• ۱۴۰۳ دوشنبه ۳۰ مهر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5886 -
  • ۱۴۰۳ دوشنبه ۳۰ مهر

پيشگويي و كاتخون

محمد‌حسن ابوالحسني

تحليل رخدادهاي سياسي در عصر ما اهميت بسياري دارد، چراكه مي‌تواند به تصميمات ما شكل ببخشد، اما بلافاصله اين پرسش پديد مي‌آيد كه كدام تحليل معتبرتر است. اساسا يك تحليل سياسي تا چه‌ اندازه مي‌تواند آينده را پيش‌بيني كند؟ امروزه ما با پيش‌بيني‌هاي متعارض در مورد پديده‌اي واحد طرفيم طوري‌ كه هر كس مي‌تواند براي ادعايش شواهدي فراهم كند. آيا ترامپ برنده انتخابات آينده رياست ‌جمهوري امريكا خواهد شد؟ آيا اسراييل رويكرد خصمانه‌تري را در مقابل ايران در پيش مي‌گيرد؟ آيا جمعيت جهان تا سال‌هاي آينده افزايش شتابناك‌ و مشكل‌آفريني را تجربه خواهد كرد؟ به اين سوال‌ها مي‌توان جواب مثبت يا منفي داد و براي هر يك شواهدي را فراهم كرد. بسته به اينكه گرايش شخصي فرد چه باشد پيشداوري‌هايي در پيش‌بيني او دخيل خواهد بود. هر اندازه كه نياز ما به پيش‌بيني آينده فزوني مي‌گيرد، سخت‌گيري ما درباره صحت آن نيز بيشتر مي‌شود. كارل اشميت، حقوقدان و فيلسوف آلماني به ما كمك مي‌كند رابطه ميان تاريخ و آينده را بهتر بفهميم. اشميت معتقد است، مي‌توان يكي از اين دو ديدگاه متفاوت را راجع به تاريخ اتخاذ كرد: نگاه پس‌نگرانه و معطوف به تاريخ (كه با اسطوره اپيمتئوس مرتبط است) يا نگاه پيشگويانه و معطوف به آينده (كه با اسطوره پرومتئوس ارتباط دارد). اشميت اين بحث را در چارچوبي الهياتي مطرح مي‌كند. او معتقد است نگاه معطوف به گذشته (نگاه اپيمتئوسي) را مي‌توان نزد مسيحيان يا دينداران يافت درحالي كه نگاه معطوف به آينده (نگاه پرومتئوسي) نزد قائلان به پيشرفت آرمانشهري يافت مي‌شود. نزد اشميت، پرومتئوس شيطاني بود كه با فريفتن زئوس آتش را به انسان هبه كرد. اين عمل در چارچوب پيشرفت انسان و تحقق آرمانشهر تعبير مي‌شود و به پيدايش «زمين چراغاني ‌شده» مي‌انجامد. در نگاه اپيمتئوسي، تاريخ سيري از حوادث تكرارپذير نيست، بلكه يگانه و تكينه است. وقايع تاريخي يك‌بار اتفاق افتاده‌اند و بار ديگر رخ نمي‌دهند. تاريخ منفرد و منحصربه‌فرد است و در چارچوب مقولات و مفاهيم قرار نمي‌گيرد.پس پيش‌بيني آينده اگر ناممكن نباشد سخت دشوار است. در اين برداشت چون تاريخ قابل فهم نيست يكسره به ايمان واگذار مي‌شود و وقوع آينده با نوعي از اضطراب و ترديد همراه است. در نگاه پرومتئوسي برنامه‌ريزي اهميت زيادي دارد. اشميت پيش‌بيني آينده را با برنامه‌ريزي و خواست تحقق آرمانشهر روي زمين مرتبط مي‌داند. ما تنها در چارچوب توقعات خودمان پيش‌بيني مي‌كنيم. برنامه‌ريزي صورت كوتاه «فلسفه‌هاي تاريخ» است كه آينده را كاملا پي افكنده است. برنامه‌ريزي به افزايش قدرت انسان روي زمين منجر مي‌شود كه در مقابل خداوند كبر مي‌ورزد. وجه مشترك فلسفه‌هاي پيشرفت كمونيست و ليبرال خواست آنها براي تحقق بهشت روي زمين بود. هر دو آنها تاريخي مثبت و خوشايند را وعده مي‌دهند كه در چارچوبي درون‌ماندگار محقق مي‌شود. غايت تاريخ براي ليبراليسم و كمونيسم، هر دو، پيدايش جامعه‌اي برنامه‌ريزي‌ شده و مطلوب است كه تمامي خواسته‌هاي انسان را روي زمين محقق كند. اشميت از تحقق چنين جامعه‌اي واهمه داشت و سعي مي‌كرد چارچوبي استعلايي براي نگريستن به تاريخ برسازد. در اين چارچوب، مفهوم «كاتخون» از اهميتي كليدي برخوردار است. كاتخون يك مفهوم يا نيروي وابسته به تعليق و تاخير است كه ابتدا در نامه دوم پولس به تسالونيكيان بدان اشاره رفته است. كاتخون از پايان تاريخ جلوگيري مي‌كند و در مقابل دجال يا شرور جهان مي‌ايستد. علاوه بر امپراتوري روم، اشميت از كليساي كاتوليك نيز به عنوان كاتخون نام مي‌برد. با تعميم ديدگاه اشميت مي‌توان گفت نهادهاي ديني نقش نوعي عنصر تعليق‌آفرين را در تاريخ بازي مي‌كنند و فلسفه‌هاي پيشرفت تاريخي كه نزد ايدئولوژي‌هاي ليبرال و كمونيست يافت مي‌شوند نيز نقش دجال يا شر را برعهده دارند، چراكه بر تحقق بهشتي زميني تاكيد مي‌كنند. بنابراين كاتخون يكي از مولفه‌هاي نگاه اپيمتئوسي به تاريخ است.ديدگاه اشميت غريب و دشوار به‌ نظر مي‌رسد، اما صرف‌نظر از چارچوب الهياتي ويژه‌اي كه برگزيده است، مي‌توان دو درس عمده از او گرفت؛ اول اينكه پيش‌بيني‌هاي تاريخي ما با برنامه‌اي كه براي تاريخ و زندگي بشر داريم درهم‌تنيده است. هيچ پيش‌بيني‌اي خنثي و كاملا عيني نيست و با تمايلات فرد و تصويري كه از آينده مي‌سازد، ارتباط دارد. دوم اينكه نگاه معطوف به گذشته و تاريخ، اگر ما را از پيش‌بيني آينده منصرف نكند، دست‌كم ما را خويشتندار و بردبار بار مي‌آورد.نگاهي به تاريخ مطبوعات جهان نشان مي‌دهد كه پيش‌بيني‌هاي محقق‌ نشده كم نيستند و تحليل‌هاي سياسي ممكن است گاهي سخت در اشتباه باشند. آدولف اوكس، بنيانگذار روزنامه نيويورك‌تايمز مي‌گفت كه خوانندگان روزنامه‌اش هرگز نبايد غافلگير شوند. يعني روزنامه‌نگاران بايد با پرداختن به تمامي جوانب يك موضوع سياسي مهم، نتايج محتمل را پيش چشم خواننده قرار دهند. اما تاريخ مطبوعات مواردي خلاف اين گفته را عرضه مي‌كند. مثلا اغلب روزنامه‌هاي غربي و متخصصان انقلاب، وقوع انقلاب ايران و سقوط شاه را پيش‌بيني نمي‌كردند. در 1914 عده‌اي اتفاق‌ نظر داشتند كه آلمان اولين جنگ جهاني را مي‌برد يا در 1917 پيش‌بيني مي‌كردند كه انقلاب بلشويك يك‌سال هم دوام نمي‌آورد. در 1940 پيش‌بيني مي‌شد كه هيتلر به سرعت بريتانيا را شكست مي‌دهد و در 1941 كه هيتلر به سرعت اتحاد جماهير شوروري را شكست مي‌دهد. فاصله ميان ارزيابي سياسي در مطبوعات جدي و پيشگويي پيامبرانه ناچيز است.اما سابقه قوي و طولاني برخي روزنامه‌ها، حتي در صورت اشتباه بودن پيش‌بيني‌هاي‌شان، آنها را از مظان اتهام دور نگه مي‌دارد و مخاطبان از تشخيص آنها پيروي مي‌كنند.تاريخ يك روزنامه گاهي مي‌تواند تنها مدافع آن باشد. نگاه معطوف به تاريخ يا همان نگاه اپيمتئوسي، آن‌طور كه كارل اشميت شرح مي‌دهد، مي‌تواند تحليل وقايع را عميق‌تر كند و دست‌كم به ما نشان ‌دهد چه چيزي احتمالا رخ نمي‌دهد. اگرچه تصور روزي كه همه مردم درك عميقي از تاريخ داشته باشند نه ممكن است و نه حتي مطلوب، گسترش نگاه تاريخي مي‌تواند رهايي بيشتري به ارمغان بياورد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون