه دولت بيرون بيايد و به صندوق توسعه ملي برود و از آن طريق خرج حمايت از زندگي اقشار ضعيف جامعه شود. نحوه بيان هم مهم نيست، مهم اين است كه 80 ميليارد دلار سالانه از جيب مردم هدر ميرود و راهكار براي شرايط امروز اين است كه درآمد ناشي از آن را از خزانه دولت جدا كرده و آن را صرف زندگي مردم كنيم و البته اين موضوع را بايد براي مردم توضيح دهند.