• ۱۴۰۳ شنبه ۸ دي
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 5696 -
  • ۱۴۰۲ دوشنبه ۱۶ بهمن

نگاهي به چهل ‌و دومين جشنواره تئاتر فجر

شمايل يك رويداد نمايشي درآينه ميانسالي

محمدحسن خدايي

حالا ديگر با اطمينان مي‌توان گفت كه جشنواره تئاتر بين‌المللي فجر به دوران «ميانسالي» رسيده و از آن شور جواني، خامي و ايدئولوژيك بودن اوايل انقلاب كمابيش بايد فاصله گرفته باشد. اين رخداد فرهنگي در اين سال‌ها نشان داده بازتاب زيباشناسي و روح زمانه‌ا‌‌ي است كه هنرمندان سعي داشته‌اند از جامعه پويا و پرتلاطم ايران به ديگران ارايه دهند. در اين بازنمايي وضعيت موجود و خلق جهان‌هاي مطلوب، بي‌شك دولت‌ها آن تصويري را پسنديده‌اند كه خود در ذهن از جامعه ايراني ساخته و پرورانده‌اند. بنابراين جاي تعجب نخواهد بود كه هر دولت بنا بر رويكرد سياسي، اجتماعي و اقتصادي كه به جامعه ايران دارد، نسبت به هنرمندان عرصه تئاتر، نظرگاه متفاوت و گاه متضادي داشته باشد. مروري تاريخي به كيفيت برگزاري جشنواره تئاتر بين‌المللي فجر در تاريخ بعد از انقلاب گوياي اين رويكرد سياسي و زيباشناسانه به نهاد اجتماعي تئاتر است. شكل برگزاري و انتخاب دبير جشنواره و تركيب هيات داوري و صد البته حمايت مادي از گروه‌هاي تئاتري، نسبت كمابيش معناداري با سياست‌هاي فرهنگي دولت مستقر دارد. في‌المثل در دولت‌هاي اصلاحات و اعتدال به نسبت دولت‌هاي احمدي‌نژاد و رييسي، حضور گروه‌هاي خارجي بيشتر بوده و تلاش شده برگزاري جشنواره در همفكري با اهالي تئاتر شكل غايي و مطلوب خودش را بيابد. به هر حال عرصه فرهنگ و هنر، در اين سال‌ها دچار فراز و فرودهاي زيادي بوده و به فراخور شرايط سياسي، از گشايش تا فروبستگي را تجربه كرده است. 
با توجه به مباحث مطرح شده به جشنواره چهل و دوم بين‌المللي تئاتر فجر مي‌پردازيم. رويدادي هنري كه از اول تا دوازدهم بهمن‌ماه 1402 در كلانشهر تهران برگزار شد و در ايستگاه آخر و در تالار وحدت برندگان خود را شناخت و به هر حال بازتابي بود از كليت هنرهاي نمايشي در سالي كه گذشت. اين دوره در نمايش‌هاي صحنه‌اي، بخش‌هايي چون «مسابقه تئاتر ايران»، «هويت ملي»، «ويژه غزه»، «ميهمان»، «مسابقه تئاتر دانشجويي»، «فراگير»، «غير رقابتي»، «تئاتر ملل» و «منتخب كانون‌هاي تئاتر دانشجويي» تعبيه شده و پذيراي شركت‌كنندگان، مهمانان و تماشاگران بود. شايد يكي از اتفاقات قابل توجه اين دوره را بتوان حضور و رقابت آثار دانشجويي در دل جشنواره اصلي دانست. بعد از مدت‌ها كه از تعطيلي جشنواره تئاتر دانشگاهي مي‌گذرد در جريان برگزاري دوره چهل و دوم جشنواره بين‌المللي فجر، اين امكان مهيا شد كه مسابقه تئاتر دانشجويي با فرم تازه در دل اين رخداد هنري برگزار شود. بنابراين در اين دوره با مشاركت و همكاري وزارت علوم و با حضور نمايش‌هايي از دانشگاه‌هاي تهران، تربيت مدرس، علمي كاربردي، هنر و معماري پارس، نبي‌اكرم تبريز، سوره تهران، فرهنگيان شيراز، دانشگاه آزاد اسلامي يزد و تهران و واحد الكترونيك تهران، دانشگاه‌هاي هنر، پرديس هنر كرج، پيام نور خراسان شمالي، سلمان فارسي كازرون و سيتي سنتر اصفهان برگزار شد. در اين ميان و بنا بر ضرورت نقد اجراهاي راه‌ يافته به مسابقه تئاتر دانشجويي، در روزهاي سه‌شنبه سوم بهمن‌ماه، پنجشنبه پنجم بهمن‌ماه، شنبه هفتم بهمن‌ماه، دوشنبه نهم بهمن‌ماه و در نهايت چهارشنبه يازدهم بهمن‌ماه، جلسات نقد اجراهاي دانشجويي در تالار مشاهير تئاتر شهر از ساعت 13 الي 16 با حضور گروه‌هاي اجرايي و منتقدان برگزار شد و فضايي انتقادي و كمابيش مفيد را براي دانشجويان مهيا ساخت. اما با تمامي اين نكات مثبت، همچنان دريغ و حسرت از تعطيل شدن جشنواره تئاتر دانشگاهي بر دل‌ها سنگيني مي‌كند و نبايد از مطالبه برگزاري دوباره اين رخداد مهم تئاتري كه مستقل از جشنواره تئاتر فجر برگزار مي‌شد، دست كشيد. 
 حال به اجراهايي از بخش مسابقه تئاتر ايران و همچنين مسابقه تئاتر دانشجويي مي‌پردازيم كه امكان تماشايش فراهم شد. بي‌شك تعداد اجراهاي شركت‌كننده بسيار بيشتر از اين تعداد است و امكان تماشا و بررسي همه آنها در يك يادداشت كوتاه فراهم نيست. به هر حال اين مرور اجمالي آثار با توجه به محدوديت‌هايي است كه يك يادداشت كوتاه خواهد داشت و كمابيش مبتني است بر شانس و فرصت نويسنده در تماشاي اجراهاي اين دوره.
در روز اول جشنواره نمايش «ايل خون» به نويسندگي و كارگرداني «آژمان بيژني‌نسب» در تالار وحدت به صحنه رفت و مورد استقبال تماشاگران قرار گرفت. اين نمايش مانند كارهاي قبلي اين گروه فسايي، اقتباسي است از يك نمايشنامه مهم تاريخ درام جهان. اين‌بار نمايشنامه مكبث از ويليام شكسپير نقطه عزيمت گروه قرار گرفته و نمايش «ايل خون» از دل مواجهه با آن ‌زاده شده است. نام مكبث به «مكو» تغيير يافته و ليدي مكبث هم به «للو». خواهران جادو هم به اجنه‌ها و شيطان بامزه‌اي بدل شده‌ و در طول اجرا بنا بر ضرورت سروكله‌شان پيدا شده و مدام مكو را وسوسه مي‌كنند كه عليه خان دست به اقدام زده و به تنهايي بر صندلي قدرت نشيند. خيانت كه مهم‌ترين ايده مركزي مكبث شكسپير است اينجا هم به نوعي بازتاب يافته و فرجام ايل را به مخاطره و وحشت افكنده است. يكي ديگر از اجراهاي روز اول نمايش «روياي اسبي به نام شبرنگ» از مشهد بود به كارگرداني محمد جهان‌پا. نمايشي مبتني بر متن شاهنامه و با فرمي تلفيقي از نمايش ملي و شيوه تئاتر غربي. اجرا هر زمان كه از كلام فاصله مي‌گرفت و مي‌توانست بر امر تئاتريكاليته و رقص مدرن بايستد، موفق بود و تماشايي. اما همچنان تا رسيدن به يك اجراي استاندارد و قابل اعتنا، راه درازي در پيش خواهد داشت. 
از نمايش روزهاي دوم جشنواره مي‌توان به «بدريه» و «گزارش مفتوحه تنگه فني» اشاره كرد. بدريه به كارگرداني مجيد اقبالي از شهر اهواز شرايط خوبي براي اجرا نداشت و به عوض اجرا در يك سالن بلك‌باكس، مجبور شد با چيدن صندلي بر سن تالار استاد ناظرزاده مجموعه ايرانشهر، پذيراي تماشاگران خود باشد. نمايشي با مضمون عشق در دوران جنگ تحميلي و مقاومت زني به نام بدريه در مقابل دشمن بعثي. اجرا البته كاستي‌هايي به لحاظ فرم و درونمايه داشت، اما اجرايي بود جمع‌وجور كه تلاش مي‌كرد به زنان در جنگ صدا بخشد. در نمايش گزارش مفتوحه تنگه فني، با فضايي اكسپرسيونيستي مواجه مي‌شويم كه قرار است بازتابي باشد از ترس و رشادت كاركنان يك پالايشگاه نفت هنگام حمله دشمن. اجرا از منظر طراحي صحنه خلاقانه است، اما به لحاظ نمايشنامه‌، زياده‌گو و متكلفانه مي‌نمايد. فضل‌الله عمراني در اجراي عموم بهتر است بيش از كلام بر فضاسازي تكيه كرده و از خرده‌پيرنگ‌هايي چون خون‌بس گذر كند. 
 در روز سوم نمايش‌هايي چون «دور» و «كابوس‌هاي شازده اجباري» به صحنه رفت. نمايش دور به كارگرداني وحيد نفر توانسته فضاي جبهه و جنگ را با طنزي دلنشين بازنمايي كند و بازي هادي عطايي به واقع درخشان است. افشين زماني در ادامه بازخواني‌هايش از تاريخ معاصر، در نمايش شازده اجباري سراغ يك خاندان قجري رفته و مناسبات پر از كين و حسد را رويت‌پذير كرده است. فرم اكسپرسيونيستي اجرا به همراه شيوه بازي‌هايي كه از نمايش‌هاي شرق دور به‌كار گرفته شده، نمايشي هولناك و تماشايي را خلق كرده است يادآور رمان شازده احتجاب گلشيري.
 از نمايش‌هاي روز چهارم مي‌توان به «شب سوئيت» اشاره كرد كه به نويسندگي و كارگرداني كيانوش احمدي بر صحنه آمد و به مساله بخشش و قضاوت نزد يك خانواده ايراني كه پدرشان را از دست داده‌اند، پرداخت. اجرا تلاش داشت يك فضاي سرد از زندان و غسالخانه را عيان كند. قتل عمدي اتفاق افتاده و زندانيان بايد نقش خانواده مقتول را در يك فرآيند طولاني اجرا كنند. شب سوئيت به لحاظ طراحي صحنه دچار كاستي‌هايي است و بهتر است در اجراي عموم تمهيداتي براي اين مساله انديشيده شود.
 در روز پنجم نمايش‌هايي چون «ساپو» و «دشمن خدا» به اجرا درآمدند. ساپو نمايشي ذهني و اكسپرسيونيستي است كه به لحاظ روايت، گرفتار پيچيدگي نالازم شده و مخاطب را پس مي‌زند. در عوض نمايش دشمن خدا، توانسته با مواجهه‌اي هوشمندانه كه با مفهوم دروغگويي داشته و روايتي دلنشين و صميميانه از فضاي كودكي و سربازي را ارايه كند. بي‌شك نمايشي مثل دشمن خدا مي‌تواند پيشنهاد خوبي باشد براي به صحنه بردن آثار كم‌هزينه اما مساله‌مند. همكاري عمادالدين رجبلو در مقام نويسنده با مجيد عراقي در جايگاه كارگردان، مفيد و راهگشا بوده و دشمن خدا را يكي از آثار مهم اين دوره كرده است.
 در روز ششم جشنواره نمايش‌هايي همچون «انگشتر و چاه» و «آوينيون» اجرا شدند. نمايش انگشتر و چاه به نويسندگي و كارگرداني احسان جانمي، به مردمان كوير مي‌پردازد كه چگونه بعد از تغييرات اقليمي و خشكسالي، به قاچاق روي مي‌آورند. مناقشه‌اي كه بين اين افراد و نيروهاي نظامي صورت مي‌گيرد در اين اجرا تاحدودي خلاقانه بازنمايي مي‌شود. نمايش آوينيون به نويسندگي و كارگرداني حسن معيني، تجربه تازه‌اي است از مواجهه با فرم‌هاي فروپاشيده و اجراهايي كه لحظه تحقق خود را مدام به تعويق مي‌اندازند. حسن معيني توانسته با فرمي كه انتخاب كرده، رابطه بازيگر و كارگردان و همچنين نسبت اجرا و تماشاگر را از نو صورت‌بندي و بحراني كند. 
 روز هفتم نمايش «سايلنت هملت، سايلنت» در تالار اصلي تئاتر شهر بر صحنه رفت و تجربه‌اي پر آب و رنگ، اما نه چندان موفق از يك اجراي صحنه‌اي را به نمايش گذاشت. في‌الواقع روايتي كه از هملت ارايه شد ربط چنداني به نمايشنامه شكسپير نداشت و از ساختن يك جهان خودبسنده و تماشايي عاجز بود. بازي‌ها اغلب اغراق‌آميز اما بي‌ربط به فضاي كلي اثر بود. حتي مي‌شد ردپاي هملت اوستر ماير را در اين اجرا مشاهده كرد. مثل صحنه انتهايي كه بازيگران اين نمايش چتر به دست زير آب باران ايستاده و صحنه ابتدايي هملت اوستر ماير را به ذهن تماشاگران تداعي مي‌كنند. ميلاد هاروني براي اجراي باكيفيت از نمايش «سايلنت هملت، سايلنت» احتياج دارد نمايشنامه درست و دقيقي را انتخاب كرده و هملت را اين‌گونه به مسلخ نبرد.
 در روز هشتم جشنواره نمايش «اول شخص» به نويسندگي و كارگرداني مهدي آشوغ از انديمشك در سالن اصلي تالار مولوي به صحنه رفت. اجرايي مبتني بر تك‌گويي‌هاي يك خانواده عجيب و غريب. طراحي صحنه نمايش با كيسه‌هاي مشكي‌رنگ زباله، يك فضاي دلگير و زباله‌محور را مي‌سازد. حتي در اجراي اول پايه يكي از ميزها دچار آسيب شد و بر روند اجرا تاثير منفي گذاشت. نمايش اول شخص اگر از تك‌گويي شخصيت‌ها فاصله گرفته و به گفت‌وگو ميدان دهد، اجراي موفق‌تري خواهد بود. اما با تمامي اين مشكلات، اجرا تا حدودي توانسته خشونت خانگي را بازتاب دهد و نوري بتاباند به پيدا و پنهان يك جنايت خانوادگي.
 در روز نهم جشنواره نمايش «دل‌قك» از بخش مسابقه تئاتر دانشجويي قابل اعتنا بود. اجرايي مبتني بر شيوه نمايش‌هاي ايراني با زنان جوان بازيگر. يكي از اتفاقات خوب اين دوره در ميدان دادن به حضور بدن زنانه بي‌آنكه قرباني بودن را بيش از عامليت رويت‌پذير كرده باشد. اين گروه همدل و پرشور از دانشگاه فرهنگيان شيراز، به خوبي توانستند خوانشي خلاقانه از ليرشاه شكسپير در فرم نمايش ايراني ارايه كرده و تماشاگران را كيفور كنند.
 در روز دهم جشنواره نمايش‌هاي «سندروم بلونيا» و «لوليدن در آخرين خواب كسي كه هرگز نخوابيده» به صحنه آمدند. سندروم بلونيا به نويسندگي اميد نياز از اصفهان به اجتماع كوچكي از افراد گرفتار در يك وضعيت طردشدگي مي‌پرداخت. طراحي صحنه اجرا از نكات خوب اين نمايش بود، اما به لحاظ روايت و خلق يك جهان انضمامي و خودبسنده، اجرا نتوانسته بود از شر نمادگرايي خلاص شود و در طول اجرا، مجبور بود مدام با گزينه‌گويه، مناسبات افراد اين اجتماع انساني را بسازد. نمايش «لوليدن...» به كارگرداني داود پارسا از شهر گچساران در سالن سايه اجرا شد و فضايي محلي و اكسپرسيونيستي را به ذهن متبادر مي‌كرد. داود پارسا در اين نمايش تلاش كرده بود با موسيقي و فضاسازي هراس‌آور، روايتي از يك زن جن‌زده را نمايش دهد كه اهالي روستا نسبت به رفتارش مشكوك شده‌اند. اجرا اگر اندكي از اين ذهني و محلي بودن بيش از اندازه، فاصله گيرد مي‌تواند روايتي انضمامي از كابوس‌ها و هذيان‌هاي يك دوره تاريخي مردمان آن منطقه باشد.
 در روز يازدهم شاهد بوديم كه نمايش‌هاي «هيدن»، «بچه» و «كارنان» از بخش‌هاي مختلف جشنواره اجرا شد و مورد استقبال مخاطبان قرار گرفت. هيدن نمايش تحسين‌ شده كورش شاهونه توانست به موفقيت رسيده و اثر برگزيده اين دوره شود. همچنين نمايش «بچه» با آن فضاسازي عجيب و اكسپرسيونيستي‌اش، با آنكه مورد اقبال داوران مسابقه تئاتر دانشجويي قرار نگرفت، اما يكي از اجراهاي به يادماندني و قابل توجه اين دوره بود. همچنين نمايش كارنان كه با اجرايي ساده و صميمي به نويسندگي، كارگرداني و بازي مهدي يحيي‌آبادي، از اجراهاي تماشايي اين دوره از مسابقه تئاتر دانشجويي بود.
 درنهايت جشنواره چهل و دوم بين‌‎المللي تئاتر فجر با تمامي حرف و حديث‌ها به پايان رسيد و برگزيدگان خود را شناخت. اما از ياد نبريم كه همچنان بسياري از باتجربه‌هاي تئاتر كشور، ميل چنداني به حضور در اين اتفاق تئاتري ندارند و غياب‌شان ضربه‌اي است جبران‌ناپذير بر پيكره نحيف تئاتر كشور. اميد است آينده امكاني باشد براي بازگشت و حضور اين بزرگان، چراكه نورسيدگان اين روزهاي تئاتر ‌بايد روي شانه‌هاي اين عزيزان ايستاده‌ باشند، اما شوربختانه نسل تازه چندان به سنت‌هاي تئاتري بزرگان ايمان نداشته و اغلب خودارجاع هستند؛ اما آيا بدون احضار گذشته، حال و آينده سترون و گمراه‌كننده نيست؟ 


جشنواره چهل و دوم بين‌‎المللي تئاتر فجر با تمامي حرف و حديث‌ها به پايان رسيد و برگزيدگان خود را شناخت، اما از ياد نبريم كه همچنان بسياري از باتجربه‌هاي تئاتر كشور، ميل چنداني به حضور در اين اتفاق تئاتري ندارند و غياب‌شان ضربه‌اي است جبران‌ناپذير بر پيكره نحيف تئاتر كشور. اميد است آينده امكاني باشد براي بازگشت و حضور اين بزرگان، چراكه نورسيدگان اين روزهاي تئاتر مي‌بايست روي شانه‌هاي اين عزيزان ايستاده‌ باشند اما شوربختانه نسل تازه چندان به سنت‌هاي تئاتري بزرگان ايمان نداشته و اغلب خودارجاع هستند؛ اما آيا بدون احضار گذشته، حال و آينده سترون و گمراه‌كننده نيست؟ 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها