گفتوگو با مسعود تجريشي درباره تبعات افزايش وسعت و عمق فرونشست در كشور
مرثيهاي براي دشتها و شهرهاي ناآرام
گروه اجتماعي
دو سال قبل، رييس سازمان نقشهبرداري گفت «اطلاعات دقيق فرونشست زمين را به صورت محرمانه براي مسوولان كشور ارايه ميكنيم تا براي آن تدبيري بينديشند.»
نيازي به محرمانه شدن اين اطلاعات نبود چون متخصصان پژوهشگاه زلزله و مركز تحقيقات راه و شهرسازي، در مطالعاتي كه بهطور مستمر انجام ميدادند، نتايج هولناك خالي شدن زير پاي زمين در تمام استانها را با اعداد و ارقام براي خبرنگاران تشريح ميكردند. غير از اين متخصصان، مردم عادي هم شاهدان بيواسطه باز شدن دهان گودالهاي كوچك و بزرگ در سطح كوچهها و خيابانها و اتوبانها و جادهها بودند و بنابراين، مهر «محرمانه» بر واقعيتي كه مظاهرش در روز و شب قابل مشاهده بود، فقط بار پنهانكاري دولت را سنگينتر ميكرد. اصطلاح «فرونشست» حداقل يك دهه است كه از ادبيات متخصصان زمينشناسي، به جمله و گفتار شهروندان هم رسيده ولي نگراني بابت نتايج مرگباري كه اين پديده انسانساخت و محصول بيكفايتيها به دنبال خواهد آورد، مثل بسياري وقايع، لابلاي روزمرگيها و موج گرانيها گم و كمرنگ شده است. مقصر اصلي وقوع اين پديده، اينطور كه در اين دهه با اعداد و ارقام و سند غير قابل انكار اثبات شده، دولتها بودهاند كه با وجود اولين شواهد از اولين فرونشست در نقاطي از استان كرمان، آن هم در نيمه دهه 1340، بيتوجه به اينكه اين پديده ميتواند مانند تركي در ديواري متزلزل، ادامه يابد و ممتد شود و بخصوص، بيتوجه به اينكه مهمترين عامل ممتد شدن اين ترك، خالي شدن زير پا و پوسته زمين خواهد بود، با تخريب ذخاير آب زيرزميني، تيشه به ريشه عوامل پايداري خاك در اقصي نقاط كشور زدند. توسعه كشاورزي بدون توجه به شرايط جغرافيايي و ظرفيتهاي خاك منطقه، توسعه بيرويه چاههاي برداشت آب براي محصولات پرآب بر، چشمپوشي رفيقانه و مداراجويانه بر برداشت غيرمجاز از ذخاير آبي، ساختوساز بيرويه بدون توجه به ظرفيت محدود برداشت آب در يك منطقه مشخص، مهمترينترين دلايل گسترش فرونشست در اقصي نقاط ايران است. امروز هيچ استاني از گزند خطرات مرگبار فرونشست در امان نيست چنانكه تابستان امسال، خبري درباره فرونشست در يكي از جادههاي روستايي لاهيجان منتشر شد. مسعود تجريشي؛ استادتمام دانشگاه صنعتي شريف و مسوول اتاق فكر تغيير اقليم و محيط زيست فرهنگستان علوم در گفتوگو با « اعتماد» هشدار ميدهد كه اولين خطر فرونشست در ايران، تخريب ميراث تاريخي يك ملت است چون اين ابنيه ارزشمند، در صورت تخريب بر اثر لرزش و سستي زمين، ديگر قابل بازسازي نيستند و بنابراين، مهمترين آسيب فرونشست، نابودي تاريخ يك ملت و يك سرزمين است. تخريب زيرساختها و خطرات مرگباري كه در سطح معابر و جادهها رخ خواهد داد، از ديگر هشدارهايي است كه تجريشي به عنوان تبعات توسعه و افزايش عمق فرونشست برميشمارد و البته اين هشدارها، يك پيوست تلخ هم دارد و اينكه با وجود گواه و شواهد موثق و متقن، هيچ اقدامي براي جلوگيري از افزايش نرخ فرونشست كشور صورت نگرفته و نميگيرد.
طي ماههاي اخير، بارها درباره تشديد خطر فرونشست در استانهاي اصفهان و فارس و تهديدجدي ميراث تاريخي اين دو استان، هشدارهايي مطرح شد ولي تاكيد متخصصان اين است كه به دليل برداشت بيرويه از سفرههاي آب زيرزميني، كل كشور و بخصوص، مناطق مسكوني با خطر فرونشست مواجه است. شما چه گزارشي در مورد وضعيت فرونشست در كشور داريد؟
در بررسي پهنههاي كشور ميتوان گفت كه بيشترين وسعت و همچنين بيشترين مقدار فرونشست را در استان خراسان رضوي داريم چنانكه در بعضي مناطق اين استان، نرخ فرونشست تا 50 سانت هم رسيده و بنابراين، استان خراسان رضوي بالاترين نرخ فرونشست را بين تمام استانهاي كشور دارد. در رتبهبندي استانها بابت مقدار فرونشست، استان اصفهان در رتبه پنجم است اما آنچه نگراني ما درباره فرونشست در استان اصفهان را افزايش ميدهد، وجود آثار تاريخي و باستاني اين استان و همچنين تعداد جمعيت ساكن درمناطق درگير با فرونشست است كه از اين نظر در مقايسه با استان خراسان رضوي با خطر جديتري مواجه است. در استان اصفهان، تعداد جمعيت ساكن و تعداد آثار تاريخي فرهنگي در مناطق درگير فرونشست به حدي زياد است كه نرخ و مقدار فرونشست در اين استان، به دليل خطري كه سلامت و زندگي شهروندان و بقاي آثار تاريخي را تهديد ميكند، به يك نگراني جدي تبديل شده است. البته با وجود آنكه استان اصفهان از جمله پهنههايي در كشور است كه بايد بيشترين توجهات براي جلوگيري از تشديد نرخ فرونشست را جلب كرده باشد ولي متاسفانه، عدم رهاسازي آب در زاينده رود به يك بيماري مزمن تبديل شده در حالي كه رهاسازي و تداوم جريان آب در زاينده رود، مهمترين چارهاي است كه به جلوگيري از تشديد فرونشست كمك ميكند. در استان فارس و به خصوص در مناطقي همچون مرودشت و فسا كه كشاورزي، قدمت ديرينه دارد هم نرخ فرونشست بيش از 50 سانت گزارش شده كه اين نرخ البته در دنيا ركورددار است آن هم در حالي كه بسياري از آثار و عرصههاي تاريخي استان، در منطقه مرودشت قرار دارد. چندي قبل، آقاي دكتر علي بيتاللهي كه رياست بخش زلزلهشناسي و خطرپذيري مركز تحقيقات راه، مسكن و شهرسازي را بر عهده دارد، طبق نتايج مطالعهاي كه به تازگي انجام داده بود اعلام كرد كه 10 درصد از خاك كشور تحت تاثير فرونشست قرار گرفته است. بنابراين، از وسعت يك ميليون و 600 هزار كيلومتر مربعي كشور، حدود 158 هزار كيلومتر مربع تحت تاثير فرونشست قرار گرفته و به بيان سادهتر، زمين در اين وسعت 158 هزار كيلومتر مربعي در حال پايين رفتن است. فرونشست و پايين رفتن زمين، ميتواند باعث وقوع زلزله و خشك شدن چاهها و غير ممكن شدن احياي سفرههاي آب زيرزميني شود ولي خطر بدتري كه ايشان اشاره كرد اين بود كه حدود 400 شهر از 1600 شهر كشور، دقيقا در معرض فرونشست هستند. بنابراين 25 درصد شهرهاي ما در پهنههايي قرار گرفتهاند كه فرونشست دارند و در واقع، خطر فرونشست، جمعيت عظيمي كه ساكن در اين مناطق هستند را تهديد ميكند. با اين حال، وقتي به تاريخ كشور نگاه ميكنيم متوجه ميشويم كه اولين گزارشها درباره فرونشست در ايران (در منطقه كرمان و رفسنجان) سال 1346 ارايه شد ولي از آن موقع تا امروز، هيچ اقدام جدي براي حل اين مشكل و جلوگيري از تشديد اين خطر در كشور انجام نشده است. براي جلوگيري از خطر فرونشست، هيچ مقررات لازمالاجرايي نداريم و در برنامههاي 5 ساله پنجم، ششم و هفتم توسعه هم ردپاي عملياتي كه با درك جدي خطر فرونشست، قدم مثبتي براي تثبيت سطح فرونشست و احياي ابهاي زيرزميني برداشته باشد، به هيچوجه نميبينيم. بنابراين، برنامه مشخصي براي آينده وجود ندارد در حالي كه بايد مساله برداشت از منابع آب زيرزميني و حكمراني آب را حل كنيم و با راهكارهاي عملياتي، پاسخگوي نگرانيهاي انجمنهاي علمي متخصصان دانشگاهي داخل و خارج از كشور باشيم ولي متاسفانه آنچه شاهديم اين است كه در مورد مديريت مصرف آب در كشور، حساسيتهاي لازم در سطح حكمراني وجود ندارد و معمولا تقصير وضع موجود را به گردن مردم مياندازند در حالي كه به اعتقاد مردم، هم نمايندگان مجلس به عنوان نهاد قانونگذاري و هم دولتها به عنوان نهاد سياستگذار و بهطورمشخص، هم وزارت نيرو به عنوان متولي صيانت از منابع آب و هم وزارت جهاد كشاورزي به عنوان متولي اجراي سيستمهاي نوين كشاورزي و تامين امنيت غذايي در اين زمينه مسوولند. متاسفانه وضع فعلي فرونشست در كشور، نشان ميدهد كه حكمراني آب در ايران واقعا ضعيف بوده و آنچه باعث تاسف بيشتر است، عاديانگاري اين وضع در اذهان عمومي و حتي در ذهن مديران و مسوولان است به گونهاي كه مسوولاني كه موظف به مديريت و جلوگيري از تشديد فرونشست در كشور هستند، فقط افزايش و رشد نرخ فرونشست را تاييد ميكنند و ميگويند كه بايد اقدامي براي جلوگيري از اين افزايش انجام شود در حالي كه معلوم نيست چه كسي بايد اين اقدام را انجام دهد و حتي ماتريس مسووليتي مشخص شده در قانون و حتي تجربههاي جهاني هم متاسفانه در كشور به فراموشي سپرده شده است.
اقتصاد بسياري از استانهاي ايران، بر پايه كشاورزي است. وقتي با اقتصاد تكمحصولي مواجهيم و راهكاري هم انديشيده نشد كه كشاورز، ضمن تامين معيشت از محل كشت و زرع، آسيبي به سفرههاي آب زيرزميني وارد نكند، دولتها چگونه ميتوانند مردم را مقصر بحران فرونشست معرفي كنند ؟
از چند سال قبل در بخشهايي از خراسان، كشاورزان در يك همفكري و توافق مشترك، مصرف منابع آب زيرزميني را مديريت كردند تا هم كشاورزي و توليد پايدار داشته باشند و هم به بقاياي منابع آبي آسيبي وارد نشود و تجربه موفقي بود كه البته دولت هم در اين فرآيند هيچ نقشي نداشت. چند سال قبل، يكي از برندگان جايزه نوبل، دانشمندي بود كه نظريهاي درباره چگونگي برداشت بهينه از منابع مشترك ارايه داد. در بسياري از نقاط كشورمان، صيادان با يك همفكري مشترك و بدون مداخله دولت، راهكاري براي مديريت صيد دارند تا براي سال بعد و سال بعد هم صيدي در دريا باقي بماند. حالا بايد اين سوال را مطرح كرد كه در چنين شرايطي، دولتها كجا هستند ؟ با سند و مدرك ميتوانيم بگوييم كه سهم بخش تحقيقات دولتي در ارايه راهكارهاي مدرن و پيشگيرانه براي كشاورزان، چه از نظر منابع مالي اختصاص يافته به تحقيقاتي از اين دست و چه از نظر اثر بخشي مراكز تحقيقاتي، بسيار بسيار ضعيف بوده است. مصداق مشخص، وضع كشت كلزا در كشور است. كلزا، محصولي است كه به راحتي ميتواند به جاي گندم كشت شود. طبق گزارشي كه يكي از مراكز تحقيقاتي كشور كانادا ارايه كرده، اين مركز در هر سال 76 نوع بذر كلزا توليد كرده در حالي كه در كشور ما، تعداد بذرهاي جديد كلزا در هر سال، حتي از تعداد انگشتان دو دست هم كمتر است با وجود آنكه كشت كلزا، بهترين مشوق براي كشاورز است و توسعه كشت اين محصول، مشكل دانههاي روغني را هم حل ميكند ضمن آنكه دشواري برداشت هم كاهش مييابد. توسعه كشت كلزا، نيازمند تحقيق و بذر خوب است و وزارت جهاد كشاورزي و دانشگاهها موظفند براي توسعه كشت كلزا، تحقيق كنند ولي متاسفانه تحقيقات مرتبط در دانشگاهها انجام نميشود آن هم به اين دليل كه اصلا تحقيقات در دانشگاهها تعطيل شده چون دانشگاهي را نميتوانيد پيدا كنيد كه براي تحقيق و توسعه، منابع دولتي دريافت كرده باشد و چون سهم آموزش عالي از بودجه تحقيقاتي كشور، كمتر از 10 درصد است. تمام دانشگاهها در كشورهايي مثل استراليا و كانادا و امريكا كه اقليم مشابه ما و كشاورزي آبي و ديم دارند و از منابع آبي زيرزميني استفاده ميكنند، در خدمت صنعت كشاورزي است به اين معنا كه تمام نتايج تحقيقات دانشگاهها، به مزارع كشاورزي منتقل ميشود. نقطه مقابل اين وضع را در اروميه شاهديم. به مدت 7 سال در ستاد احياي درياچه اروميه فعاليت كرديم ولي در اين 7 سال، حتي يك مروج كشاورزي نديديم كه نحوه كاهش مصرف آب مورد نياز كشت را به كشاورز آموزش دهد چون پيشزمينه چنين آموزشي، تحقيق و توسعه و سرمايهگذاري است و به موازات آن، بايد تسهيلات ارزانقيمت با بازپرداخت بلندمدت براي كشاورزان توزيع شود تا حاضر به اجراي آبياري مدرن باشند و به موازات آن، وزارت جهاد كشاورزي هم بايد گونهها و بذرهاي جديد توليد كند. اگر ميگوييم كه مصرف آب در بخش كشاورزي، زياد است بايد شيوههايي براي متناسبسازي مصرف آب با ميزان نياز گياه در نظر بگيريم و البته براي اجراي چنين شيوههايي، كشاورز بايد به سيستمهاي اندازهگيري ميزان مصرف مجهز شود و متوليان صيانت از آب هم بايد حقابه مشخص براي كشاورز تعيين كنند. نه فقط در اروميه، در هيچ نقطهاي كشور چنين آموزشهايي وجود ندارد و صرفا مردم را در برداشت غيرقانوني از منابع آب زيرزميني مقصر ميدانيم. طبق آماري كه دولتها اعلام كردهاند، مجموع برداشت مجاز و طبق پروانه در بخش كشاورزي و از منابع آب زيرزميني، در كل كشور 40 ميليارد متر مكعب و ميزان برداشت غيرمجاز، 5 ميليارد متر مكعب است در حالي كه ما در اروميه متوجه شديم اتفاقا ميزان برداشت افراد صاحب پروانه، دو برابر برداشتهاي غيرمجاز است. بنابراين، لازم است كه وزارت نيرو با نصب كنتور و سايرتجهيزات، ميزان برداشت ماهانه هر دشت از منابع آب زيرزميني را اندازهگيري كند و وزارت جهاد كشاورزي هم، روشهاي كاهش مصرف آب و توليد بيشتر با مصرف آب كمتر را به كشاورزان ياد بدهد در حالي كه مسوولانمان، هميشه اين راهكارها را در مقابل يكديگر قرار دادهاند و گفتهاند كه با كاهش مصرف آب، چارهاي جز تعطيل كردن بخش كشاورزي نيست كه در اينصورت هم مردم معترض به دليل از دست دادن شغل و معيشتشان، به خيابانها ميآيند. اين توجيه كاملا اشتباه است چون در هيچ كشور ديگري هم چنين توجيهي را شاهد نيستيم. امروز، مصرف آب ايالات متحده امريكا، معادل سال 1985 ميلادي است در حالي كه در طول اين 50 سال، اقتصاد و توليدات صنعتي و كشاورزي ايالات متحده، چند برابر افزايش يافته است. بنابراين، به هيچوجه نميتوانيم بگوييم كه بايد به قيمت توسعه كشور، سهم كشاورزي را كاهش دهيم. كشاورزي يك علم است و توسعه كشاورزي و توسعه كشور بايد متناسب با تجربه جهاني باشد در حالي كه با اين وضع آببري كشاورزي و حكمراني آب و به دليل آنكه همين امروز حدود 10 تا 20 ميليارد متر مكعب برداشت سالانه مازاد از منابع آبهاي زيرزميني كشور داريم، تا 10 سال آينده در بسياري از مناطق كشور به دليل صفر شدن ذخاير آب زيرزميني، كشاورزي غير ممكن خواهد شد و جمعيت اين مناطق، حتما به شهرها سرازير ميشوند كه اين مهاجرت هم مشكلات بسيار زيادي به دنبال خواهد داشت. امروز بابت مصرف ذخاير آب زيرزميني در وضع بحراني قرار گرفتهايم و اگر براي رفع اين بحران چارهاي نداشته باشيم، 10 سال بعد، منابع تجديدپذير آب، ديگر تجديدپذير نخواهد بود. وقتي امروز با اين نرخ بالاي فرونشست زمين مواجهيم به اين معناست كه منابع آبهاي زيرزميني در مناطق دچار فرونشست، قابل تجديد نيست.
وقتي ميگوييد نرخ فرونشست در منطقهاي مثل مرودشت و فسا يا دشتهاي خراسان به 50 سانت رسيده يا درباره بحراني شدن نرخ فرونشست هشدار ميدهيد به چه معناست ؟ فرونشست چه تبعات و عواقب ظاهري و نامحسوس براي كشور دارد ؟
ايران، منطقهاي است كه با تاريخش در دنيا شناخته ميشود. بناهاي تاريخي ايران، بخشي از فرهنگ اين كشور است. وقتي ميگوييم فرونشست، بناهاي تاريخي اصفهان را در معرض تخريب قرار داده و ديوار مساجد اصفهان به دليل فرونشست ترك خورده و فرونشست، مسجد امام اصفهان را تهديد ميكند به اين معناست كه اولين تبعات فرونشست، نابودي بناهاي تاريخي ايران است و نابودي اين بناها به معناي نابودي تاريخ ايران است. امروز اگر يك ساختمان تخريب شود قابل بازسازي و نوسازي است ولي مسجد امام اصفهان و پاسارگاد فارس قابل بازسازي و نوسازي نيست. بنابراين، هر شهروند ايراني كه به تمدن ايران و كشور ايران و فرهنگ و تاريخ ايران علاقهمند است، بايد الگوي مصرف آب را رعايت كند. اين الزام نه فقط برگردن مردم بلكه بر گردن مسوولانمان هم هست. اگر مردم موظفند در مصرف آب خانگي دقت و مراعات داشته باشند، مسوول صيانت از آب هم بايد روند صدور پروانههاي بهرهبرداري آب و چاه آب را اصلاح كند و استفاده از فناوريهاي نوين مصرف آب را به كشاورز ياد بدهد. مهمترين خطر فرونشست، تخريب بناهاي تاريخي است اما علاوه بر آن، فرونشست ميتواند كشاورزي را هم غير ممكن و نابود كند. امروز در مناطقي مثل مشهد و كبودرآهنگ و همدان شاهد فروچالهها هستيم. فروچالهها كه به دليل فرونشست زمين ايجاد ميشوند، گودالهايي بسيار عميق با انتهاي ناپيدا هستند. وقوع فروچاله در دشتهاي حاصلخيز، كشاورزي را در اين مناطق غير ممكن ميكند و غير ممكن شدن كشاورزي در يك دشت حاصلخيز، باعث نابودي خاك دشت ميشود. نتيجه نابودي خاك دشت، خيزش گرد و غبار است و نتيجه خيزش گرد و غبار، كاهش كيفيت هواست چنانكه امروز شاهديم كه ريزگردها در بعضي مناطق كشور، آرامش را از مردم سلب كرده است. نتيجه نگرانكننده فرونشست، آسيب به زيرساختهاست. 10 سال قبل وقتي قطار مسافربري از ريل خارج ميشد، دليل اين حادثه را به خطاي راننده ربط ميدادند در حالي كه دليل بسياري از اين حوادث، فرونشست بود. اخيرا در گزارشي خواندم كه خطر فرونشست در مسير ريلي شيراز به اصفهان، بسيار تشديد شده و چنين وضعي، بسيار نگرانكننده است چون در چنين مسيري، امكان سرعتگيري قطار كاهش مييابد و حتي در صورت وقوع حادثه، ترمز و توقف قطار هم بسيار دشوار خواهد شد. آسيب به خطوط تاسيساتي مثل آب و برق و گاز و تلفن هم از خطرات فرونشست است چون اين خطوط، زير زمين هستند و البته حتي دكلهاي برق كاشته شده روي زمين هم از خطر فرونشست در امان نيست. بنابراين، اگر در اخبار ميگويند كه در يك منطقه شهري، فرونشست به دليل نشت آب اتفاق افتاده، بدانيد كه عكس اين خبر صحيح است به اين معنا كه فرونشست زمين باعث شكستگي خطوط آب شده است. هرچه فرونشست به شهرها و مناطق مسكوني نزديكتر باشد، ميزان خطر براي شهروندان بيشتر است و البته آقاي دكتر مهدي زارع؛ استاد پژوهشگاه زلزلهشناسي هم اشاره ميكند كه در بعضي مناطق دچار فرونشست، تعداد زلزلهها بيشتر شده است و بنابراين، فرونشست به عنوان يك مخاطره طبيعي، خطر ديگري را هم تشديد كرده است. نتيجه نهايي افزايش فرونشست، كاهش كيفيت زندگي در يك سرزمين است. وقتي 10درصد از خاك يك سرزمين تحت تاثير فرونشست باشد و 10درصد از اين سرزمين تحت تاثير گرد و غبار باشد و 10درصد از اين سرزمين، خشك و بيآب باشد، نسلهاي آينده از ما خواهند پرسيد شما چه چيزي براي ما به جا گذاشتيد؟