محروميتزدايي از فضاي آموزشي، آيا اولويت اول است؟
غزل لطفي
رييسجمهور به رفع محروميت از فضاي آموزشي تاكيد فراواني دارند و حتي در سفري كه اخيرا به استان خوزستان داشتهاند، گفتهاند كه «بنا داريم تا سال آينده مشكلات فضاي آموزشي كشور را حل كنيم» و «موضوعي كه دولت خارج از برنامه و جهادي به آن رسيدگي ميكند؛ كمبود مدارس در نقاط مختلف كشور است.» اين تاكيد بسيار خوب است و از نيازهاي ضروري كشور است، اما مشكل اساسي نظام آموزشي كشور و در ادامه آن افزايش آمار ترك تحصيل را بايد در جاي ديگر جستوجو كرد كه اين يادداشت به دو مورد اشاره ميكند. بررسي دادههاي مركز آمار ايران نشان ميدهد كه در سال تحصيلي ۱۴۰2-۱۴۰1، حدود ۹۳۰ هزار نفر از تحصيل بازماندهاند. در سال گذشته، نوجوانان ۱۵ تا ۱۷ سال، بيشترين افرادي بودند كه ترك تحصيل كردهاند. تعداد بازماندگان از تحصيل در سال تحصيلي ۱۴۰1-۱۴۰0 را حدود ۹۱۲ هزار نفر اعلام كردهاند و اين نشانگر افزايشي شدن اين آمار است. فقر اصليترين عامل ترك تحصيل است. به بيان صريحتر، اگر بخواهيم بهطور واقعي به اين موضوع نگاه كنيم، نوجوانان كشور ما از دو جهت، با درگيري فقر، مجبور به ترك تحصيل شدهاند: اول اينكه مدرسه رفتن، هزينهساز است و سرپرست خانوادهاي كه در تامين معيشت و خوراك، دچار مشكل شده، توان پرداخت هزينه تحصيل فرزندانش را نخواهد داشت و چارهاي باقي نميماند جز اينكه بين سواد و خورد و خوراك، نان شب را در اولويت قرار دهد.
از طرفي ديگر در شرايطي كه فقر چيره شده است، نوجوانان نيروي كار و كمكخرج خانواده محسوب ميشوند و بايد به جاي كلاس درس، در كارگاهي مشغول به كار شوند تا كسري اقتصادي خانواده را جبران كنند. بسياري از اين خانوادهها اگر از فقر، نجات پيدا كنند و دخلوخرجشان با هم بخواند حتما فرزندان خود را به مدرسه ميفرستند.
ترك تحصيلهايي كه زمينه اقتصادي و معيشتي دارد بيشتر، پسران را شامل ميشود، اما دختران نيز از گزند اين عامل در امان نيستند، زيرا علاوه بر اينكه دختران نيز جذب بازار كار ميشوند، خانوادهاي كه با فقر اقتصادي مواجه است، تحصيل دخترش را اولويت نميداند. ازدواج دختران در سنين زير ۱۸ سال هم بخشي از آن به فرهنگ مربوط ميشود، اما عامل مهم و تاثيرگذار، فقر است. پس ابتدا بايد در تامين معيشت كوشيد. در ادامه نكته مهمتري كه ميتوان به آن اشاره كرد، نداشتن اميد به آينده و بياهميت شدن آموزش در ساختن آيندهاي روشن است كه اين نيز ريشه در اقتصاد دارد. سالها تحصيل، نيازمند صرف هزينه و وقت بسيار است كه در نهايت منتهي به كسب شغلي متناسب با آن هم نميشود. درآمدي را هم تضمين نميكند. در واقع درس خواندن از اساس مزيتش را براي ساختن آينده، از دست داده و بيش از تحصيل، حرفهآموزي تجربي است كه پولساز است. حالا شما منطقهاي را در نظر بگيريد كه مدرسهاي با تمام امكانات در آن ساخته شده و به قولي از فضاي آموزشي محروميتزدايي شده است اما خانوادهها در تلاش براي تامين مايحتاج اوليه زندگي هستند؛ آيا ترك تحصيل مهار شده است؟