• ۱۴۰۳ دوشنبه ۱۷ دي
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 5949 -
  • ۱۴۰۳ شنبه ۱۵ دي

عبرت از نُه سقوط! خويشاوندسالاري (۳)

سيد عطاءالله مهاجراني

يكي از علت‌هاي سقوط بشار اسد و نظام حكومت در سوريه تبديل نظام جمهوري به جمهوري سلطنتي و خويشاوندسالاري بود. جواني كه در انگلستان مشغول درس خواندن بود و دوره تخصص چشم‌پزشكي مي‌گذراند، به دليل كشته شدن برادرش باسل در حادثه اتومبيل از سوي حافظ اسد فراخوانده و در دوره‌اي كوتاه قرار شد فوت و فن حكومت بياموزد. بشار اسد خوش استعداد بود، اما تجربه حكومت به ويژه در سيستم امنيتي- حزبي بعث سوريه را نداشت. گرچه ۲۲ سال حكومت نه تنها كم نيست، بلكه زياد هم هست. مشكل اين بود و هست كه اين دوره‌ها متكي بر راي مردم و رضايت آنان و به‌تبع حمايت مردم به دست نيامده بود. چنانكه در آلمان شاهد حكومت نسبتا طولاني ۱۴ ساله كنراد آدنائر و حكومت ۱۶ ساله هلموت كهل و حكومت ۱۶ ساله خانم آنگلا مركل بوديم. اما اين دوره‌ها متكي بر راي مردم فراهم شده بود. حكومت حافظ اسد مشروعيت خود را از راي مردم نگرفته بود. او هم مثل صدام با كودتا و كودتا در كودتا قدرت را قبضه كرده بود. چنين زمينه قدرت و حاكميتي لرزان و لغزنده است و نابودي خود را در متن و بطن خويش دارد. اگر حافظ اسد به انتخابات آزاد تن مي‌داد و پس از خود نظام حكومتي در سوريه را متكي بر راي مردم و انتخاب شايسته سامان داده بود، ممكن بود سرنوشت سوريه اين نباشد كه اكنون هست. وقتي نظام حكومتي جمهوري است، يعني جمهور مردم اراده خود را در اعمال حاكميت تحقق مي‌بخشند. حكومت و جامعه تعادل و قرار پيدا مي‌كند. 

انتخابات رياست‌جمهوري اخير در ايران و پيروزي مسعود پزشكيان همان تحقق اراده جمهور مردم ايران بود وگرنه در نظام‌هاي جمهوري شبه‌سلطنتي كه نيروهاي امنيتي- نظامي براي سرنوشت انتخابات تصميم مي‌گيرند، يك پزشك فوق متخصص جراحي قلب و استاد تمام دانشگاه هم كه باشد و تجربه بيست سال نمايندگي و حتي وزارت و رياست دانشگاه را هم كه داشته باشد، نمي‌تواند پيروز انتخابات باشد و به قول پزشكيان نامش از صندوق در بيايد! كار را به دست كسي مي‌سپرند كه مشتي حرف تكراري در آستين كوتاه و دست دراز دارد و آسان مي‌توان بر شانه‌هاي ضعيفش سوار شد و رشته‌اي بر گردنش افكند و به هر سوي كه خواست تاخت، چنان‌كه تاخته‌اند. خويشاوندسالاري سه پيام بسيار منفي و آسيب‌زننده و ويران‌كننده به همراه دارد: 
يكم: گويي كشور ملك يك خانواده و حياط خلوت يك خاندان است. چنان‌كه در نظام‌هاي سلطنتي شرقي چنين بوده و هست. در بحراني‌ترين شرايط كشور ايران در سال ۱۳۲۰ سرنوشت كشور را به دست جوان خام ۲۱ ساله سرد و گرم نچشيده‌اي به نام محمدرضا شاه مي‌سپرند كه به قول داريوش همايون در دوران ۳۷ ساله حكومتش دو بار فرار كرد و چهار بار هم آماده فرار بود. در سال‌هاي ۱۳۵۶ و ۱۳۵۷ سرنوشت كشور را دست سفير امريكا و انگليس سپرده بود و سرمست از شب ژانويه با پرزيدنت كارتر كه در نطق ضيافت تهران از شاه تعريف كرد و گفت: «ايران جزيره ثبات است! » صد البته خداوند به ملت ايران رحم كرد كه خلفش اين شازده تماشايي شاه نشد!
دوم: پيام ديگر خويشاوندسالاري رانده شدن افراد صاحب‌نظر و دانشمند از عرصه مديريت كشور است. 
سوم: شخصي كه صلاحيت علمي و تجربي حكومت و رهبري ندارد، زمينه لازم و مناسب براي نفوذ بيگانه و نيز سودجويي اطرافيان دلال را خواسته يا ناخواسته فراهم مي‌كند. كافي است به نقش اشرف پهلوي و ديگر عناصر خاندان پهلوي و حتي فريده ديبا توجه كنيم. چگونه گذران مي‌كردند. يادداشت‌هاي علم را ببينيد. براي دندانپزشكي مثلا كشيدن دندان فاسد هميشه يكي از بستگان شاه به سوييس مي‌رود. اينها نشانه‌هاي عقب‌ماندگي در حكومتي است كه بر بنياد خويشاوندسالاري شكل مي‌گيرد.  ادامه دارد...

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون