سوريه و عربستان رنسانس در روابط يا ديپلماسي كدورت؟
علي آهنگر
نخستين سفر يك هيات بلندپايه سوري به عربستان تا جاي ممكن شوكهكننده بود. انتظارها اين بود كه سفر نخست يك هيات ديپلماتيك سوري نه به رياض كه به آنكارا صورت پذيرد، اما اينگونه نشد. در ميان بهت و حيرت جهانيان، هواپيماي ديپلماتهاي سوريه در فرودگاه بينالمللي رياض بر زمين نشست. اين سفر كافي بود تا كارشناسان در اين سوي و آن سوي دنياي مرموز سياست به تحليل چرايي آن به پردازند. در ميان اين تحليلهاي بيشمار، روزنامه وزين اعتماد آن را «رنسانس روابط سوريه و عربستان؟» ناميد. اما آيا اين سفر رنسانسي در روابط سوريه و عربستان بود يا برقراري ديپلماسي كدورت بين دو طرفي كه هيچ پيوند سياسي و عقيدتي با يكديگر نداشتند؟! در تحليل روزنامه آمده است كه حاكمان جديد سوريه براي بهرهمندي از سرمايهگذاري عربستان در بخش ساخت و ساز و نفت و انرژي و نيز بنيه دفاعي كشورشان به سمت عربستان روي آوردهاند، اما اينگونه نيست! اين حاكمان تازه سوريه نبودند كه به سمت عربستان دست دراز كردند؛ بلكه اين عربستان سعودي بود كه آنها را به رياض كشاند. حضور نمايندگان حاكمان تازه سوريه در رياض حتي براي خود سوريها و حكام حجاز نيز عاري از حيرت و تعجب نبود. چرا؟ براي پاسخ به چرايي اين نكته بايد نگاهي به پيشينه عربستان با اين نيروهاي جنگجو در ساليان گذشته در سوريه بيندازيم. عربستان سعودي با جبهه النصره در خاك سوريه در جنگ بود. ميدانيم كه بخشي از اين نيروها جداشدگان القاعده هستند و عربستان با گروه القاعده نيز در خاك سوريه جنگيد. به عبارت ديگر، در سالهاي جنگ داخلي در سوريه، عربستان با همين نيروهايي كه اكنون حاكميت سوريه را در دست گرفتهاند، جنگيده است. به علاوه آنكه اين نيروها عقايد اخواني دارند كه حاكمان سعودي از بن دندان با آنها سر ناسازگاري دارند. پس چه چيزي موجب شده است با اين همه اختلافهاي بنيادين و ريشهاي، باز هم عربستان سعودي از مقصد نخستين سفر حاكمان تازه سوريه به جهان خارج شود؟ در اينجا راز اين معماي سر به مهر را بايد در آن ضربالمثل مشهور و مهم عربي جستوجو كرد كه ميگويد: «دستي را كه نميتواني گاز بگيري، ببوس.» بله، ببوس. عربستان سعودي دريافته است كه ابو محمد الجولاني به عنوان فرمانده پيشين جبهه النصره و القاعده سوريه كه در گذشته با عربستان در جنگ بود، اكنون خواهي نخواهي بر شام و سوريه سيطره يافته است. سعوديها باور كردهاند كه او نيامده است كه برود. او با نيروهايش آمدهاند كه بمانند. ديگر نميشود آن دست جبهه النصره و القاعده پيشين را گاز گرفت. پس اعجاز ديپلماسي حكم ميكند كه اين دست را در دستت بگير، هر چند با كدورت تمامي كه از تمام سلولهاي چهره و زبان بدن پيداست، اما آن را در دستانت بفشار. اين خاصيت ديپلماسي است.
به سفر روز جمعه وزيران خارجه فرانسه و آلمان به دمشق نظري بيفكنيم. به حتم نبايد گمان كنيم كه خانم وزير خارجه آلمان جليقه ضدگلوله پوشيده است و در حالي كه وزير خارجه فرانسه پشت سرش حركت ميكند، چهره در چهره جولاني انداخته است كه پيروزياش را به او تبريك و تهنيت بگويد، خير؛ آنها به دمشق رفتهاند تا به حاكمان تازه بگويند كه نفت شمال شرق و قلمروی كردها خط قرمز ماست.
آنها به دمشق رفتهاند كه آشكارا حركات تركيه را در سوريه در همين ابتدا محدود كنند. مزه ليوان چاي كه هاكان فيدان در دامنه كوه قاسيون مشرف به دمشق با جولاني نوشيد، قرار نبود در مذاق تركيه ماندگار شود. حركتهاي ديپلماتيك بعدي خيلي خيلي زود كام بسي شيرين شده تركيه را در بهت و حيرت تمام تلخ كرد.
حالا هنوز دو ماهي از رطل گران زدن تركيه از پيروزي در سوريه نگذشته است كه آنكارا به حاشيه و فراموشي سپرده شد. اين معجزه ديپلماسي است. اكنون سوال مهم در دنياي سياست اين است كه ايران پرچم ديپلماسي را در كجاي روابط با سوريه برميافرازد؟ آيا ممكن است ديپلماسي ايراني هم در روابط با سوريه جهان را به حيرت و تحسين وادارد؟