محسن آزموده
كودكان اميدهاي آينده و بزرگترين و ارزشمندترين سرمايههاي انساني هستند. در جوامع پيشامدرن و سنتي كمتر به آنها توجه ميشد، اگرچه لابهلاي متون و مكتوبات گذشتگان يا در ميان شفاهيات، چيزهايي درباره آنها و ضرورت و نحوه آموزش و پرورش آنها بيان ميشد. خوشبختانه در روزگار مدرن است كه كودكي هويت مستقلي يافته و به كودكان به عنوان يكي از مهمترين گروههاي سني بلكه مهمترين آنها، بهطور خاص و ويژه توجه ميشود. مطالعات كودكي (childhood studies) عنواني عام براي مجموعهاي از تحقيقات و پژوهشها و تلاشهاي عالمانه است كه ميكوشد نوري بر چيستي كودكي بتاباند و جهان كودكان را از زواياي گوناگون روشن سازد. به رغم اهميت و ضرورت اين حوزه متاسفانه در ايران در زمينه مطالعات كودكي بسيار كم كار شده است. دكتر عليرضا كرماني از معدود جامعهشناسان ايراني است كه در سالهاي اخير آثار ارزشمند فراواني در زمينه مطالعات كودكي ترجمه و تاليف كرده است. به تازگي نيز ترجمه سه كتاب در اين زمينه از او توسط انتشارات فراهم منتشر شده است: درآمدي بر مطالعات كودكي نوشته مري جين كيلي، آينده كودكي: به سوي مطالعه بينرشتهاي كودكان نوشته آلن پروت و مفاهيم اساسي در مطالعات كودكي نوشته مشترك آليسون جيمز و آدريان جيمز (خانم افسانه كمالي هم مترجم اين اثر است) . به مناسبت انتشار اين آثار با او گفتوگويي صورت داديم كه از نظرتان ميگذرد.
خيلي ممنون از اينكه اين فرصت را در اختيار ما گذاشتيد. براي گشايش بحث و آشنايي خوانندگان بفرماييد اصولا مطالعات كودكي چيست و چه ضرورتي دارد؟
مطالعات كودكي با استفاده از يافتهها و رهيافتهاي همه حوزههايي كه سعي در شناخت كودكان و كودكي دارند برآناست تا با عبور از محدوديتهاي رشتهاي (همچون روانشناسي، جامعهشناسي، انسانشناسي، سياست، تاريخ و...) دركي واقعگرايانهتر از كودك و كودكي ارايه دهد البته لازم به تذكر است كه صاحبنظران عمدتا تفاوتي بين مطالعات كودكي و مطالعات كودكان قائل هستند. مطالعات كودكي به كودكي به مثابه ساختار مينگرد و عمدتا ذيل برساختگرايي قابل تعريف و شناسايي است ولي مطالعات كودكان به كودكان به مثابه يك كل داراي ابعاد اجتماعي، اقتصادي، فرهنگي و... نگاه ميكند. درمجموع چيزي كه انجام اين گونه مطالعات را ضروري ميكند عبور از يكجانبهنگريها و تقليلگراييهايي است كه در رشتههاي علمي همچون روانشناسي و جامعهشناسي وجود دارد. مطالعات كودكي و كودكان بيش از هرچيز متاثر از ظهور كودكي است كه در دنياي امروز بسيار متفاوت از چند دهه گذشته است. موجودي كه با دوگانه طبيعت -تربيت ديگر قابل درك نيست و ماهيتي هيبريدي پيدا كرده است. من اجازه ميخواهم كه در اين گفتوگو فعلا خيلي توجهي به تمايزات اين دو مفهوم نداشته باشيم و با تسامح از مطالعات كودكي به معناي همه مطالعات بين رشتهاي و چند رشتهاي درباره كودكان استفاده كنيم.
به اختصار بفرماييد سابقه اين شاخه مطالعاتي در جهان چيست؟
شايد بتوان ادعا كرد آنچه اكنون تحت عنوان مطالعات جديد كودكي شناخته شده براي اولين بار با انتشار كتاب كودكي در طي قرون نوشته فيليپ آريس در سال 1962 شروع شد. بعضي حتي كتاب آريس را بيگبنگ مطالعات كودكي مينامند. به هر حال اين كتاب قديميترين كتاب در چارچوب چيزي است كه مطالعات جديد كودكي ناميده شده است. گذشته از اين اما شروع جديتر و معنادارتر مطالعات كودكي از چيزي حدود 20 سال بعد از انتشار كتاب آريس شروع شد. مطالعات كودكي حوزهاي بينرشتهاي و نوظهور است كه عمدتا از سالهاي دهه هشتاد ميلادي به بعد شروع به شكلگيري و توسعه كرده است و امروز در بسياري از از دانشگاههاي معتبر جهان داراي دپارتمانهايي خاص خود است. امريكاي شمالي، انگلستان و كشورهاي حوزه اسكانديناوي از مهمترين كانونهاي آكادميك مطالعات كودكي در دنياي امروز هستند ولي بايد توجه داشت كه حجم قابل توجهي از ادبيات مطالعات كودكي در حال حاضر مربوط به كشورهايي خارج از اين جغرافياست كه به تدريج وارد جريانات اين حوزه مطالعاتي شدهاند. شايد بتوان گفت امروزه كمتر كشوري است كه مطالعات كودكي در آن شروع نشده باشد.
در ايران از چه زماني به مطالعات كودكي توجه شده و ارزيابي شما از وضعيت آثار مربوط به حوزه مطالعات كودكي در ايران چيست؟
توجه به كودكان از منظر مطالعات كودكي كه اغلب تحت عنوان مطالعات جديد كودكي از آن نام برده ميشود در ايران سابقه چنداني ندارد. اين امر تا حدودي متاثر از ماهيت چندرشتهاي و بينرشتهاي اين حوزه است. به اين معنا كه شكلگيري و توسعه چيزي مثل مطالعات كودكي در هر جامعه منوط به وجود حوزههاي رشتهاي همچون جامعهشناسي جديد كودكي و روانشناسي جديد كودكي است. در جامعهاي نظير ايران كه هنوز خبري از ايجاد رشتههايي مثل جامعهشناسي جديد كودكي و روانشناسي جديد كودكي نيست سخن گفتن از مطالعات جديد كودكي بسيار سخت است.با اين حال اگر بخواهيم از همين اندك تلاشهاي انجام شده سخن بگوييم بايد گفت كه جامعهشناسي جديد كودكي عملا از سالهاي نخست دهه هشتاد شمسي و با انتشار كتاب جامعهشناسي دوران كودكي به ترجمه من و دوست عزيزم آقاي ابراهيمآبادي توسط انتشارات ثالث شروع شد. متعاقب كتابهاي جامعهشناسي كودكي در دهه نود منتشر شد و چند كتاب ديگر كه كمكم به عنوان جامعهشناسي كودكي اعتباري بخشيدند. با اين حال شروع اين حوزه مطالعاتي جديد در دانشگاه عملا از سالهاي پاياني دهه هشتاد و با شروع به تدريس درس جامعهشناسي كودكي در دانشگاه الزهرا توسط اينجانب بود.
آثار منتشر شده در اين حوزه اگرچه هنوز انگشتشمارند ولي بسيار دلگرمكنندهاند. جداي از كتابهايي كه در سالهاي اخير منتشر شدهاند بايد به پاياننامههاي دانشجويي توجه كنيم كه در دانشگاههاي كشور انجام شده يا در حال انجام است. توجه به موضوع كودكي در رشتههاي مختلف دانشگاهي رشد و توسعه روزافزوني پيدا كرده و به نظر ميرسد اين موضوع در حال تبديل شدن به موضوعي جذاب براي دانشجويان است. آنچه در اين ميان بيش از همه دلگرمكننده به نظر ميرسد، رشد پاياننامههاي دكتري در موضوع كودكي است. با اين حال و بهرغم رشد علاقه به كودكان و كودكي در بين دانشجويان به نظر ميرسد كه يكي از مهمترين مشكلات در اين زمينه عدم وجود استادان علاقهمند و متخصص در اين حوزه است.
آيا در دپارتمانها و دانشكدهها و موسسات علمي و دانشگاهي ما به ويژه در رشتههاي جامعهشناسي و روانشناسي به موضوع مطالعات كودكي توجه ميشود؟
اگرچه رشد مطالعات رشتهاي كودك در فضاي خارج از آكادمي در ايران بسيار دلگرمكننده است ولي به نظر ميرسد كه هنوز نوعي مقاومت و امتناع ساختاري در دانشگاههاي كشور فراروي موضوع كودكي قرار دارد. متاسفانه تا الان در هيچ دانشگاهي در كشور دپارتماني به كودكي اختصاص نيافته و تنها در دانشگاه الزهرا و چند مركز دانشگاهي ديگر درس دو واحد جامعهشناسي كودكي به صورت اختياري ارائه ميشود. مشكل جديتر در اين زمينه امتناع سياستگذاريهاي دانشگاهي از پرداختن به حوزههاي استقلالطلبي چون مطالعات زنان و كودكان است. در سالهاي اخير در بسياري از دانشگاههاي كشور مطالعات زنان در مطالعات خانواده ادغام شده و به نظر ميرسد با تداوم اين سياستها در نظام آموزش علمي كشور اميد چنداني به شكلگيري حوزهاي مثل كودكان و كودكي نيز نباشد. اين وضعيت باعث خواهد شد تا صداي كودكان در جامعه خاموش و خاموشتر شود.
بپردازيم به آثاري كه اخيرا ترجمه و منتشر كردهايد. انتخاب اين آثار بر چه مبنايي صورت گرفته است؟
اين كتابها همگي با هدف توسعه ادبيات مطالعات كودكي در كشور ترجمه و منتشر شدهاند فقر شديد ادبيات مطالعات كودكي و كودكان در كشور انتشار كتابهايي از اين دست را بسيار ضروري ميسازد. با اين حال انتخاب اين كتابها بر اساس برآوردي واقعگرايانه از نيازها و مبتني بر اولويتبندي مترجم از آنها بوده است. كتاب درآمدي بر مطالعات كودكي فراهم آورنده مجموعهاي از متون است كه ابعاد اين حوزه تا حدودي نشان ميدهد. در اين كتاب نويسندگان از هريك از منظر حوزههاي مختلف رشتهاي خود به طرح مسائل اين حوزه پرداختهاند. اين كتاب تا حدود زيادي بيانگر ماهيت چندرشتهاي مطالعات كودكي است. جامعهشناسي، روانشناسي، سياست، حقوق، رسانه، ادبيات تنها بخشي از حوزههاي رشتهاييي هستند كه در اين كتاب به آنها پرداخته شده است.در كتاب مفاهيم اساسي در مطالعات كودكي از منظري ديگر به اين حوزه نگريسته شده است. اين كتاب سزاوار بود كه خيلي قبلتر و حتي پيشتر از هر كتاب ديگري به فارسي ترجمه ميشد. هدف كتاب ارائه و بسط مفاهيم پركاربرد و ضروري در حوزه مطالعات كودكي است. شايد به درستي بتوان اين كتاب را جعبهابزار مطالعات كودكي و همه كنشگران اين حوزه همچون استادان و دانشجويان مرتبط با مطالعات كودكي، معلمان، فعالان مدني حوزه كودك و حتي والدين ناميد. اين كتاب، با ارائه تعريف و توضيح مهمترين مفاهيم اين حوزه، امكان گفتوگوي اجتماعي را براي كنشگران اين حوزه فراهم ميكند. اما كتاب آينده كودكي سخني متفاوت دارد و هدف آن نشان دادن مسيرهاي جديد براي مطالعات كودكي است. اين كتاب با انتقاد از دوگانهانگاريهايي كه رشتههاي علمي همچون جامعهشناسي و روانشناسي در تله آنها گرفتار شدهاند سعي ميكند تا با ارجاع به واقعيات جديد كودكي نشان دهد كه از آنجا كه كودكي در دنياي امروز واقعيتي متكثر، تركيبي و به اصطلاح هيبريدي است، مطالعات كودكي نيز بايد با عبور از دوگانهانگاريهاي سنتي از چارچوبهاي فراگيرتري چون نظريه كنشگر- شبكه يا نظريه پيچيدگي به مطالعه كودكي ورود كنند.كودك و كودكي امروز را نميتوان در قالب دوگانههاي سنتي چون طبيعت و تربيت مطالعه كرد و اصولا نگاه به كودك از يكي از اين دو مناظر نتيجهاي جز تحريف كودكي ندارد. اين كتاب سعي در نشان دادن رويكردهايي است كه درك ما را از كودكي به واقعيت امروزين آن نزديكتر ميكند.
اين آثار همگي ترجمه هستند و بنابراين نويسندگان آنها جامعهشناسان يا مورخان يا روانشناسان يا پژوهشگراني غير ايراني هستند. آنچه آنها درباره كودكي و كودكان ميگويند، تا چه حد ما را در شناخت كودكان و كودكي در ايران كمك ميكند؟
از چند منظر ميتوان به اين سوال پاسخ داد. اول اينكه علم ماهيتي عام و جهانشمول دارد و اگر كتابهايي از اين دست را كتاب علمي بناميم بنابراين مهم نيست كه موضوع مورد مطالعه در چه جغرافيايي قرار داشته باشد. اين ادعا در مورد علوم به اصطلاح دقيقه بهطور مطلق و در مورد علوم به اصطلاح انساني نسبتا درست است. سوژه انساني با تمامي ويژگيهاي خاص خود داراي پارهاي ويژگيهاي عمومي نيز هست. كتابهايي از اين دست حتي اگر دانشي كاملا دقيق درباره كودك ايراني ارائه ندهند كمك بسيار مهمي به ما درشناخت او خواهند كرد. استدلال دوم مبتني بر فرض دانش به مثابه روش است. شايد اين كتابها بيشتر از اينكه دانشي درباره چيستي كودك ايراني باشند روشي درباره چگونگي مطالعه آنها هستند. اين كتابها را ميتوان به مثابه مدلها و روشهايي براي مطالعه كودكان ايراني و همچنين چهارچوبهايي مفهومي و نظري براي نگريستن و درك كودكان ايراني در دنياي امروز در نظر گرفت و از آنها بسيار آموخت. اما استدلال سوم راجع به ماهيت كودكي در دنياي امروز است. كودكي در دنياي گلوكال امروز واقعيتي محلي و درعين حال جهاني است. كودك امروز در دنيايي جهاني شده زندگي ميكند. مفهوم دهكده جهاني به اين معناست كه كودكان دنيا در هركجا كه زندگي كنند تحت تاثير رسانههايي هستند كه ارزشها، هنجارها و سبكهاي فراگيري از زندگي را تبليغ ميكنند. صنعت جهاني سرگرميهاي كودكان در دنياي امروز توليدات خود را طي مدت زمان كوتاهي به دور دستترين نقاط دنيا ميرساند و عجيب نيست كه شاهد هستيم بسياري از كودكان روستاهاي دوردست كشورهاي جنوب همان لباسهايي را ميپوشند كه كودكان پاريس و لندن و نيويورك ميپوشند و همان روياهايي را در سر ميپرورانند كه كودكان كشورهاي شمال دارند. از اين رو بايد بخش زيادي از ادبيات توليد شده در اين كتابها را ادبياتي جهاني خواند كه در هرجايي قابل استفاده هستند.
با توجه به گسترش بيسابقه ارتباطات جمعي و نزديك شدن جوامع بينانساني آيا ميتوان گفت كه در آينده نزديك كودكان در بيشتر جاهاي دنيا بسيار به هم شبيه ميشوند و از اين حيث دغدغهها و مسائلشان مشابه خواهد بود؟
اگرچه توجه به ويژگيها و ارزشهاي محلي در مطالعات جديد كودكان و كودكي اصلي پذيرفته شده است ولي اين بدين معنا نيست كه جهاني شدن نادرست است. جهاني شدن يك واقعيت است و سايه اين واقعيت بر سر كودكي، به دليل خصوصيت ديجيتال بورن بودن كودكان، بسيار هم سنگينتر است. كودكي با سرعتي حيرتآور در حال جهاني شدن است و جالب اينكه به دليل پذيرفته شدن كنوانسيون جهاني حقوق كودك از سوي قريب به اتفاق كشورهاي دنيا زيرساختهاي حقوقي اين امر در حوزه كودكي حتي از اقتصاد هم فراهمتر است. ما درجامعه ايراني با كودكاني روبهرو هستيم كه به شكلي باور نكردني از نظر هنجارهاي رفتاري و سبك زندگي شبيه كودكان اروپا و امريكاي شمالي هستند. جهانيسازي باعث شده تا ارزشهاي كودكي در ايران تا حدود زياد شبيه كشورهاي منطقه شمال شود. براي اولينبار در تاريخ كودكي با كودك جهاني وارد صحنه نمايش تاريخ شده است و به نظر ميرسد براي اولينبار در تاريخ يك هويت جهاني تحت عنوان كودكي شكل گرفته يا در حال شكلگيري است. كمترين تاثير اين وضعيت نوظهور افزايش قدرت چانهزني كودكان در معادلات قدرت و كاستن از استبداد بزرگسالي در دنيايي است كه كودكان به دليل بيقدرتي حقوقشان از سوي جامعه بزرگسال كم اهميت يا ناديده گرفته شده است.
خاطرم هست پيشتر در گفتوگويي با شما، از مرگ يا پايان كودكي به معناي مدرن آن گفته بوديد. آينده كودكي عنوان يكي از اين آثار است كه از مطالعات بين رشتهاي درباره كودكان سخن ميگويد. منظور از آينده كودكي چيست؟ آيا مفهوم و معناي كودكي، مفهوم و معنايي متغير و تحولپذير است، اگر آري آينده كودكي بنا به پژوهشهاي صورت گرفته چيست و چه ويژگيهايي دارد؟
اين كتاب به دو معنا از آينده صحبت ميكند؛ اول آينده مطالعات كودكي و در ادامه و به تبع آن از آينده كودكي. البته اين دو بحث در كتاب در هم تنيدهاند و خواننده پس از فهم آينده مطالعات كودكي تصوير و تصوري از آينده كودكي هم به دست ميآورد. دلالتهاي نظري مباحث افرادي نظير ميشل فوكو درباره آينده كودكي مبتني بر دو گانه طبيعت - فرهنگ است. در اين دوگانه فوكو جانب فرهنگ را ميگيرد و بر آن اساس مدعي ميشود برآمدن كودكي دردنياي مدرن برساختي فرهنگي است. در چهارچوب فوكويي رويكرد به كودكي از منظر برساختگرايي و در قالب گفتمان مدرن انجام ميشود. از نظر فوكو هر سوژه مدرني، همچون انسان، محصول اپيستمه پشتيباني، همچون علوم انساني، است و هرگاه اپيستمه سوژه زوال يافته يا به محاق برود سوژه مورد نظر نيز زوال يافته يا از بين ميرود. فوكو معتقد به زوال علوم انساني است و چون بر اين باور است سخن از مرگ انسان سر ميدهد. اگر ما نيز اپيستمه كودكي را روانشناسي رشد پياژهاي در نظر بگيريم بايد متقاعد شده باشيم كه با فروپاشي روانشناسي رشد پياژهاي كودكي نيز دچار زوال و مرگ خواهد شد. اما سخن كتاب آينده كودكي استدلالي از نوعي ديگر است. او معتقد است مطالعاتكودكي دانشي اساسا چندرشتهاي و حتي بينرشتهاي است. اين دانش با عبور از دوگانهانگاريهاي سنتي همچون دوگانه طبيعت- فرهنگ بر آن است تا با بنياد دانشي تركيبي و چند رشتهاي اعلام كند كه كودك و كودكي نه صرفا محصول طبيعت است و نه صرفا محصول فرهنگ يا تربيت. كودكي در دنياي مدرن سوژهاي طبيعي، فرهنگي و تكنولوژيكي است. نويسنده در اين كتاب از كودكان به مثابه موجوداتي هيبريدي صحبت ميكند. در اين نگاه نيز كودكي در معناي صرفا برساختي آن، همانند فوكو، از بين رفته يا زوال مييابد و ما اصولا با موجود جديدي روبهرو هستيم كه ديگر با معيارهاي دنياي مدرن قابل تشخيص نيست. كتاب آينده كودكي را ميتوان شكل بسط يافته يا كاملتر رويكرد فوكويي نيز تلقي كرد. كودك پسامدرن ديگر نسبت چنداني با كودك دنياي مدرن ندارد. اين كودك از شكل قديمي خود بسيار داناتر و تواناتر است. تقويت اين كودك با افزونهاي به نام تكنولوژي او را از سطح بسيار بالاتري از عامليت برخوردار كرده است. با اين حال كودك در كتاب آيندهكودكي موجودي گرفتار تقليلگرايي نبوده و به هيچ عنوان فرهنگي و برساختي دانستن آن نافي طبيعي و بيولوژيك دانستن نیست .