عمليات كمان 99
مرتضي ميرحسيني
جنگ كه شروع شد، شروع كه نه، زماني كه به ما تحميل شد، هنوز سفارت ايران در بغداد داير بود و مهدي بشارت با عنوان كاردار، امور آنجا را اداره ميكرد. او نخستين پاسخ جدي ايران به حملات صدام را به چشم ديد. در خاطراتش روايت ميكند: «تلويزيون عراق با آب و تاب از حمله هوايي عراق به ايران ميگفت و اعلام ميكرد تمام هواپيماهاي ايران را نابود كرده. خيلي ناراحت بودم. دو روز بعد در دفترم حس كردم بغداد به لرزه افتاده است. هواپيماها به بغداد حمله كرده بودند. هواپيماهاي ايران مثل باران بر سر موسسههاي نظامي و دولتي عراق بمب ميريختند. فرودگاه بغداد طوري آسيب ديد كه تا مدتي قابل استفاده نبود و افراد عادي كه ميخواستند وارد بغداد شوند به اردن ميرفتند و از آنجا با اتومبيل به بغداد ميآمدند.» بشارت، از عمليات بزرگ نيروي هوايي ارتش ما روي آسمان عراق كه عمليات كمان 99 ناميده شد، ميگفت. عملياتي كه با پرواز 150 جنگنده آغاز شد، با بمباران تاسيسات نفتي اربيل و موصل و كركوك ادامه پيدا كرد و با زدن چند ضربه سنگين به نيروي دريايي عراق در خليج فارس به پايان رسيد. نيروي هوايي ايران كه بعثيها مدعي بودند نابودش كردهاند، از بصره تا بغداد را زير آتش گرفت و هياهوي تبليغاتي طرف متجاوز را - نه كاملا، ولي تاحدي - خاموش كرد. اما اگر كمي به عقبتر برگرديم، ماجرا از فكري در اتاق فرماندهي جنگ عراق شروع شد. نوشتهاند كه صدام و فرماندهانش، در توهم تكرار جنگ شش روزه اعراب و اسراييل، در جغرافيا و شرايط متفاوتي بودند و در محاسبات خودشان پيشبيني ميكردند با حملهاي گسترده و - شبيه حمله اسراييل به مصر - و نابودي نيروي هوايي ما، جنگ را پيش از شروع تمام ميكنند و در مواجهه با ايراني كه از نظر نظامي عملا فلج شده است، به همه اهدافي كه در سر دارند، ميرسند. در اجراي اين نقشه بود كه آخرين روز از تابستان 1359 نزديك به دويست جنگنده عراقي از مرزهاي كشور ما گذشتند و فرودگاهها و پايگاههاي هوايي واقع در تبريز و تهران و همدان و كرمانشاه و اصفهان اهواز و بوشهر و چند شهر ديگر را بمباران كردند. هدفشان از اين حمله كه گويا هفتهها برايش نقشه كشيده بودند، به تعبير خودشان «شكستن كمر ايران» بود، اما چنانكه چند ساعت بعد و با ارزيابي خسارات و تلفات معلوم شد، نه به هيچكدام از اهداف تعيين شده رسيدند و نه حتي ضربهاي كاري به نيروي هوايي ما وارد كردند. البته ميگفتند عملياتشان كاملا موفق بوده و كار را تمام كردهاند. اما واقعيت چيز ديگري بود. آنتوني كردزمن، نويسنده كتاب «درسهاي جنگ مُدرن» درباره تضاد ميان واقعيت ماجرا و آنچه عراقيها ادعا ميكردند، مينويسد: بعثيها «همه جنگندهها و بمبافكنهاي خودشان را به ميدان آوردند و مدعي بودند خسارات سنگيني به ايرانيها زدهاند، اما در واقع اولين شكست عراق همين حمله هوايي بود. مثلا در حمله به فرودگاه مهرآباد بمبها به شكل پراكنده در منطقهاي وسيع پرتاب شده بودند. حتي در مواردي كه به باندها هم خورده بودند، خسارات محدودي داشت.» ناكامي عراق در رسيدن به اهدافش يك طرف، اما نبايد ناگفته گذاشت كه اين عمليات آنان - كه روي نقشه، عملياتي بسيار گسترده بود - ترس و نگراني زيادي ميان مردم ما ايجاد كرد و پرسشهاي بيپاسخي را هم سر زبانها انداخت. مردم ترسيده بودند و بيشترشان - كه احتمالا از درگيريهاي مرزي چند هفته اخير بيخبر بودند - حتي نميدانستند دقيقا چه اتفاقي افتاده و هواپيماهايي كه در آسمان ديدهاند به كجا تعلق دارند و چه هدفي را دنبال ميكنند. گويا عدهاي نيز به اين فكر افتادند كه شايد كودتاي ديگري مشابه كودتاي نقاب (نوژه) روي داده است. خلاصهاش اينكه، ساعات نخست پس از حمله هوايي عراق، ساعات تعليق و ابهام بود. حتي بعدتر، يعني زماني كه مشخص شد اين شرارت، كار عراقيها و به دستور صدام است و بعثيها با زير پا گذاشتن قرارداد الجزاير از آسمان به خاك كشور ما تجاوز كردهاند، باز اين پرسش باقي مانده بود كه «واكنش ايران چه خواهد بود؟» ارتش ما با طراحي و اجراي عمليات كمان 99 به اين پرسش، پاسخ روشن و قاطعي داد. اين عمليات پيروزمندانه هم خسارت بسيار سنگيني به دشمن زد و هم روحيه مردم ما را احيا كرد و اميدي را كه در آن روزهاي سخت و حساس بسيار نيازمندش بوديم به ما بازگرداند.