• ۱۴۰۳ چهارشنبه ۱۹ دي
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 5953 -
  • ۱۴۰۳ چهارشنبه ۱۹ دي

نوستالژي يك استوديوي از دست رفته...

اميد جوانبخت

 در ابتداي دهه هفتاد و دوران دانشجويي‌ام هرازگاهي به استوديوي «روبيك منصوري» (فيلمكار) در خيابان كريمخان مي‌رفتم.درآن سال‌ها اين استوديو يكي از پركارترين‌ها بود و اغلب فيلم‌ها براي تدوين، صدا، دوبله، ميكس و...گذرشان به اين استوديو مي‌افتاد و به تبع آن برخي دست‌اندركاران فيلم‌ها (كارگردان، آهنگساز، دوبلور و...) نيز در مدت انجام كار فيلم‌شان به آنجا آمد و شد داشتند و به همين دليل به نوعي پاتوق سينمايي جذابي هم بود.
جلال مقدم، ايلوش خوشابه، مجيد انتظامي، منوچهر مصيري، منوچهر اسماعيلي، امير قويدل و خيلي‌هاي ديگر را در آنجا ديدم كه غنيمتي بود همصحبتي با هر كدام‌شان. ساختمان استوديو سه طبقه بود، زيرزمين حوزه استحفاظي زنده‌ياد روبيك بود كه معمولا در حال انجام كار صداي فيلم‌ها بود و به واسطه سكوتي كه لازم داشت كمتر كسي به آنجا مي‌رفت مگر به ضرورتي.اما طبقه همكف پس از پله‌ها و لابي چند اتاق داشت و در هر اتاق يك ميز موويلا (دستگاه بزرگي كه حلقه‌هاي ظاهر شده فيلم‌ها روي آن تدوين مي‌شد) بود و فيلمي در حال تدوين.در لابي معمولا غير از كساني كه براي فيلم‌شان آمده بودند، افراد ديگري هم بودند كه به قصد ديدار دوستان مي‌آمدند و معمولا در اين فضا بازار تعريف خاطرات سينمايي و غيرسينمايي داغ بود كه گاهي بسيار جذاب بود و گاهي هم خاله زنكي به نظر مي‌رسيد.
 پنجره اتاق‌ها هر چند مشرف به كليساي سركيس مقدس بود كه معماري بسيار زيبايي داشت، اما عموما مونتورها فقط چشم‌شان به مونيتور كوچكي بود كه بالاي ميز موويلا بود و حلقه‌هاي بي‌پايان فيلمي كه بايد با دقت و وسواس زيادي جلو و عقب مي‌شدند تا بهترين و موثرترين جاي پيوند بين آنها پيدا شود.يكي از كساني كه تقريبا پاي ثابت يكي از ميزها بود، «كامران قدكچيان» بود.او در آن سال‌ها (نيمه اول دهه هفتاد) بسيار فعال بود يا فيلمي كه خودش ساخته بود را تدوين مي‌كرد يا فيلم‌هاي ديگران را.گاهي به من لطف داشت و اجازه مي‌داد كنار دستش بنشينم. واقعا تدوين با آن ميزها صبر و حوصله عجيب و غريبي  مي‌طلبيد.
بارها و بارها براي چسباندن دو نماي متوالي به هم حلقه‌هاي فيلم را پس و پيش مي‌كرد، فريم به فريم و با وسواس زياد. كارگرداناني كه با رموز تدوين و ايجاد ريتم آشنا هستند در هنگام كارگرداني بسيار به كارشان مي‌آيد.نمونه برجسته اين كارگردانان زنده‌ياد خاچيكيان بود.
 كامران قدكچيان كه فرزند ارشد زنده‌ياد احمد قدكچيان بازيگر قديمي است، كار سينما را با دستياري علي حاتمي شروع كرده و از ابتداي دهه پنجاه تا انقلاب (حدود 6 سال) 11 فيلم ساخته بود يعني تقريبا سالي 2 فيلم. فيلم‌هايي چون «ساحره، مكافات، بندري، كنيز، تهمت، همخون، كمين، مهمان، جمعه، لبه تيغ و تا آخرين نفس» كه تقريبا همه آنها در رده فيلم‌هاي فارسي بدنه قرار داشتند و كمتر كار متفاوتي كه بعدها به ياد بماند در ميان‌شان به چشم مي‌خورد.او پس از انقلاب و در دهه شصت برخلاف چند سينماگر همدوره‌اش چون «فخيم‌زاده، الوند و داودنژاد» كه پركار بودند، تنها دو فيلم «خاك و خون/62 و گردباد/64» را ساخت و قطعا با تبحري كه داشت، مي‌توانست كارگردان مهمي در سينماي بدنه آن دوران باشد چنانكه گردبادش با موضوعي باب طبع روز و با حضور بازيگراني چون قريبيان، مشايخي، ايرج راد و محمد مطيع توانست به فروش خوبي دست يابد. نيمه اول دهه هفتاد بهترين دوره كاري او به حساب مي‌آيد.او سال70 فيلم جوان‌پسندانه و خوب «آواز تهران» را با امكانيان و پورعرب (كه تازه ستاره شده بود) ساخت كه با استقبال خيلي خوبي روبه‌رو شد و دو فيلم بعدي‌ا‌ش «ديوانه‌وار و بهشت پنهان» نيز فيلم‌هاي خوش ساخت و تماشاگرپسندي بودند كه در اولي تيپ و نقش متفاوتي براي «هاشم‌پور» در نظر گرفته بود كه شباهتي به ديگر نقش‌هاي تجاري‌اش نداشت و دومي هم ملودرامي با حضور «پورعرب» ستاره روي بورس و مردم‌پسند آن دوران بود كه كلا در پاريس فيلمبرداري شده بود.اين سه فيلم كه قدكچيان خود آنها را مونتاژ كرده بود به نوعي تبديل به نقطه اوج كاري او شدند.
«زخمي» در پايان دوران رونق اكشن‌ها از همان تيپ كليشه‌اي هاشم‌پور بهره مي‌برد و ويژگي خاصي نداشت. او پس از اين فيلم پنج، شش فيلم ديگر نيز ساخت كه غير از «فاصله» كه ملودرامي خوش ساخت با حضور قريبيان بود، بقيه ويژگي به يادماندني نداشتند.اگر قدكچيان كه كارگردان و تكنيسين كاربلدي است وسواس بيشتري براي دستمايه قرار دادن داستان و فيلمنامه آثارش مي‌كرد قطعا مي‌توانست فيلم‌هاي به ياد ماندني‌تري در دل سينماي تجاري بدنه داشته باشد.او كارگردان و مونتور قابلي بود كه همواره بدون هيچ حاشيه و نمايشي مشغول به كارش بود.مدت‌هاست كه از او بي‌خبرم و فقط گاهي در محافلي ديدمش، اما دقت و وسواسش در تدوين را هيچ‌گاه از ياد نمي‌برم.تخصصي كه با رواج سيستم‌هاي كامپيوتري به تدريج متخصصانش را از گردونه سينما خارج كرد.
الان گاهي از خيابان كريمخان كه مي‌گذرم و كليساي سركيس را با همان زيبايي و شكوه مي‌بينم به ياد استوديو فيلمكار، موويلاها، ميزهاي صدا و اغلب آدم‌ها و فيلم‌هايش مي‌افتم كه تندباد گذر زمان آنها را به خاطره‌ها برده است... ساختمان ويلايي استوديو به دست بساز و بفروش‌ها تخريب و محو شده، روبيك و جلال مقدم، امير قويدل، منوچهر اسماعيلي، ايلوش و... سال‌هاست كه خفته‌اند و نيستند و كامران قدكچيان و مجيد انتظامي هم بسيار كم‌كار شده‌اند و با بالا رفتن سن و نامساعد بودن شرايط، دل و دماغي براي‌شان نمانده تا فعاليتي داشته باشند.اميد كه سلامت باشند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون