• ۱۴۰۳ سه شنبه ۱۸ دي
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 5950 -
  • ۱۴۰۳ يکشنبه ۱۶ دي

مريوان دهه شصت

محسن آزموده

از افتخارات زندگي‌ام دوستي با شاهو بابايي، هنرمند نقاش معاصر است و هر وقت نمايشگاهي برگزار مي‌كند، به سرعت براي تماشاي آثارش مي‌روم. اين روزها هم در گالري‌اُ نمايشگاهي برگزار كرده كه پيشنهاد مي‌كنم تا دير نشده (همين حالا هم خيلي دير است) حتما براي تماشا و لذت بردن برويد. شايد از نظر «هنري»ها اين اظهارنظر زياد از حد سطحي و عاميانه به نظر برسد، اما چه كنم؟ من هم كه «هنري» يا منتقد حرفه‌اي هنر نيستم، يك مخاطب عام آثار هنري محسوب مي‌شوم، بنابراين اجازه بدهيد خيلي ساده بگويم آثار شاهو به معناي واقعي كلمه «قشنگ» و«زيبا» هستند، شما هر معنايي كه خواستيد از اين دو لفظ ارايه كنيد. اما براي خودم اين حرف به اين معناست كه شاهو نقاشي حرفه‌اي و چيره‌دست است. از اينها نيست كه چهار تا خط روي بوم مي‌كشند و به اسم هنر مفهومي و پست‌مدرن و اين چيزها به من عوام قالب مي‌كنند. او طراحي ماهر و قدرتمند است، از ريزه‌كاري‌ها و جزييات به خوبي مي‌شود فهميد كه چقدر باتجربه است و براي هر اثرش چقدر وقت گذاشته و انرژي مصرف كرده. بدون اغراق او هم استعداد نقاشي دارد، هم پشتكارش را. 
در كنار اينها اما نگاه شاهو هم عميق و چند بعدي است. اين را نوشتم تا فكر نكنيد كه مثلا اگر يكي به شما گفت از طبيعت نقاشي كرده، فكر كنيد به اصطلاح حرفه‌اي‌ها يك نقاش «رئاليست» به اين معناست است كه كوه و جنگل را عين عكس، طابق‌النعل‌بالنعل مي‌كشد. شاهو نقاشي مي‌كشد، مثل هر هنرمند واقعي ديگري. هنرمندان از نظر من همه «رئاليست» هستند، منتها هر كدام واقعيت را- اگر وجود داشته باشد- به شيوه خاص خودشان مي‌بينند و بازنمايي مي‌كنند. با نقاشي‌هاي شاهو هم ما به مريوان دهه شصت بازمي‌گرديم، به طبيعت آن سال‌ها، به زماني كه او به نوشته خودش در «استيتمنت» نمايشگاه، كودك بوده و به علت جنگ ناگزير شده مدتي را با خانواده به دزلي، روستايي در هورامان كوچ كند. در نقاشي‌هاي او رد و نشان دهه شصت، با همه مه‌گرفتگي و غبارآلودگي‌اش آشكار مي‌شود. اين آشكارگي را احتمالا كساني كه آن سال‌ها را تجربه كرده‌اند، بهتر در مي‌يابند. سال‌هايي كه در آن طبيعت ايران، به ويژه در مناطق جنگ‌زده كردستان فقط طبيعت بي‌جان نبود. بي‌دليل نيست كه اگرچه در تابلوهاي شاهو هيچ انساني به ماهو انسان ديده نمي‌شود، اما در اكثر آنها رد و نشاني از آدميزاد هست، خواه به صورت تابلويي كه روي آن نوشته «مريوان 5» پشت سيم خاردارها در وسط بوته‌ها، يا چراغي آويزان بر يك ديرك در ميان نيزارها يا ساختماني مبهم پشت درختان، روبروي بن‌بست خوشبختي كه لامپ يكي از اتاق‌هايش روشن است يا قايقي كه در ميان تالاب رها شده يا راهي از ميان نيزارهاي سبز به سمت روشنايي يا تابلوي نئون سه رنگ «قهوه، اسپرسو، املت» در كنار جاده‌اي كوهستاني در قعر دره‌هاي تنگ. 
خلاصه اينكه اگر مي‌خواهيد حس و حال طبيعت هميشه زيباي كردستان در دهه شصت را تجربه كنيد، و به آن روزگار پر بيم و اميد در زمان سفر كنيد، نمايشگاه آثار شاهو بابايي را از دست ندهيد. شاهو با دستاني قدرتمند، ذهني خلاق، تخيلي شگفت‌انگيز و وهم‌آلود و احساساتي عميق مخاطب خود را به طبيعت مهارناپذير و رام نشدني و بسيار زيبا و قشنگ كردستان آن سال‌ها مي‌برد، طبيعتي كه حضور نامحسوس انسان روي آن رد انداخته است.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون