بازماندگان از تحصيل
علي اصغر فاني
در كشور ما بر اساس مصوبه شوراي عالي آموزش و پرورش، كودكان كه به سن 6 سالگي ميرسند، مجاز به ثبتنام در پايه اول ابتدايي هستند. بازه زماني 6 تا 11 سال سنيني است كه بچهها در پايههاي اول تا ششم ابتدايي هستند. به كودكان سنين 6 تا 11 سال، كودكان لازمالتعليم ميگویيم. همانطور كه در يادداشتهاي قبلي گفتيم در حال حاضر 5/98 درصد از كودكان لازمالتعليم در مدارس بوده و 5/1 درصد خارج از مدرسه هستند. اين 5/1 درصد، در آينده به خيل بيسوادان ميپيوندند. سوالي كه پيش ميآيد اين است كه اين 5/1 درصد شامل چه كساني است؟ كودكان خارج از مدرسه ممكن است در يكي از حالات زير به وجود آيند:
1- كودكان با معلوليتهاي جسمي- حركتي يا ذهني: اين دسته از كودكان اگر معلوليت كمي داشته باشند و IQ آنها در مرز دانشآموز عادي و استثنايي باشد، ميتوان از كلاسهاي عادي براي آموزش ايشان استفاده كرد. در غير اين صورت اين بچهها بايد در مدارس خاص به تحصيل بپردازند و اگر در محل سكونتشان مدرسه استثنايي نباشد، محكوم به ترك تحصيل هستند.
2- مشكلات اقتصادي: در بعضي از خانوادهها كودكان با كار خود منبع درآمدي براي خانواده هستند. مثلا دختران در قاليبافي و توليد صنايع دستي و پسران در كار دامداري و كشاورزي به اقتصاد خانواده كمك ميكنند. خانوادهها براي حفظ اين درآمد، اجازه شركت در كلاس درس را به فرزندانشان نميدهند و در نتيجه باعث ترك تحصيل بچهها ميشوند.
3- مشكلات فرهنگي: كلاسهاي روستايي معمولا كمجمعيت بوده و كلاسها به صورت مختلط تشكيل ميشود. بعضي خانوادهها به دليل تعصبات پدر و مادر از تحصيل دختران در كلاسهاي مختلط يا كلاسهايي با معلمين مرد جلوگيري ميكنند.
وزارت آموزش و پرورش در جهت استقرار عدالت آموزشي امكاناتي فراهم كرده كه حتي يك دانشآموز وجود نداشته باشد كه به دليل نبودن امكان ادامه تحصيل ندهد. در سالهاي 95-1393 در كل كشور 120 مدرسه با يك دانشآموز داشتيم. اين مدارس در روستاهايي بود كه دانشآموز نميتوانست به روستاهاي ديگر برود.
كوهستاني بودن منطقه، پراكندگي جمعيت و... باعث شد كه تنها راهحل را تشكيل كلاس براي يك دانشآموز دانستيم. در متوسطه اول و دوم در صورتي كه در محل سكونت دانشآموز دبيرستان نباشد و يا دانشآموز به دليل سختي مسير و پراكندگي به روستاي ديگر برود، مدارس شبانهروزي داير كرديم.
4- كرونا: شيوع ويروس كرونا باعث شد كه به مدت 2 سال آموزشهاي مجازي جايگزين آموزشهاي حضوري شود و عملا مدارس تعطيل شد. تعدادي از دانشآموزان در شغلي مشغول شده و حتي پس از بازگشايي مدارس، به مدرسه نيامده و ترك تحصيل كردند كه آمار دقيقي از ايشان نداريم.
قبل از انقلاب بر اساس مصوبات مجلس، آموزش دوره ابتدايي (6 ساله) اجباري بوده و اوليا موظف به ثبتنام فرزندان خود بودند و در صورت تمرد بايد جريمه نقدي پرداخت ميكردند. در برنامه چهارم توسعه، آموزش اجباري از 6 سال به 8 سال ارتقا يافت (تا پايان دوره راهنمايي).
همكاري قوه قضاييه ميتواند ضمانت اجراي اين مصوبه باشد.در سالهاي 93 تا 95 برنامه «انسداد مبادي بيسوادي» به اجرا درآمد و از اين طريق تعدادي از فرزندان به مدرسه راه پيدا كردند.
تجربه سيستان و بلوچستان: سيستان و بلوچستان بيشترين نرخ بيسوادي را داراست، با حمايت استاندار وقت آقاي علياوسط هاشمي و كمك روحانيت منطقه (مولويها) و ادارات آموزش و پرورش و به تبع آنها بخشداران، فرمانداران، دهياران و شهرداران با دادن امتيازاتي خانوادهها را تشويق ميكردند كه فرزندانشان را براي ثبتنام به مدرسه بفرستند و در ادامه مديران پرتلاش مدارس با مراجعه به منازل نسبت به ثبتنام كودكان لازمالتعليم اقدام كردند. در سال 94، 76000 دانشآموز در سيستان و بلوچستان به جمع دانشآموزان پيوستند.
سازمانهاي مردمنهاد (NGO)هايي براي جذب تاركين تحصيل فعاليت ميكنند.
پيشنهاد ميشود: دولت قدر اين پتانسيل و انگيزه دستاندركاران را بداند و با جلب مشاركت از اين توان بهره لازم را ببرد.