بحران، بيبرنامگي است
سعيد صفاتيان
بحث كارتنخوابها و آنچه در فصلهاي سرد بر آنها ميگذرد، موضوعي است كه ما در 20 سال گذشته در كشور با آن روبهرو بودهايم. دستگاههاي متولي بسياري در اين حوزه ورود پيدا كردهاند كه البته گاه اقداماتشان به نوعي موازيكاري منجر ميشود و خود در روند كار ايجاد اشكال ميكند. شهرداري، بهزيستي و تا حدودي وزارت بهداشت و ساير دستگاههاي متولي در اين حوزه مشغول هستند اما مهم اين است كه چه فعاليتي مثمرثمر است و بر چه كاري بايد تمركز داشته باشيم. مشكل اصلي اينجا است كه ما هميشه صبر ميكنيم و بعد وقتي با شرايط بحراني مواجه ميشويم ناگهان ميخواهيم تصميم بگيريم كه حالا براي اين معتادي كه در خيابان است و كارتنخواب، چه برنامهاي بايد داشته باشيم. در اين مدت كوتاه يك برنامهريزي وسيع كه نياز به بودجه هم دارد ما را دچار مشكل ميكند. مسوولان هر سال ميدانند كه ما در شهري مانند تهران از آبانماه سرما داريم و براي همين است كه بودجههاي لازم براي اين امر بايد از ابتداي سال كنار گذاشته شود و نيروهاي متخصص و آموزشديده داشته باشيم. بايد پيش از رسيدن سرما بدانيم مكانهاي مناسب براي سرپناه دادن به معتادان كارتنخواب كجا هستند و چه ميزان ظرفيت دارند. تجربه به من ميگويد كه در هر شهر بزرگي n ميزان كارتنخواب وجود دارد. اينگونه نيست كه اگر در شهري امسال 100 كارتنخواب وجود دارد سال آينده اين عدد بشود 1000 نفر يا اگر 1000 نفر داشتهايم امسال بشوند 100 نفر. اين تعداد تقريبا مشخص است و قرار نيست اين عدد ما را غافلگير كند. نكته ديگر اين است كه حالا ما ميخواهيم طي اين برنامه فصل سرد چه كنيم؟ تمام برنامههاي ما براي دورههاي دو، سهماهه و كوتاهمدت است. يكي از تبعات سرما اين است كه عموما معتادان از مناطق سرد به سمت مناطق گرم ميروند، از شمال كشور روانه جنوب كشور ميشوند. در شهرهايي مثل آبادان، خرمشهر، اهواز و بوشهر امكانات براي ساماندهي آنها وجود ندارد و گسترش آسيبهاي اجتماعي در مناطق جنوبي را ميبينيم. حال سوال اين است مديران ما چه اندازه ميخواهند در حوزه آسيبهاي اجتماعي فعاليت كنند؟ انگار آسيب اجتماعي موضوعي است كه هر وقت رخ دهد به سراغش ميرويم و از قبل برايش برنامهريزي نداريم. دو ماه، سه ماه ميخواهيم اين افراد را در گرمخانه نگه داريم و فقط به آنها غذا بدهيم؟ اين كاري است كه در اغلب موارد انجام ميشود و حتي به توزيع پوشاك هم نميرسد، براي همين اين آدمها احساس ميكنند به چشم افراد زايد به آنها نگاه ميشود و ...
دولت تنها در شرايط سخت سراغشان ميرود و در باقي سال كاري به آنها ندارد. همين موضوع سبب ميشود كه همكاري و هماهنگي خوبي با سيستم نداشته باشند.
در حال حاضر بهزيستي و شهرداري دو نهاد فعال در حوزه ساماندهي كارتنخوابها هستند. بهزيستي برنامه و آموزش و نيروي متخصص دارد اما مكان ندارد. اين مكان را شهرداري بايد بدهد اما متاسفانه هماهنگي شهرداريها با بهزيستي در اين زمينه بسيار كم است. علاوه بر حوزه شهرداري، شوراي شهر هم مسوول است. يكي از وظايف شوراي شهر اين است كه آسيبها را ببيند و برايش برنامهريزي كند اما اگر مصاحبههاي اعضاي شوراي شهر تهران را در 6 ماه گذشته بخوانيد، آنچنان اشارهاي به موضوع آسيبهاي اجتماعي نميبينيد. وقتي آنها برنامه نداشته باشند، شهرداري هم كه متولي كار است گاهي آماري از تعداد افرادي كه نگهداري شدهاند ميدهند اما در مراجعه به سازمانهاي مردمنهاد فعال در اين حوزه ميبينيد كه از چنين آماري اظهار بياطلاعي ميكنند. پس يك تناقض آماري هم در اين ميان داريم كه به خصوص در مورد شهرداري كلانشهري مانند تهران بسيار به چشم ميخورد. در اين فرآيند هميشه چند حلقه بايد با هماهنگي هم كار كنند اما همواره در اين ميان دو سه حلقه واصل مشكل دارند كه سبب ميشود كل روند با مشكل به كار ادامه دهد.
ميلياردها هزينهاي كه براي اين طرحها ميشود اگر در يك روند علمي و با همكاري بخش خصوصي و سازمانهاي مردمنهاد اتفاق ميافتاد بسيار موثرتر بود. در همه جاي دنيا همين است. وقتي ميگوييم بهزيستي، تامين اجتماعي و شهرداري يعني اينها بايد در سطح برنامهريز باقي بمانند و بودجه را در اختيار بگذارند و به جاي ورود مستقيم به كار، بخش خصوصي و سازمانهاي مردمنهاد را توانمند كنند چون اينها هستند كه بهتر ميتوانند كار را پيش ببرند. همين حالا برخورد ماموران شهرداري را با كارتنخوابها ببينيد. وقتي 10 نفر را بدون داشتن تخصص به امور اجتماعي و مددكاري مامور انتقال جمعي از مكاني به مكان ديگر ميكنند، ميبينيد كه حتي ممكن است يقه معتاد كارتنخواب را بگيرد و پرتش كند پشت ماشين و بگويد بنشين كه ميخواهيم ببريمت فلانجا. اما فرد كارشناس ميداند كه بايد در مورد شرايط توضيح دهد و بگويد كه هوا سرد است و براي حفاظت از سلامتشان قرار است آنها را به سرپناه انتقال دهند. اين كار بايد به دست انجمنها سپرده شود چون آنها هستند كه در بطن جامعه هستند و اتفاقا مردم هم حاضر هستند از طريق آنها به كارتنخوابها كمك كنند. يك مغازهدار، يك خانهدار يا اهالي يك محله با انجمنها ارتباط بهتري دارند و راحتتر ميپذيرند كه به عنوان مثال پول يك وعده غذاي گرم يا پول يك مسير رفتن ماشين جمعآوري كارتنخوابها را بپردازند تا در اين امر شريك شوند.