آينه 75 سال كشتار
اسماعيل گرامي مقدم
باتوجه به شرايطي كه در غزه و كرانه باختري رخ داده و روزبهروز كشتار وحشيانه اسراييليها در حال افزايش است؛ ضروري است نوري به ابعاد پنهان و آشكار مناقشه چند ماه اخير و راهكارهايي كه اسراييل ميتوانست به آن چنگ بزند، بتابانيم؛ به نظر ميرسد پس از عمليات 7 اكتبر حماس، اسراييل سه راه را در برابر ميديد؛ نخست اينكه آيا ميشد تصور كرد كه اسراييل از مناقشه اخير عبور كند و در صورت اتخاذ اين تصميم، چه فايده و هزينهاي براي اسراييليها محتمل بود؟ اين فرض (عبور از مناقشه) البته فرض محالي نيست، چراكه سوابقي از آن در گذشته منطقه و جهان ثبت شده است. به قول عربها ميتوان به خاطر دستاوردهاي بزرگتر از حوادث كوچكتر عبور كرد. مثلا عربستان اين راهبرد را پس از حمله به آرامكو در پيش گرفت و به جاي جنگ، مسير شكايت در نهادهاي بينالمللي و مظلومنمايي را انتخاب كرد. امروز ميتوانيم بگوييم راهبرد عربستان، معقول و مناسب بوده و منافع ملي عربستان را تامين كرده است. در ايران هم مثالي وجود دارد كه براساس آن ميگويند «براي يك دستمال، نبايد قيصريه را به آتش كشيد.» اسراييليها هم ميتوانستند اين راهبرد را در پيش بگيرند و دستاوردهاي بيشتري كسب كنند. گزينه دوم كه پيش روي اسراييليها بود، انتقامگيري و مقابله به مثل بود. البته مقابله به مثل اين نيست كه در برابر 1500 نفر دست به كشتار 20 هزار نفره به شكل وحشيانه و غيرقابل قبول زد. اسراييل هم ميتوانست بدون ورود به غزه و اشغال شمال غزه به حملات ايذايي دست زده و مكانهاي نظامي مرتبط با حماس را آماج حمله قرار دهد. اما راهحل سوم كه اسراييل آن را انتخاب كرده و تا به امروز ادامه داد، حملهاي همهجانبه، اشغال كامل غزه و براساس اعلام نتانياهو، نابودي كامل حماس بود. اين راهبرد امروز با تغييراتي اجرا شده و پس از قرار گرفتن در يك باتلاق خودخواسته اسراييليها ميگويند، هرگز نگفتهاند نابودي حماس! بلكه منظور آنها نابودي زيرساختهاي حماس بوده است! اين درحالي است كه آرشيو رسانهها موجود است و مشخص است از نخستوزير تا وزير دفاع و ساير اركان اسراييل از نابودي كامل حماس سخن گفته بودند.
براي نابودي حماس اما لازم بود كه حمله زميني و هوايي به غزه انجام شود؛ حملاتي كه باعث از ميان رفتن همه زيرساختهاي اقتصادي، درماني و... غزه شد و در كنار آن بيش از 18هزار نفر از مردم مظلوم فلسطين شامل كودكان، افراد مسن، زنان و... كشته شدند. در واقع يكي از جنگهاي خانمانسوز و ددمنشانه ازسوي صهيونيستها به نمايش گذاشته شد. در اين ميان، اسراييليها عنوان ميكنند اين جنگ را ادامه دادند تا فلسطينيها ياد بگيرند چطور بايد در كنار اسراييليها زندگي كنند! اما مشخص است كه با خون نميتوان زندگي را آموزش داد، بلكه با خون تنها ميتوان جنگ و رويارويي را آموزش داد. 18 هزار نفري كه از مردم غزه كشته شدند، هر كدام خانواده، اقوام، دوستان، هموطنان و... دارند؛ از ياد اين جمعيت انبوه نميرود كه اسراييليها با آنها و نزديكانشان چه كردهاند. بدون ترديد دامنه وسيعي از سربازان و جنگاوران از ميان افراد باقيمانده شكل ميگيرند. وقتي اسراييليها راهحل سوم را انتخاب كردند، در واقع آينه پنهان 75 سال جنايت خود را براي جهانيان نمايان كردند. بسياري از مردم جهان و نسلهاي جديد فراموش كرده بودند، اسراييل با مردم فلسطين چه كرده است؟ گذشت ايام جنايات اسراييليها را از خاطر افكار عمومي جهاني برده بود، اما رفتار امروز اسراييل همه جنايات قبلي و ستمگريهاي آنان را براي جهانيان يادآوري كرد. اما به سه دليل ميتوان مطمئن بود كه اسراييل از راهبرد خود به نتايج مورد نظر نميرسد:
1) اسراييل با كساني نبرد ميكند، آنها را ميكشد و به شهادت ميرساند كه هويت ملي دارند، فلسطيني هستند و اجداد آنها در اين خاك و زير اين آسمان نفس كشيدهاند. مردم فلسطين به اين پيشينه افتخار ميكنند و آن را نسل به نسل و سينه به سينه انتقال ميدهند. 2) مردم مظلوم فلسطين مسلمان بوده و صاحب ايدئولويي هستند، مردماني كه صاحب ايدئولوژي هستند را هرگز نميتوان از ميان برد. 3) فلسطينيان داراي هويت جغرافيايي هستند، آنها اين سرزمين را از آن خود دانسته و آن را اشغال شده ميدانند؛ بنابراين تلاش ميكنند روز و روزگاري هويت و سرزمين خود را به دست آورند. شايد بتوان اين مردم را از اين نقطه به آن نقطه كوچاند اما نميتوان حقيقت آنها را از ميان برد.
روحيه مقاومت به اين سه دليل در نسلهاي فلسطيني پرورش داده ميشود. امروز بسياري از رسانههاي جهاني با شگفتي اعلام ميكنند محبوبيت حماس در كرانه باختري و غزه افزايش يافته است. مگر ميشد تصوري غير از اين را داشت، مگر ميشد اسراييليها باد بكارند و توفان درو نكنند. مگر ميشود مردمي كه مقاومت كرده، شهيد و كشتههاي فراوان دادهاند، مقاومت را فراموش كنند. در يادداشت قبلي كه حدود 20 روز قبل بر بلنداي اين ستون نوشتم، با راهبردي كه اسراييليها در پيش گرفتهاند، توسعه جنگ اجتنابناپذير شده است. بر اين اساس، حزبالله از شمال، در جنوب، مردم كرانه باختري و همچنين در يمن و عراق و... نبرد در حال توسعه است. همچنين نميتوان از اجماع جهاني عليه اسراييل چشمپوشي كرد؛ 150 كشور رسما به محكوميت اسراييل راي ميدهند؛ اين امر نشان ميدهد راهي كه اسراييليها با جنايت و كشتار
در پيش گرفته اندجز خسارت و ضرر براي خودشان و منطقه، رهاورد ديگري نداشته است. وانگهي اين سوال هم مطرح است در صورت انتخاب روشهاي اول و دوم، آيا امنيت اسراييل مانند امروز در تيررس تهديد قرار داشت؟ بدون ترديد هيچ كدام از گزينهها به اندازه نسلكشي و جنايت عليه بشريت اسراييل را با مشكلات عديده امنيتي مواجه نميساخت. مردم اسراييل در درون اين كشور فاقد هر نوع امنيتي هستند، چراكه از هر طرف به آنها حمله ميشود و احساس ناامني ميكنند. به نظرم مسوولان اسراييلي همين امروز هم اگر جنگ را متوقف كنند، برايشان به خير و صلاح نزديكتر است. اما اگر اسراييل بنا داشته باشد، نبرد را ادامه دهد و پيشروي خود را به جنوب غزه ادامه دهد، اتفاقاتي كه رخ ميدهد، از اين دست خواهد بود؛ 1) بمبگذاريها در پاسخ به جنايات اسراييليها افزايش پيدا ميكند. 2) عمليات پارتيزاني و چريكي افزايش مييابد، به اين معنا كه يگانهاي نظامي وارد اسراييل شده، ضربه را وارد ساخته و باز ميگردند. در اين صورت هيچ اسراييلي احساس امنيت نخواهد داشت. 3) به دليل امكاناتي كه در جبهه مقاومت وجود دارد، توسعه اين جنگ، ناامني اسراييل را بيشتر از قبل دامن ميزند. لذا بهترين راه اين است كه اسراييل نبرد را متوقف كرده و سرزمينهاي اشغالي را ترك كند. بايد اجازه داده شود، فلسطينيها تشكيل دولت دهند و اين همه خيره سري را كنار بگذارند. اين همه تقلا براي كشورگشايي را كنار بگذارند، چراكه تقلا و سعي بيحاصلي است، جز ناامني چيزي براي اسراييل در بر نخواهد داشت. همچنانكه كشورهاي جهان اجماع پيدا كردهاند؛ اين اجماع در آينده عليه اسراييل افزايش خواهد يافت.