خيرالامور اوسطها و فراموشي آن
ابراهيم عمران
به حتم دقت كردهايد كه در تماس تلفني با ادارهها؛ بعد يا قبل پايان مكالمه؛ توصيه به شركت در ميزان رضايتمندي ميشود و معمولا از دو گزينه بسيار خوب يا رضايتبخش يا بد و ضعيف استفاده ميشود. غافل از اينكه در جوابدهي تلفني يا حتي حضوري؛ پارامترهاي زيادي دخيل هستند و نميتوان به سادگي ارايه موضوعي را خوب يا بد توصيف كرد. اين نگره انگار برآمده از وضع موجود جامعه است. جامعهاي كه گويا حد وسطي ندارد. گويي «خيرالامور اوسطها» در آن جايي ندارد. آدمها سياه هستند يا سفيد؛ گزينه خاكستري وجود ندارد. به قول روزنامهنگاري قديمي كه در مقدمه كتابي تاريخي نوشته بود: در تاريخ نميتوان نگاه سفيد يا سياه داشت؛ بلكه نگاهي خاكستري لازم است. هر چند اين توصيه در مورد سياستمداران تاريخي بود؛ ولي گويا ميتوان به همه امور جاريمان تعميمش داد. زياد هم نياز نيست فكر كنيم و فكت بياوريم. دور و برمان پر از چنين نگاههاي صفر و صدي است. از سياست و اقتصاد و اجتماع گرفته تا زندگي روزمرهمان؛ فراوان چنين ديدگاهي موج ميزند. همين در فقره درگذشت «ابراهيم گلستان» جدا از آنكه همه گلستانشناس شديم (كه اين امر خود يادداشت مجزايي ميطلبد) و فراخور اطلاعاتمان از فيلمسازي و نثر و كتابهايش گفتيم و نوشتيم؛ آنچه حد يقفي نداشت؛ همين نگاه صفر و صدي بود! يا در مورد ساير اموري كه ميشنويم هم چنين است. در دايره سياست وقتي از حزب و دسته و گروهي خوشمان بيايد؛ تا عرش حلوا حلوايشان ميكنيم و اگر تنفري به وجود آيد تا فرش پايين ميآوريمشان! غافل از آنكه آن سمپات بودن هم حد وسطي دارد و اين دلزدگي هم به حتم واجد چنين شرايطي است. برگرديم به مقدمه نوشته كه عالي و ضعيف جواب ميخواست. با اين ديدگاه در هيچ جوابدهي شركت نكردم و به يكي از اين ادارهها؛ زنگ زدم و چرايي اين پرسش را جويا شدم. البته جايي نيست كه بتواني جوابي بگيري. لاجرم از همان اپراتور توضيح خواستم كه اگر من از جواب شما نه رضايت و نه شكايت داشته باشم؛ بايد چه گزينهاي را انتخاب كنم؟ مستاصل پاسخ داد كه در حيطه كارياش نيست جواب به اين پرسش و قطع كرد! با خود انديشيدم اگر مديران بالادستي بخواهند بر اساس حب و بغض تلفنكننده به كارمندانشان امتياز دهند؛ چه حقها كه پايمال نميشود و چه بهرهوريها كه از بين نميرود. هر چند تا چند سال پيش گزينه تا حدود زيادي راضي بودن كه همان معناي متوسط بودن ميداد؛ در چنين خواستههايي موجود بود. حاليه انگار بر اساس دوقطبي شدن همه امور، حد وسطي نيست يا خوبيم يا بد. گويي وقتي در سپهر اجتماعي و اقتصادي طبقه متوسط از بين رفت يا برده شد؛ استفاده از چنين واژهاي نيز كمكم منسوخ ميشود! هر چند اين جزيينگري شايد در نگاه بسياري؛ وجود نداشته باشد يا اگر هم فرد يا افرادي چنين موشكافانه به امور بنگرند؛ مورد نوازش كلامي و رفتاري قرار بگيرند؛ ولي ميتوان از همين زاويه ديد، به موارد مشابه زيادي در پيرامونمان برسيم. مواردي كه همگان با آن دست و پنجه نرم ميكنيم. چه كه نگاه و ديدمان خاكستري نيست يا از ريشه قطع ميكنيم يا اصولا ريشه را زياد آبياري ميكنيم كه تنه را هم با خود به قهقرا خواهد برد. بيجهت نبود سعدي صاحب سخن فرمود: در خبر خير الامور اوساطها/ نافع آمد ز امور اخلاطها