... درياچه را خشكتر ميكند!
مسعود مهاجر
طرفداران محيطزيست، يا دوستداران درياچه اروميه ظاهرا مقدمات يك راهپيمايي ديگر را فراهم ميآورند گرچه به نظر ميرسد كمكم همه متقاعد شدهاند كه هيچ طرح احياي درياچه اروميه به بار نخواهد نشست و به همين خاطر هشدار جناب دكتر كلانتري جدي گرفته شده باشد كه معتقد است درياچه در انتهاي همين تابستان خشك خواهد شد! سالهاست كه همه صحبتها پيرامون آينده اين درياچه دلتنگكننده شده است، عمدتا تلخ، افسردهكننده و حالگير! همه دولتهاي بعد از انقلاب، به اندازه همان دولتي كه فاصله اروميه تا تبريز را با كشيدن جاده ميان درياچه نزديكتر كرد، مورد شماتت قرار گرفتهاند. نه به اين خاطر كه چرا جلوي خشك شدن آن را نميگيرند، بيشتر به اين خاطر كه چرا موجبات خشك شدن آن را فراهم آوردهاند! نقطه ثقل همه تهمتها و آماج همه حملهها هم بيبرو و برگرد، سدهاي متعددي هستند كه ظاهرا جلوي رسيدن آب به درياچه را گرفتهاند. سدهايي كه به ادعاي اغلب راهپيمايان بيمطالعه، بيرويه و بدون ملاحظات زيست محيطي ساخته شدهاند. هيچ نشنيدهايم كه كسي به آسمان و باد بتازد كه چرا ابر كافي روي درياچه نياورده يا تغييرات اقليمي را مقصر قلمداد كند كه الگوي پراكنش ابرها را بههم زده است و امروز جاهايي زير سيلاب ميروند كه سالهاي سال باران نميديدند و جاهايي از خشكي و بيآبي مينالند كه سالهاي سال از بالا بودن سطح آب و خارج شدن رودخانهها از بسترهاي خودشان خسارت ميديدند و شكايت ميكردند. وقتي مشكلي داريم كه هيچكس راهحل مقدوري براي آن نمييابد، ظاهرا فقط همين يك كار از دستمان برميآيد كه در خيابانها راه بيفتيم و شعارهاي تند عليه اين يا آن شخصيت، اين يا آن سازمان سر بدهيم و دست آخر هم يك قطعنامه تند و بلند بالا بنويسيم كه تا همين امروز در هيچ موردي حتي نيم سانتيمتر هم به بالا رفتن سطح آب اين درياچه كمك نكرده است. يك نمونه خوب و قابل يادآوري، گزارش روزنامه اعتماد است درباره نتيجه تحقيقات تازه گروهي از كارشناسان در همراهي با دانشگاه صنعتي شريف راجع به سرنوشت درياچه اروميه كه در شماره ۲۵ تير ماه همين روزنامه چاپ شده بود.
اين گزارش، همه چيز داشت، جز اينكه در آخرش بفهميم، بالاخره درياچه در زمان انجام تحقيقات در مقايسه با ۶۰ سال پيش، امروز چه وسعتي دارد و سطح آب آن در چه حدي از سطح همه آبهاي جهان ايستاده است. در كنار همين گزارش، مصاحبهاي كه روزنامه با جناب دكتر كلانتري انجام داده بود به سادگي استيصال همه كساني را كه بهگونهاي نگران و دلمشغول درياچه اروميه هستند، نشان ميدهد. چيزي كه همه متوجه شدهاند و ظاهرا به روي خودشان نميآورند اين است كه هيچ راهحلي براي جلوگيري از خشكشدن درياچه ندارند و ايرادي ندارد كه براي حفظ ظاهر، اشخاص يا سازمانهايي را مورد شماتت قرار بدهند و همان داستان جاافتاده قديمي را تكرار كنند كه ميگفت: «من نبودم دستم بود، تقصير آستينم بود!»
ما نسل قديميتر البته برخورد متفاوتي با مسائل ظاهرا غيرقابل حل تجربه كردهايم، نسلي كه عمدهترين سرگرميهايش نه غرق شدن در انبوه مبادلات مجازي كه در طرح معماهاي كلامي، تصويري و هوشآزمايي خلاصه ميشد. نسلي كه ياد گرفته است مسائل لاينحل را به نوعي معما بشمارد و راهحلي با همين برداشت بجويد. به عنوان همين نوشته نگاه مجددي بيندازيد! چه چيزي دستگيرتان ميشود؟ تقريبا هيچ! اما واقعيت اين است كه همه كساني كه در راهپيمايي اعتراض به خشك شدن درياچه اروميه در اين روزهاي داغ تابستاني شركت ميكنند، وقتي خسته و كوفته به خانه برميگردند، بايد دوش بگيرند و اين يعني مصرف شصت يا هفتاد ليتر از آبي كه پشت همان سد «بيرويه» انبار شده است! سدها «بيرويه» ساخته شدهاند، چراكه مردم مصرف آبشان را «بيرويه» بالا بردهاند. البته اين واژه تنها در جاهايي قابل استفاده است كه تامين يك ماده حياتي مانند آب در تنگناست، وگرنه هيچ ايرادي ندارد كه مردم هر وقت كه دلشان خواست، دوش بگيرند يا استخري وسط حياطشان بسازند و براي رفع التهاب به داخل آن شيرجه بروند. كاري كه همه دولتها ميتوانستند انجام بدهند، اما انجام ندادند اين بود كه اگر نميتوانند يا نميشود عرضه آب را بيشتر كرد، لابد بايد روي كاستن از تقاضا متمركز ميشدند. آنوقت لازم نميشد كه در مسير همه رودهاي منتهي به درياچه سد بزنند و آب از خانهها و باغهاي مردم سر در بياورد. بنابراين، امروز و در همه زمانها راهحل خشكشدن درياچه اروميه اين است كه از مصرف «بيرويه» آب دست برداريم و در نتيجه مردم را متقاعد كنيم كه مسير راهپيماييهايشان را به سمت سدهاي اطراف شهر كج كنند و دست در دست هم دريچه «سدهاي بيرويه» را باز كنند تا درياچه اروميه بار ديگر به رنگ كبود آسمانياش برگردد.