بعد از دقيقه نود
حسن لطفي
آقايي كه حرفهاش نشان ميدهد دل خوشي از پخش فوتبال در برج ميلاد ندارد، انگار همچون سورچي داستان كوتاهي از چخوف (اندوه) براي درددل كردن دنبال گوشي براي شنيدن ميگردد. برخلاف آدمهايي كه سوار كالسكه شخصيت داستان نويسنده صاحب نام روسي ميشوند، فرصت ميدهم تا اين آقا كه خوشپوش و خوشسخن هم هست، بگويد و خودش را خالي كند. حرفهاش كه تمام ميشود و ميرود احساس ميكنم سبك شده و با آرامش بيشتري، سبك بال قدم بر ميدارد. در مورد خودم اينطور نيست. احساس سنگيني ميكنم. بعد از تماشاي فيلم صبح اعدام (آخرين ساخته بهروز افخمي) به اندازه كافي دمغ شده بودم (هر وقت سوژه فيلمي برايم جالب باشد و فيلم نچسب و ضعيف شده باشد اينطور ميشوم) حرفهاي انتقادي مرد هم قوز بالا قوز شده بود. بيراه هم نميگفت. اين جمله بارها توي ذهنم گذشت اما وقتي وسوسه تماشاي فوتبال روي پرده عريض سينما مرا در دقيقه پنجاه به داخل سالن كشيد و گلهاي ايران و هيجان تماشاچيان را ديدم حالم بهتر شد. حال خوبي كه نشان ميداد قهرمان و هيجاني كه توي فيلم بهروز افخمي گم شده بود در بازي فوتبال بعد از نمايش فيلمش پيدا شد. لذت گل دقيقه نود و چهار بازي هم كه ضربه نهايي طلايي و غافلگيري دلچسبي بود. البته با تمام لذتي كه از اين گل و بازي بردم، آقاي معترض بيراه نميگفت. بينظمي در پخش فيلم كه در روز اول بود و در روز سوم با پخش ناگهاني فوتبال ايجاد شد حاصل حاشيه ديگري است كه سينما برايش اولويت نيست و تصور ميكند براي رضايت مخاطب (در اينجا اصحاب رسانه و ميهمانان خاص) بايد تن به پخش فوتبال داد. در اينكه فيلمهاي شه سوار و قلب رقه كشش رقابت با بازي فوتبال ايران و ژاپن را نداشتند شكي نيست و همزماني پخش فيلم شه سوار ساخته حسين نمازي ميتوانست باعث ريزش بينندگانش باشد. اما كساني كه ساعت پخش فوتبال در برج ميلاد حاضر بودند براي تماشاي فيلم آمده بودند نه فوتبالي جذاب. ميتوانستند مثل من هنگام تماشاي فيلمها كم بياورند و از سالن خارج شوند و منتظر فيلم بعدي بمانند اما ناگزير نبودند وارد برنامهاي شوند كه قراري برايش نبوده يا اگر بوده اطلاعرساني نشده يا اگر شده آنقدر گذرا بوده كه خبر به گوش خيليها نرسيده و.... همه اينها را نوشتم تا به فيلم جذاب و متفاوت سروش صحت برسم. البته منظورم از تفاوت اشاره به دوري فيلم از كليشههاي موجود در فيلمهاي ديگران است و گرنه فيلم صبحانه با زرافهها شباهتهاي زيادي از نظر ساختار و مضمون شباهتهاي زيادي با فيلم ديگر او (جهان با من برقص) و سريال متفاوتش (مگه هر عمر چند بهار داره) دارد. شباهتهايي كه همچون نوشتههاي كوتاه سروش صحت با تكيه بر وقايع معمولي موقعيتهاي جذابي ميشود. فيلم صبحانه با زرافهها همچون جهان با من برقص اتفاق خوبي براي سينما و سروش صحت است و البته اتفاق دقيقه نودي خوب و جذابي براي سومين روز از چهل و دومين جشنواره بينالمللي فيلم فجر