تحولات منطقه رسانهها و آينده ايران
قادر باستاني تبريزي
تحولات منطقهاي چه پيامدهايي براي ما دارد و چگونه ميتوانيم نسخهاي راهبردي براي آينده تنظيم كنيم؟ تحولات منطقه را ميتوان از زواياي متفاوت مورد بررسي قرار داد كه هر كدام نسخهاي خاص براي مواجهه با چالشها و فرصتها ارايه ميدهند؛ پرسش اساسي اين است كه چه نسخهاي ميتواند نيازهاي اقتصادي و امنيتي كشور ما را در اين بستر جديد برآورده كند و در اين ميان وظيفه رسانهها چيست؟
تحولات منطقه را ميتوان از سه زاويه بررسي كرد كه هركدام نياز به رويكردي متمايز دارند: نظم نوين جهاني، ديناميزم منطقهاي و محور مقاومت. اول اينكه جهان در آستانه تثبيت يك نظم نوين قرار دارد. غرب كه در حال واگذاري بخشي از قدرت جهاني خود است، تلاش دارد با تغيير الگوهاي حكمراني به مديريت از راه دور و بهرهگيري از قدرت ديجيتال، سلطه خود را حفظ كند. اين الگو بر توسعه اقتصادي و ايجاد كريدورهاي بينالمللي تأكيد دارد. خاورميانه نيز بخشي از اين تحول كلان جهاني است كه بازيگران آن تغيير ميكنند تا فرصتهاي اقتصادي جديد ايجاد شوند.
دوم، آنچه در منطقه ميگذارد، ناشي از يك ديناميزم مبتني بر بردباري، شناخت موقعيت و فرصتطلبي تركيه است. همگرايي منافع امريكا و اسراييل با سياستهاي تركيه، به اين كشور وزن بيشتري بخشيده است. با اين حال، حضور بازيگران نگران مانند عربستان، امارات و مصر، اين تحولات را از سطح راهبردي به سطح تاكتيكي تنزل داده است. اين وضعيت حتي ميتواند امنيت ملي تركيه را به چالش بكشد. در چنين شرايطي، تعامل با دولت جديد سوريه، تركيه و ساير بازيگران منطقهاي چگونه بايد تنظيم شود؟
سوم، آنچه حول محور مقاومت قابل تبيين است، ناشي از غافلگيري اطلاعاتي محور است. بعد از سقوط سوريه، رويكردها نسبت به موضوعات مرتبط با جبهه مقاومت و قدرت ايران به سمت آنچه بهطور طبيعي انتظار ميرفت..
تغييرهايي يافته است. همچنين اخبار سوريه عمدتا دنبال ميشود و تغييرات در آنجا ميتواند تاثيرات جدي بر افكار عمومي داشته باشد. سوال اين است كه در شرايط جاري و تغييرات جديد، چگونه ميتوان افكار عمومي را اقناع كرد؟
رسانهها در اين شرايط پيچيده، وظيفهاي دوگانه دارند؛ هم آگاهيبخشي به مردم و هم راهنمايي مسوولان. در دنيايي كه تحولات ژئوپليتيكي به سرعت در حال وقوع هستند، رسانهها بايد به عنوان ديدهبانهايي هوشيار عمل كنند. انعكاس دقيق واقعيتها، تحليل صحيح دادهها و ارايه تصويري شفاف از آينده، رسالتي است كه رسانهها بايد آن را به دوش بكشند. اطلاعرساني درست ميتواند به مردم كمك كند تا درك بهتري از پيامدهاي تصميمات داخلي و خارجي داشته باشند. آگاهي عمومي پشتوانهاي قوي براي سياستگذاران ايجاد ميكند تا با اعتماد به افكار عمومي، مسيرهاي بهينهتري را انتخاب كنند. اين مهم تنها با تحليلهاي منسجم، پوشش خبري جامع و تبيين پيامدهاي تحولات منطقهاي ممكن است. رسانهها همچنين بايد به عنوان پل ارتباطي بين مردم و مسوولان عمل كنند. بازتاب دغدغههاي مردم، تحليل نگرانيهاي اقتصادي و امنيتي، و ارايه پرسشهاي چالشي به مسوولان، نقشي اساسي در شفافسازي و پاسخگويي دارد. ايجاد زمينهاي براي گفتوگوهاي كارشناسي و تحليلهاي عميق ميتواند به سياستگذاران در اتخاذ راهبردهاي هوشمندانهتر كمك كند. در اين زمينه، رسانه ملي به دليل فراگيري گسترده، وظيفه سنگينتري برعهده دارد. صدا و سيما بايد روشهاي منسوخ گذشته را بازنگري اساسي و جدي كرده و رويكردي حرفهاي در پيش بگيرد. با پوشش درست وقايع و دعوت از كارشناسان متخصص، ميتواند توجه مخاطب ايراني را به خود جلب كند و به منبعي معتبر براي تحليل و آگاهيبخشي افكار عمومي تبديل شود. نظم نوين جهاني، گرچه چالشهايي جدي ايجاد ميكند، اما فرصتهايي نيز به همراه دارد. رسانهها بايد اين فرصتها را به درستي شناسايي كرده و آنها را به مردم و مسوولان معرفي كنند. توسعه زيرساختها، همكاريهاي بينالمللي و بهرهبرداري از مسيرهاي تجاري جديد، از جمله فرصتهايي است كه ميتواند در اين مسير مورد توجه قرار گيرد. در عين حال، رسانهها بايد از خطرات احتمالي مانند وابستگي اقتصادي، تهديدهاي امنيتي و تنشهاي ژئوپليتيكي پرده بردارند. واقعيت اين است كه به دلايل مختلف خصوصا اقتصادي و معيشتي در داخل و تحولات بزرگ ژئوپليتيكي در كل جهان، لازم است بازتعريفي از جايگاه واقعي خودمان در مناسبات جهاني داشته باشيم. شايد اندكي تلخ باشد، اما واقعبيني همراه با اندكي محافظهكاري، بيانگر آن است كه در مورد قدرت خود در سطح منطقه و جهان نبايد اغراق كنيم. شايد اگر اندكي واقعبين شويم و به درون برگرديم و مشكلات داخلي را حل كنيم و در مسائل منطقهاي و بينالمللي، با دقت و احتياط و دورانديشي نقشآفريني كنيم، بيشتر به نفع كشورمان باشد. جهان آبستن تحولات خيلي بزرگ در حد زلزلههاي ژئوپليتيكي است. لابد هركشوري بتواند خودش را سالم از اين زلزلهها عبور دهد، در آينده با ثباتتر ميماند. بنابراين به نظر ميرسد ضرورت دارد بازنگري كنيم و با اقناع افكار عمومي و نيز مهار تُندرويهاي بيحاصل و فرصتسوز، كمتر خود را در معرض پيامدهاي زلزلههاي ژئوپليتيكي قرار دهيم.