ايران؛ فرصتي براي چين، هدفي براي امريكا
علي آهنگر
اين روزها ايران همچنان در صدر اخبار و تحليلها قرار دارد. هنوز چندي از استراتژي نظامي ريچارد نفيو، معمار تحريمها عليه ايران در ۱۳ دي نگذشته بود كه امانوئل ماكرون در ۱۷ دي به ميدان آمد و از لزوم فعالسازي مكانيسم ماشه سخن گفت. روز سهشنبه اما در فارينافرز نوبت به ريچارد هاس رسيد. او كه از ۲۰۰۳ تا ۲۰۲۳ رييس شوراي روابط خارجي امريكا بود، ديپلماسي با ايران را در اين موقعيت زماني فرصت استراتژيك ناميد. او گفت الماسها ممكن است براي هميشه باقي بمانند اما فرصتهاي استراتژيك نه. رويكرد نظامي و جنگي ريچارد نفيو در همين مجله فارنافرز چنان سخت و دهشتانگيز بود كه كارشناسان و دستاندركاران بسياري آن را باتلاقي براي امريكا و تلهاي براي ترامپ توصيف كردند. او خود نيز شمشيرهايش را با اطمينان از اينكه ميبرند از نيام بيرون نكشيد و هراس خود را از ناكارآمدي اقدام نظامي سخت مورد تاكيدش، پنهان نساخت.
امانوئل ماكرون در جمع سفيران حاضر در كشورش در پاريس، موضوع هستهای ايران را سختترين چالش براي غرب و ترامپ عنوان كرد و اظهار داشت اروپا بايد براي مهار برنامه هستهاي ايران با امريكا متحد شود. او نگرانيهايش از موشكهاي بالستيك ايران را نيز پنهان نكرد و خواستار فعالشدن مكانيسم ماشه عليه ايران شد. اين تندترين موضعگيري يك رهبر اروپايي در سالهاي اخير عليه ايران بود. اما نظريه ريچارد هاس در روز ۱۸ دي بر ديپلماسي متمركز بود. او فشار حداكثري و تحريمهاي بيشتر را داراي تاثير ندانست. فشار نظامي و جنگ را نيز داراي فايده توصيف نكرد. او عنوان نوشتهاش در فارينافرز را «فرصت ايران» گذاشت؛ فرصتي كه از نظر او ميتواند يك دستاورد ديپلماتيك و يك معامله بزرگ با ايران باشد. ريچارد هاس اساس پيشنهادش را اينگونه بيان كرد: «ديپلماسي بايد امكان يك معامله بزرگ را بررسي كند: ايران بايد با سقف باز و قابل راستيآزمايي برنامه هستهاي خود موافقت كند، مقدار مواد غنيشده و سطح غنيسازي را محدود و تضمين كند كه هرگونه فعاليت هستهاي نظامي ممنوع است يا ظرفيت آن مدتها قبل از توليد يك وسيله هستهاي كشف ميشود. اين توافق، محدوديتهايي براي برنامه موشكي بالستيك ايران ايجاد ميكند.
بر اساس چنين توافقي، ايران ميتواند برنامه انرژي هستهاي خود را حفظ كند، هرچند تحت محدوديتهاي شديد و نظارت سرزده و ميتواند از نيروهاي منطقهاي خود حمايت سياسي و اقتصادي كند. در برابر، تحريمهاي اقتصادي به ميزان قابل توجهي كاهش مييابد. در اين توافق، ايالات متحده ميپذيرد و آماده ميشود با ايران همكاري كند و از تهديدهاي نظامي و غير آن دوري گزيند. واشنگتن همچنين آماده ميشود اين توافق را به عنوان يك توافق رسمي به تاييد و تصويب كنگره برساند تا به ايران اطمينان دهد كه اين توافق حتي پس از تغيير دولت نيز پابرجا خواهد ماند.»
آنچه در بالا آورده شد، بنياد اساسي راهبرد ريچارد هاوس در مقاله طولاني خود در فارينافرز است. در بين رويكرد جنگطلبانه و آخرالزماني ريچارد نفيو كه منطقه و جهان را در آتش و ناامني فزاينده و بيپايان فرو ميبرد، تا پيشنهاد فعالسازي مكانيسم ماشه امانوئل ماكرون كه قطعنامههاي تحريمي سازمان ملل متحد عليه ايران را بازميگرداند، به نظر ميآيد راهحل ريچارد هاوس مسير ميانه و قابل پذيرشتري باشد. او نه از فشار حداكثري ترامپ، و نه از حمله نظامي و جنگ ريچارد نفيو، و نه از فعالسازي مكانيسم ماشه ماكرون حمايت ميكند. او در توافق پيشنهادي خود حق فعاليت هستهاي ايران را در محدوده مورد توافق همچنان به رسميت ميشناسد، ارتباطهاي منطقهاي ايران را قابل تداوم ميداند، تحريمهاي عمده لغو و برداشته ميشوند و تصويب كنگره نيز به عنوان تضمين اجراي توافق در دولتهاي ديگر است.
طرح اين پيشنهادها، رويكردها و اظهارنظرها اين روزها يكي پس از ديگري از سوي بلندپايهترين مقامها و دستاندركاران برجسته براي ايران، همه حكايت از جديتي است كه براي ايران در سال جديد ميلادي وجود دارد. علت عمده همه اينها اين است كه امريكا ميخواهد هر چه زودتر خودش را از منطقه خاورميانه خلاص كند تا به تهديد عمده و روزافزون و جدي چين بپردازد. امريكاييها گمان ميكنند سرگرم شدنشان در خاورميانه و خليج فارس آنها را از رسيدگي جدي به تهديد اصلي امريكا و غرب در جنوب شرقي آسيا بازميدارد.
سوي ديگر ماجرا اين است كه مشغول شدن امريكا در خليج فارس و خاورميانه فرصتي طلايي به چين ميدهد تا به اهداف و راهبردهاي كلان خود دست يابد. اما نكته اين است كه آيا چين حاضر است هزينه اين فرصت طلايي ايجاد شده براي خودش را به ايران بپردازد؟ يا ايران ترجيح ميدهد فرصتي بدون پاداش براي اهداف استراتژيكي چين در برابر امريكا و غرب نباشد؟