فوتبال و تاكيد بر نقش «مردم»
محمدهادي جعفرپور
چند ساعت پس از پيروزي دلنشين فوتباليستهاي غيرتمند كشورمان بر تيم ملي ژاپن، ويديوها و تصاوير متنوعي از مليپوشان ايراني منتشر شده كه نقطه اشتراك غالب اين ويديوها همقسم شدن بازيكنان تيم ملي است براي پيروزي بر ژاپن، در اين بين ويديويي منتشر شده است كه عليرضا جهانبخش به عنوان كاپيتان تيم ملي داخل رختكن پيش از آغاز بازي مشغول صحبت با بازيكنان و كادر فني و... است. نكته قابل توجه صحبتها و نحوه چيدمان افراد حاضر در حلقه اتحادي كه نقطه ثقل آن كاپيتان تيم ملي است، حضور امير قلعهنويي سرمربي تيم به اتفاق ساير عوامل و كادر فني است كه در سكوت به صحبتهاي جهانبخش گوش سپردهاند. كاپيتان صحبتهايش را با انتخاب موقعيتهايي كه در زندگي براي هر آدمي رخ ميدهد، شروع ميكند و ميگويد انتخاب اين موقعيتها دست خود ماست و الان وقتش است تا قدر زحمتها و مشكلاتي كه روزها و هفتهها و ماهها تحمل كردهايم، بدانيم. همين امروز وقتش است و امشب و فردا و يكسال ديگر نه! همين امروز و الان وقتش است... جملات كاپيتان به اينجا كه ميرسد با دست به روي قلبش ميكوبد و همزمان ميگويد همهاش اينجاست نه فوتبال است نه تاكتيك، همهاش اينجاست براي مردم و باز تكرار ميكند همهاش اينجاست براي مردم، براي زحمتهايي كه كشيدهايم و بعد همه را مخاطب خودش ميكند و ميگويد از كادر تا بازيكن فرقي نميكند كه بازي ميكني يا نه، همه با هم بايد تلاش كنيم... پس از نود دقيقه رهبر اين تيم با اعتماد به نفسي كه بيشك برگرفته از همان دل بستن به مردم است در پراسترسترين لحظه بازي پشت توپ ايستاده و دل ميليونها ايراني را شاد ميكند، اين شادي همانطور كه جهانبخش در رختكن وعده داده بود محصول تلاش براي مردم، فارغ از نقش تاكتيك و برنامههاي سرمربي و دوندگي بيامان بچهها بود.
اين پيروزي مُهر تاييدي است بر اين ادعا كه تلاش و خدمت براي مردم محصولي جز موفقيت ندارد.
تقارن زماني صحبتهاي جهانبخش و تاكيد او بر عبارت «براي مردم» همراه با نتيجهاي كه او و همتيميهايش از اين باور گرفته بودند، با ايامي كه با عبارت «دهه فجر و بزرگداشت پيروزي انقلاب» شناخته ميشود، سبب شد تا براي چندمين مرتبه با مرور مقدمه و اصول قانون اساسي، جايگاه و نقش مردم در وقوع انقلاب را بررسي كنم. عبارات مندرج در مقدمه قانون اساسي مبين نقش و جايگاه ويژه مردم در وقوع انقلاب و استقرار نظام جمهوري اسلامي است مواردي از قبيل:
«قانون اساسي با توجه به محتواي اسلامي انقلاب ايران كه حركتي براي پيروزي تمامي مستضعفين بر مستكبرين بود زمينه تداوم اين انقلاب را در داخل و خارج كشور فراهم ميكند.» «قانون اساسي زمينه چنين مشاركتي را در تمام مراحل تصميمگيريهاي سياسي و سرنوشتساز براي همه افراد اجتماع فراهم ميسازد تا در مسير تكامل انسان، هر فردي خود دستاندركار و مسوول رشد و ارتقا و رهبري گردد كه اين همان تحقق حكومت مستضعفين در زمين خواهد بود.» «حكومت از ديدگاه اسلام، برخاسته از موضع طبقاتي و سلطهگري فردي يا گروهي نيست، بلكه تبلور آرمان سياسي ملتي همكيش و همفكر است كه به خود سازمان ميدهد تا در روند تحول فكري و عقيدتي راه خود را به سوي هدف نهايي (حركت به سوي الله) بگشايد.»
پس از مقدمه، فصل اول قانون اساسي با عنوان كليات، شالوده و مباني نظام جمهوري اسلامي را طوري معرفي ميكند كه مويد نقش بلامنازع مردم در اداره كشور و شيوه حكمراني است. پس از تعرفه نوع رژيم سياسي در اصل اول، اهداف و پايههاي نظام جمهوري اسلامي در اصل دوم و سوم معرفي شده، اصل پنجم در مقام معرفي جايگاه ولايت فقيه برآمده و در اصل ششم با هدف تعرفه شيوه انتخاب حاكمان و اركان حاكميت به خواست و اراده ملت بدون هيچ قيد و شرطي اشاره ميكند. تبيين اين اصل در فصل اول، آنهم پس از اصل ولايت فقيه، نمايانگر اهميت خواست و اراده ملت و غلبه اين اراده در شيوه حكمراني است. با اين وصف و در يك قياس ساده اين پرسش
قابل طرح است كه چند درصد از مسوولان و مقامات حاكميتي بسان بازيكنان تيم ملي با تمام توان و خلوص نيت براي مردم تلاش كردهاند و اگر چنين بوده، محصول اين تلاش چه بوده؟ آيا مردم در ساختار سياسي و شيوه حكمراني كشور واجد همان جايگاهي كه در قانون اساسي آمده، هستند؟