بوي خوش سبك
سيدحسن اسلامياردكاني
در جامعه شفاهي ما، نوشتن به دردي بيدرمان تبديل شده است. از سويي به دلايل مختلف بايد به سمت نوشتن برويم و از ديگر سو، نه آموزش كافي براي اين كار ديدهايم و نه ذهن و ضمير خود را براي خوبنويسي آماده كردهايم. نتيجه كار نوشتههاي كسلكننده و گاه خفهكنندهاي است كه نه از خواندن آنها لذت ميبريم و نه چيزي ميآموزيم.
با اين همه، براي برخي نوشتن بخش ناگسستني زيستن است كه نميتوانند از آن صرفنظر كنند. اين كسان آموختهاند تا همانگونه كه حس زيباشناسي طبيعي خود را پرورش ميدهند، ياد گرفتهاند تا به نوشتن چون هنري آموختني نگاه كنند و هر روز به اين پيشه با دقت بنگرند و كار خود را بهبود ببخشند. كتاب حس سبك: راهنماي آدم انديشمند به نگارش در قرن 21 (the sense of style: the thinking person’s guide to writing in the 21st century) نوشته جمعوجوري است كه غير از همه نكات تكراري اين عرصه، برخي نكتههاي دقيق و ظريف دارد كه ارزش تامل دارند.
استيون پينكر در اين كتاب (2014) يك نكته ساده را كه در عين حال مهم است، بازگو ميكند. نوشتن، برخلاف گفتن، طبيعي نيست. يعني چنين نيست كه ما با نوشتن به گونه يك فعاليت طبيعي كنار بياييم. اين پيشه به تعبير قدما يك صنعت يا صناعت است و به همين سبب نيازمند كار مدام و مستمر است. در واقع، گاه به دليل تخصص بيش از حد در يك عرصه علمي، دچار «نفرين دانش» ميشويم و به تدريج قدرت ارتباط خود را با مخاطبان عام از دست ميدهيم. اينجاست كه اهميت نوشتن به مثابه يك ابزار ارتباطي آشكارتر ميشود. يكي از خطاهاي عرصه نگارش آن است كه تصور ميشود زيبانويسي مخصوص عرصه ادبيات است و در كار علمي جايي ندارد. حال آنكه امروز برخي از بهترين دانشمندان علوم پايه و فيزيك چنان مباحث فني را روشن و زيبا بيان و در قالب كتابهاي عامهخوان ارايه كرده كه مرز بين ادبيات و علم را كمرنگ ميكنند.
از نظر پينكر، بنياد نگارش علمي شفافيت و روشني در تفكر و انتخاب واژگان مناسب است. در واقع با هر واژه اضافي كه به متن وارد ميكنيم، دو بار زيادي بر دوش خواننده ميگذاريم، يكي بار فهم اين واژه تازه و ديگري پيوندش با كليت متن. در نتيجه، تسلط بر زير و بم نگارش و يافتن نثر مناسب و زبان دقيق، نه تنها هنري است كه مايه مقبوليت كارمان ميشود، بلكه يك وظيفه اخلاقي هم به شمار ميرود كه مراقب باشيم بار ناخواسته به دوش ديگران نيندازيم. پينكر با انتخاب قطعات علمي از عرصههاي مختلف، نشان ميدهد كه اگر مسوولانه بنويسيم، نيازي به پيچيده كردن مطلب نيست و اين پيچيدگي در نوشته يا زاده ناتواني در انتقال مطلب است يا برآمده از انبان تهي نويسنده است. نثر كلاسيك و مسوولانه زماني پديدار ميشود كه نويسنده در پي آن باشد تا حقيقتي ارزشمند را كه يافته است به روشنترين و رساترين حالت ممكن به مخاطبان بالقوه خود برساند. در اين فضا، نويسنده خود را مسوول انتقال مطلب ميداند و بار كاهش بدفهمي را خودش به دوش ميكشد. كتاب حس سبك سرشار از ظرايف آموختني است كه هر يك درسي در بلاغت علمي به شمار ميرود و آموختن آن ذوق سبكي ما را بهتر پرورش ميدهد.