• ۱۴۰۳ جمعه ۱۴ دي
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 5946 -
  • ۱۴۰۳ سه شنبه ۱۱ دي

چالش‌هاي سلامت هنرمندان موسيقي در گفت‌وگو با محمد عبدلي

بهداشت نوازندگي بايد فرهنگ شود

سيمين سليماني

شعار «اول ايمني بعد، كار» به گوش بسياري از ما آشناست. اينكه چه ميزان به آن توجه مي‌شود پيوند عميقي با زيرساخت‌ها و بسترهايي دارد كه براي آن كار در جامعه مهياست چه در سطح كلان و چه خُرد. شايد اين موضوع ابتدا به صفحه موسيقي بي‌ارتباط به نظر برسد اما اگر «نوازندگي» را يك شغل همانند بسياري ديگر از مشاغل ببينيم، چه؟ آن وقت است كه اولين سوال‌ها در ذهن شكل مي‌گيرد؛ اينكه يك نوازنده براي ايمني بايد چه اصول و قواعدي را درنظر داشته باشد. عموميت اين سوژه را هم بايد درنظر گرفت، امروز بسياري از خانواده‌ها، كودكان خود را در كلاس‌هاي موسيقي ثبت‌نام مي‌كنند و مهم است كه نكاتي را درباره ايمني و بهداشت اين كار بدانند. اين موضوع با سلامت جسم و روان فردي كه مي‌خواهد ساز دست بگيرد، در ارتباط است. كتابي با عنوان «بهداشت نوازنده» در سال 1390 توسط نشر ماهور منتشر شده كه نويسندگي و گردآوري آن با محمد عبدلي و انسيه تبريزي است. در معرفي اين كتاب آمده است: «آگاهي از نحوه عملكرد اجزاي بدن براي نوازندگان از اهميت زيادي برخوردار است، چراكه آنها به واسطه‌ تداوم كار در زماني طولاني‌تر از معمول و استفاده‌ بيش از حد از اعضايي مشخص درگير بيماري‌هاي وابسته به شغل مي‌شوند.» اين كتاب مشتمل بر چند بخش است؛ گفتار اول درباره‌ تاثير استرس بر قسمت‌هاي مختلف بدن، گفتار دوم راهكارهايي را براي رهايي از موقعيت‌هاي نامناسب روحي ارايه مي‌دهد و گفتار سوم در رابطه با چگونگي كنترل ساختار عضلاني-اسكلتي بدن است. گفتارهاي بعدي هم در رابطه با اعضايي است كه از بيشترين درگيري حين نوازندگي برخوردار هستند. در ادامه گفت‌وگوي «اعتماد» را با محمد عبدلي كه سال‌هاست روي اين مقوله مهم كار كرده و همچنان ادامه مي‌دهد و پس از انتشار اين كتاب هم دغدغه او كه سلامت همكارانش است، كمرنگ نشده و به شكل‌هاي مختلفي آن را در قالب پژوهش، سمينار و... مطرح مي‌كند.

 

نوازندگي مانند هر شغل ديگر، اصول و قواعد بهداشتي دارد اما اين موضوع كمتر جدي گرفته مي‌شود؛ در ابتداي اين گفت‌وگو مي‌خواهم از شما كه سال‌هاست در اين زمينه پژوهش كرده‌ايد، بپرسم كه آيا ميزان توجه به اين موضوع در كشور ما با ديگر نقاط دنيا قابل قياس است؟

قطعا خير. در دنيا كارمند موسيقي، مثل يك كارمند شركتي و سيستمي است. يعني سيستم مي‌گويد من در قبال كاري كه انجام مي‌دهي، برايت هزينه مي‌كنم؛ به همين دليل در آن جامعه، بيمه نوازنده مطرح مي‌شود اما متاسفانه در فرهنگ ما چنين ساز و كار و زيرساختي تعريف نشده؛ هر چند كه اين صحبت‌ها همچنان در كشور ما براي بسياري ممكن است محلي از اعراب نداشته باشد اما در سطح بين‌المللي جايگاه مهمي دارد. اين دغدغه‌‌اي است كه ساليان سال آن را با خود حمل مي‌كنم. بارها و بارها بايد يادآوري شود كه ما زيرساختي براي چنين موضوعاتي نداريم.

شما پيش از اين با همراهي خانم انسيه تبريزي كتاب «بهداشت نوازنده» را نوشتيد و گفتيد زيرساختي در اين زمينه وجود ندارد. چه اتفاقي افتاد كه با وجود اين زيرساخت معيوب و نداشته، بر چنين دغدغه‌اي آن هم سال‌ها پيش متمركز شديد؟

اين مساله براي من بسيار ساده بود؛ من موسيقي كار مي‌كردم و مثل همه موزيسين‌ها كنسرت مي‌دادم. يك شب گوشم صدا كرد و طي مراجعه‌اي كه به پزشك داشتم، دكتر گفت اگر چند ساعت ديرتر مي‌آمدي، پرده گوشت را از دست مي‌دادي. مدتي بعد كه مضراب تارم را عوض كردم دچار تيك‌هاي عصبي در دستم شدم و دوباره به دكتر مراجعه كردم كه گفت استراحت كنم. يك بار هم يكي از دوستانم با درد شديد كمر مواجه شد و گفت كه دكتر به او گفته براي يك سال نبايد تار بنوازد. مگر مي‌شود به راحتي كاري را كنار گذاشت؟ مثلا به راننده تاكسي بگوييم يك سال تاكسيراني نكند يا به تايپيست حرفه‌اي بگوييم تايپ نكند؛ در اين صورت آن شخص درآمدش را از كجا تامين كند. همين اتفاق جرقه‌اي شد و آن سال‌ها بنده و دكتر تبريزي به اين نتيجه رسيديم كه در اين زمينه هيچ منبعي در حوزه موسيقي در ايران نداريم در صورتي كه اهميت زيادي دارد. ما با اينترنت دايل‌آپ شروع به كار كرديم و مقالات و منابع خارجي را بررسي كرديم؛ ابتدا قصد داشتيم در زمينه بيماري‌هاي نوازندگي تحقيق كنيم تا همكاران خود را آگاه كنيم ولي زماني كه وارد اين حوزه شديم با كاري جدي‌تر مواجه شديم و كار، بسيار گسترده شد هر چند كه به دليل نبود زيرساخت لازم، 1700 صفحه كتاب، به 500 صفحه تبديل شد.

بيش از دوسوم آن كم شد؟

بله. يكي از معضلاتي كه هنوز هم برايم قابل درك نيست اين است كه انتشاراتي‌ها به جاي ترغيب به نوشتن، سانسورم مي‌كنند كه كم بنويسم چون به‌زعم آنها خواننده‌ها كتب حجيم را نمي‌خوانند. چرا بايد من كه جوشش پژوهش دارم، سانسور شوم يا تعداد صفحات را كم كنم؟ اينكه به نويسنده مربوط نمي‌شود و اصلا مساله من نيست. من كه دنبال خواننده نيستم من دنبال اين هستم كه خواننده كتاب، نگرش درستي داشته باشد. خودم، جامعه آماري و دوستانم همه دچار عدم آشنايي با مقوله «بيماري شغلي» هستيم چرا بايد از اين پژوهش كم شود؟

ممكن است براي مخاطبان ما بفرماييد كه بهداشت نوازنده به چه چيزي اشاره دارد؟

ببينيد بهداشت نوازنده، معرف راه درمان بعد از ابتلا نيست؛ مهم تشخيص آغاز درد است، چون درد با نجوا وارد مي‌شود و نبايد با عدم آگاهي اجازه دهيم به فرياد تبديل شود. زماني كه اين نجوا به فرياد برسد، تبديل به دومينوي تخريب مي‌شود، چراكه وقتي بدن موزيسين در اجرا كار نكند، از يك طرف نبايد ادامه دهد ولي از طرفي ضرورت كاري، او را مجاب مي‌كند كه ادامه دهد. رفتار حرفه‌اي اين است كه اول بدانيم چطور از ابزار و كالبد خود مراقبت كنيم كه ديرتر خراب شود يا آسيب نبيند، دوم اينكه چطور ابتداي تخريب، متوجه مساله شويم. درست مثل آتش‌سوزي؛ آتش‌سوزي هم ابتدا با كبريت شروع مي‌شود و در مرحله ابتدايي به راحتي مي‌توان آن را كنترل كرد اما زماني كه آتش به آپارتمان ده طبقه سرايت كرد كنترل آن امري محال مي‌شود.

و چگونه اين امر ممكن مي‌شود، در واقع چطور مي‌توان در آغاز از تخريب جلوگيري كرد؟

با آگاهي و فرار از افكار پوسيده گذشته؛ ما در ساز و كار سنتي هميشه نوازندگاني داشتيم كه حدود ۱۵ تا ۱۷ ساعت در زيرزمين ساز مي‌زدند، درحالي كه چنين چيزي در هيچ كجاي دنيا وجود ندارد و هيچ نوازنده‌اي توان يك دوره كار متوالي با تحمل چنين فشاري را ندارد. چنين چيزي ممكن نيست و اين همان افكاري است كه مشخص نيست از كجا آمده و چه كسي تاييدش كرده ولي جالب اين است كه همچنان اغلب در سايه اين افكار هستند و همچنان قبولش دارند. تمرين، ساز و كار دارد. چرا فكر مي‌كنيم هر چه از گذشته آمده مطلق است؟ مگر در حوزه پزشكي مثل قديم رفتار مي‌كنيم؟ آيا ابزار كار، همان ابزار سنتي گذشته است؟ اصلا زمانه اين حرف‌ها تمام شده؛ براي كار حرفه‌اي بايد ساز و كار حرفه‌اي آن هم آموخته شود و براي اين هدف، كتاب بهداشت يكي از هزاران منبعي است كه بايد مطالعه شود. چه اصراري است كه يك مسير اشتباه تكرار شود. براي نوازندگان، روزها و ساعت تمرين و سيلابس‌بندي آموزش وجود دارد و در اين ميان زمان استراحت هم تعريف شده و معنا دارد. ساز، ارتفاع صندلي و بسياري موارد ديگر را بايد مورد توجه قرار داد. اخيرا كتابي به نام «الگوريتم تمرين تار» منتشر كردم كه ماحصل چهل سال تجربه و تمرين نوازندگي تار است. براي تمرين تار الگوريتم روزانه داريم، بايد براي نواختن تار ساعت مشخصي را درنظر گرفت نه اينكه به آن افسانه‌اي و مقدس نگاه كنيم. نواختن تار و اجراي موسيقي بايد ساز و كار مشخص داشته باشد، تمام اينها مسائل مهمي است كه از نظر دور مي‌ماند.

در يكي از فصل‌هاي كتاب «بهداشت نوازنده» به استرس‌هاي رواني و جسمي ناشي از نوازندگي هم اشاره شده؛ خيلي‌ها فكر مي‌كنند كه استرس رواني چه ارتباطي مي‌تواند با بحث نوازندگي داشته باشد؛ درباره اين موضوع توضيح مي‌دهيد؟

براي داشتن حداقل رفتار زيستي نيازمند ابتدايي‌ترين آموخته‌ها هستيم. ساليان سال است كه تكليف «استرس» معلوم شده، استرس شروع تمام بيماري‌هاست و به همين دليل در اولين فصل كتاب قرار گرفته است. بدون شناخت ساز و كار استرس اصلا نمي‌شود فهميد با چه مقوله‌اي روبه‌رو هستيم. امروزه دوره تصور تاريك از استرس گذشته؛ ساز و كارش معلوم است و مشخص است چطور به وجود آمده و چگونه گسترده مي‌شود، چه مقدار از آن براي ما خوب است و اصلا استرس خوب است يا بد. براي فهميدن معناي استرس، مطالعه لازم است؛ گاهي هنرجويان و دانشجويان كلماتي مي‌گويند بدون اينكه ذره‌اي از آن آگاهي داشته باشند. اگر كسي بخواهد در رابطه با استرس صحبت كند بايد در مورد آن مطالعه كند و ساز و كار تغييرات هورموني آن را بداند در غير اين صورت فقط ظاهر كلمه را مي‌گويد. اگر استرس را بشناسند و به اين نتيجه برسند كه چگونه روي آن كنترل داشته باشند آن موقع است كه مي‌توانند در ادامه فصول بعد را بخوانند، در واقع دانستن در اين باره پيش‌زمينه مباحث ديگر است. مساله اين است كه افرادي كه در مورد استرس صحبت مي‌كنند اصلا نمي‌دانند استرس خوب است يا بد. من به عنوان يك محقق حوزه كالبد و روان عرض مي‌كنم، نوازنده روي سن بدون داشتن استرس به‌ هيچ عنوان نمي‌تواند اجراي مطلوبي داشته باشد اما اگر اين حرف را روي كاغذ بياوريد، خيلي‌ها آن را با نابلدي قضاوت مي‌كنند براي همين نمي‌توان درباره اين موضوع به راحتي صحبت كرد، موضوع پيچيده‌اي است و درنهايت توصيه‌ام اين است كه بايد مطالعه كرد، ما چيزي را كشف نمي‌كنيم همه‌ چيز نوشته شده ما بايد به اندازه كافي مطالعه كنيم.

مخاطب چنين آثاري مشخص است؛ آيا نسبت به اين موضوعات اقبالي داشتند؟

واقعيت اين است كه اينكه تا چه اندازه در باور مردم چنين موضوعاتي مهم است، در حيطه كاري من نيست. من وظيفه ندارم مردم را باورمند كنم؛ وظيفه من نشستن در خلوت خودم و دست به قلم شدن است كه آن‌ را به عنوان يك فكت در جامعه اعلام كنم. من بعد از كتاب بهداشت، بيشتر از بيست عنوان ديگر مطلب نوشتم درحالي كه اگر مي‌خواستم فكر كنم كه چرا مردم اين موضوع را نمي‌دانند و روي آن مي‌ماندم، به بقيه كارها نمي‌رسيدم. من كارم را ارايه مي‌دهم اگر دوستان تمايل داشتند مي‌توانند آن را بخوانند. شعار من اين است كه خودم به خودم سفارش مي‌دهم و خودم از خودم مي‌خرم يعني براي من نه تيراژ اهميت دارد و نه صيانت از چيزي. شكايت نمي‌كنم بلكه واقعيت را مي‌گويم. كار از گله گذشته و من از كسي گله‌اي ندارم و اين مساله به خودي خود مي‌تواند يك سرفصل براي يك مجموعه سخنراني باشد. نمي‌دانم چه شد كه نسبت به قضايا تا اين اندازه ساده‌انگار شديم. هم بحث كالبد ماست كه خراب مي‌شود و هم ساختار موسيقايي ما كه در حال نابود شدن است، ولي حقيقت اين است كه اغلب به آن بي‌توجه هستند.

همان‌طور كه اشاره كرديد، اين مساله مهمي است. اين موضوع حتي براي والديني كه كودكان خود را براي ثبت‌نام به كلاس‌هاي موسيقي مي‌برند اهميت ويژه‌اي دارد. خيلي از خانواده‌ها اين كار را مي‌كنند، اگر آگاهي نباشد كودكان ما آسيب مي‌بينند.

اين اتفاقات در نبودِ زيرساخت مي‌افتد. بنده براي اين موضوع كتابي با عنوان «پيشاهنگ» نوشتم ولي دو انتشاراتي حاضر به چاپ آن نشدند، چون اين كتاب اولين كتاب موسيقي ايراني است براي افرادي كه هنوز به آموزشگاه نرفته‌اند. در اين كتاب گفته‌ام كه معلم چه كسي است، شما چه كسي هستيد، چطور بايد انتخاب كنيد، چطور بايد از مسير مطمئن شويد، چطور ساز بخريد، بعد از خريد ساز چطور از آن نگهداري كنيد، چطور با ساز خريداري شده تمرين كنيد و... جالب است كه دو انتشاراتي حاضر به چاپ اين كتاب نشدند و مي‌گفتند ممكن است برخي از خواندن آن ناراحت شوند و اين حرف يعني شما هم آنها را به كاري معيوب دعوت كنيد. من در اين كتاب به هيچ‌كس توهين نكردم، فقط گفته‌ام اگر قرار است هنرجويي كار حرفه‌اي انجام دهد بايد از كجا و چگونه شروع كند.

باتوجه به اينكه چندين سال روي اين موضوعات كه كمتر به آن توجه شده، كار كرده‌ايد، از ابتداي فعاليت‌تان تاكنون تغييري در جامعه مخاطب احساس نكرده‌ايد؟

به شخصه مي‌توانم با اطمينان بگويم كه حداقل 30درصد از هنرجويان موسيقي ايراني توجه‌شان به كتاب بهداشت جلب شده است. من فقط در مورد كارهايي كه خودم انجام داده‌ام صحبت مي‌كنم. يعني برون‌داد و نتيجه را مي‌بينم. در اين مملكت كه كمتر كسي كتاب مي‌خواند، كتاب ما به چاپ‌هاي بي‌شمار رسيد و بسياري از كتابخانه‌هاي موسيقي ايراني يا كتابخانه شخصي موزيسين‌ها اين كتاب را دارند و البته جالب است بدانيد كه اغلب اين كتاب را به درستي نخوانده‌اند. متاسفانه نوازندگان ما اول به روش‌هاي نادرست ساز مي‌زنند و اجازه مي‌دهند كه آسيب ببينند بعد سراغ كتاب مي‌روند و قسمت موردنظر را باز مي‌كنند و مي‌خواهند از آن قسمت شروع به مطالعه كنند. من براي اين دغدغه، مدت‌ها كفش آهنين پوشيدم؛ براي اولين سميناري كه برگزار كردم، هيچ‌كس نيامد، به دومين سمينار هم كسي نيامد براي سومين سمينار فقط سه نفر آمدند ولي تداوم حضور من در صحنه باعث شد كه طي دو سال، هر ماه در نشست‌هاي موسيقي، انديشه و دغدغه اين كتاب را گسترش دهم.

براي حساس شدن جامعه موسيقي به موضوعي در اين حد مهم كه اتفاقا به آن كم‌توجهي شده چه گام‌هايي بايد برداشت و اين سرفصل‌ها چگونه مي‌توانند كاربردي شوند؟

در دوره‌اي، اين كتاب با عنوان درسي به نام «بهداشت نوازنده» در سيلابس درسي هنرستان قرار گرفت و من به مدت سه سال در يك هنرستان پسرانه و دو سال در هنرستان دخترانه آن را تدريس مي‌كردم ولي ديگر آن را تدريس نمي‌كنم، چون حرف‌هاي من با افكار آدم‌هاي آنجا منافات داشت؛ مثلا هنرجويي به كلاس من مي‌آمد ولي من نامه مي‌دادم كه نبايد امتحان بدهد چون امتحان اين ترم باعث تبديل بيماري او به يك بيماري مزمن مي‌شود و اين كار من با حرف همكارم كه به شاگردش توصيه مي‌كرد روزي پانزده ساعت پيانو بنوازد منافات داشت. ما بايد بپذيريم كه دنيا حرفه‌اي است؛ وقتي شما قصد داريد با اتومبيل خود به مسافرت برويد اما مكانيك شما مي‌گويد نمي‌توانيد به مسافرت برويد چون خطرناك است اينجا ديگر بحث انتخاب مطرح نيست، بحث فرمانبرداري مطرح است. امروز كه من را براي تدريس در دانشگاه و هنرستان دعوت مي‌كنند، يك جمله بيشتر نمي‌گويم؛ بايد متعهد شوند كه اختياراتي را به بنده بدهند، من صددرصد اختيارات را نخواستم فقط ١۵درصد كه با آن بگويم استادي كه هنرجويش را با سيلابس وحشتناك و حجيم روبه‌رو مي‌كند، نمي‌تواند هيچ برون‌دادي بگيرد و اينها دغدغه و تخيلات معلم است كه فكر مي‌كند هنرجويش مي‌تواند اين كار را انجام دهد. به عقب برگرديد و ببينيد چه اتفاقي افتاده كه هيچ جا به ما اهميت نمي‌دهند؛ در موسيقي كلاسيك از هنرجوها بپرسيد كه در رنكينگ جهاني در چه جايگاهي قرار دارند؛ من نمي‌توانم فقط از دولت گله داشته باشم كه البته دارم ولي وظيفه بچه‌ها بيش از دولت‌هاست به دليل اينكه دولت‌ها متضرر نمي‌شوند؛ اين هنرجويان هستند كه بعد از 30 سال طي كردن مدارج، ديگر نمي‌توانند ساز بزنند.

امنيت شغلي در درجه اول در درون شكل مي‌گيرد من بايد مراقب خودم باشم، در كالبد بزرگ‌تر، جامعه بايد مراقب من باشد و دولت هم بايد مراقب بالاترها باشد. شما شاهد يك دومينوي خراب هستيد؛ چطور مي‌توان براي دومينوي خراب نسخه پيچيد؟ اگر بنده از پايين شروع كنم، بچه‌ها به اين مسائل باور ندارند، اگر از كمي بالاتر شروع كنم و بگويم آينده‌تان خراب مي‌شود، آنها مي‌پرسند كدام آينده؟ اصلا آينده‌اي هست كه خراب شود؟ از بالاتر و مسوولان بالاتر شروع مي‌كنم و به آنها مي‌گويم كه به بچه‌ها توجه كنيد در پاسخ به بنده مي‌گويند آن‌قدر گرفتار هستيم كه بچه‌ها محلي از اعراب ندارند. درنهايت اينكه در حال حاضر يك دومينوي خراب شكل گرفته و با اين اوصاف يا بايد همه‌ چيز از ريشه درست شود يا اينكه به همان شيوه ادامه دهيم. در اين ميان بعضي‌ها هم مثل شما و بنده اين دغدغه را دارند و سعي كرده‌اند اين حلقه معيوب را ببرند.

تاثير اين مسائل وقتي جدي مي‌شود كه تبديل به يك دغدغه جمعي شود؛ متشكرم آقاي عبدلي در پايان اگر صحبتي داريد بفرماييد.

من ساليان سال در اين مورد صحبت كردم، سمينار برگزار كردم و كار پژوهشي انجام دادم؛ به همين دليل سعي كردم يك مبحث پالايش شده خدمت شما براي مخاطبان‌تان بگويم. اميدوارم براي خواننده‌هاي شما مفيد باشد. بنده اين مطالب را به عنوان كسي بيان كردم كه به گوشه‌اي توجه مي‌كند كه شايد ديگران كمتر به آن توجه مي‌كنند تا شايد تمركز بر آن اندكي بيشتر شود و البته كه بيش از اين هم چيزي نمي‌خواهم.

 

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون