شاهرودي و چندگونگي
عليرضا پنجهاي
اسماعيل شاهرودي (آينده) پس از زنداني شدن و تحمل شكنجه توسط ساواك در سال 1335 خورشيدي به لحاظ روحي بههم ريخت. برخي دلايل دوري او از قلمفرسايي را به اين حادثه مرتبط دانستهاند، طوري كه نقل ميشود او به يكي از عيادتكنندگان خود گفت: «بنويس كه من ديگر شاعر نيستم.» دكتر رضا براهني با توانايي و شوريدگي شاعرانه كه ميتواند ملهم از وضعيت اسكيزوفرنيك اسماعيل شاهرودي باشد و نيز توأمان متاثر از لكنت و مقطّع-مقطّع حرف زدن مادرخود كه از آلزايمر رنج ميبردمنظومه اسماعيل را نوشتهاست. براهني پيش از تحت تاثير زبانشناسان غربي قرار گرفتن، خود را متاثر از وضعيت بيماري مادر و در پي آن بهره ادبياش از او ميدانست. هم از اين رو، ظرفيتهاي زباني، احساسي و عاطفي منظومه «اسماعيل» در پيوند با زبان خطابي منظومه، وضعيتي ديگر در منظومهسرايي شعر نو را رقم ميزند. ميدانيم كه اسماعيل شاهرودي (آينده) در سال 1349 مجموعهاي تحت عنوان «م و مي درسا» را منتشر ميكند؛ عنواني كه برشي است از مصراعي از حافظ: «بيا تا گل برافشانيم و مي در ساغر اندازيم.»
بيماري روحگير «آينده» متاسفانه از سال 54 رو به وخامت نهاد تا اينكه سرانجام، چهارم آذر سال 1360 او را در 56 سالگي به كام مرگ فرو برد. باري او دهم بهمن ماه 1304 در دامغان به دنيا آمده بود. شاهرودي پس از اتمام دوران ابتدايي و اول متوسطه براي ادامه تحصيل از دامغان به شاهرود رفت. در شاهرود موفق به گرفتن ديپلم دانشسراي مقدماتي شد و سال 23 براي ادامه تحصيل به تهران آمد و در جريدهاي نيز مشغول به كار شد تا بتواند از پس خرج زندگي و تحصيل خود برآيد. او در همين روزنامه با پدر شعر نو، نيما يوشيج آشنا شد. شاهرودي كه با نام «شوريده» شعر قدمايي ميگفت، پس از آشنايي با نيما از تخلص قدمايي خود دست ميشويد و «آينده» را انتخاب ميكند. نيما در سال 1330 خورشيدي بر نخستين مجموعه شعر شاهرودي، «آخرين نبرد»، معرفي مينويسد: «... فكر نكنيد كه هنر براي هنر است يا مردم. هنر براي هر دو آنهاست و بالاخره رو به مردم ميآيد...»
نيز نامه نيما به شاهرودي: «ديوان گفتههاي شما مرا به ياد مردم مياندازد... عزيز من، من شما را دوست دارم و براي اينكه ميخواهيد هدف معين داشته باشيد، شما را بر خيلي از همسالهاي شما ترجيح ميدهم. شما را از طرز زندگي آواره و ناراحت كه داريد، ميشناسم. هر وقت زياد دلتنگ هستيد، اين سطور را بخوانيد و مرا به اسم صدا بزنيد. من با شما هستم و هميشه خواهم بود.» (تجريش 29 دي 1329)
از آينده اين كتابها منتشر شده است. جداي از «آخرين نبرد» و «آينده»، شاهرودي كتابهاي ديگري هم دارد كه عبارتند از: «م و مي درسا» در سال 1349، «هر سوي راه، راه، راه، راه» در سال 1346 و «آي ميقاتنشين» در سال 1351. او همچنين مجموعه داستاني با عنوان «چند كيلومتر و نيمي از واقعيت» را در سال 1350 منتشر كرده است. از خصوصيات بارز شعرهاي او ميتوان به چندگونگي در اين آثار اشاره كرد، طوري كه در مجموعه اشعارش هم از قالبهاي قدمايي، هم نئوقدمايي، هم نيمايي، هم بيوزن و هم شعر منثور بهره برده است. او اگرچه به تأسي از نيما به نوعي از اومانيزم نظر داشته اما با اين همه خود را از تجربه در شعر، همچنين فرمهاي آوانگارد محروم نكرد و اين خصلت در كارنامه شاعري او قابلملاحظه است.
٭ اين يادداشت، بخشي از مقاله بلندي است به قلم نگارنده كه بهطور جامع به شعر اسماعيل شاهرودي و تاثير آن بر شعر رضا براهني ميپردازد.