تعطيلي بانكها، نخستين گام در طرح نو
مرتضي ميرحسيني
نوشتهاند اصلاحاتش را با حملهاي تمامعيار به بانكها شروع كرد. مصمم به تدبير بحران اقتصادي بود و نخستين گام را در نخستين روز كارياش - در پنجم مارس 1933 ميلادي - با دستور به تعطيلي همه بانكها برداشت. شايد انتخاب ديگري هم نداشت. حتي پيش از آنكه دولت را به دست بگيرد، نشانههاي سقوط نظام بانكي آشكار شده بودند.ام. جي. هيل در كتاب «فرانكلين روزولت: طرح نو و جنگ» مينويسد: «در زمستان 1932 تا 1933 اولين مظاهر سرمايهداري امريكا، يعني بانكهاي كشور، يكي پس از ديگري سقوط كردند و فرمانداران ايالتي با اعلام تعطيلات عمومي (تعطيلات بانكي) به صرافت رفع آثار فاجعه افتادند. تا ماه مارس، سهچهارم بانكها فعاليت خود را متوقف و دولتهاي اروپايي به سرعت ذخاير مالي خود را از بانكهاي امريكايي خارج كردند. ساعاتي قبل از اداي سوگند روزولت، كار به جايي كشيد كه حتي دو ايالت ثروتمند نيويورك و ايلينوي بانكداري را به حالت تعليق درآوردند و بازارهاي بورس نيويورك و شيكاگو تعطيل شدند. فروپاشي نظام بانكي چنان بود كه كسبوكارها را با تهديد توقف ناگهاني مواجه كرد. ظاهرا چيزي نمانده بود كه نظام سرمايهداري امريكا در عين ناباوري به اقتصادي تهاتري مبدل شود. از منظر آرتور كراك، ستوننويس مشهور امريكايي، وضعيت واشنگتن شبيه پايتختي بود كه در گيرودار جنگ به محاصره درآمده باشد.» البته همان زمان بسياري ميگفتند كه كرم از خود بانكهاست و ركود و بحران و همه مشكلات ريز و درشت همراه آن، مستقيم يا غيرمستقيم به بانكدارها - و تاجران بزرگي كه همدستشان هستند - برميگردد. همان روزها، روزنامهنگاري به نام جورج سوكولسكي در تحليلي درباره افكار عمومي ايالات متحده نوشت: «هيچ بانكداري، هيچ كارخانهدار بزرگي، هيچ رييس دانشگاهي چنان محبوب نبوده است كه نظر احترام مردم را برانگيزد.» احتمالا روزولت با سوكولسكي همنظر نبود و خصومتي هم با بانكدارها و صاحبان كارخانهها نداشت، اما معتقد بود بدون تغيير در نظام بانكي از پس بحران اقتصادي برنميآيد و نميتواند برنامهاش را - كه «طرح نو» خوانده شد - پيش ببرد. «واكنش روزولت به بحرانهاي بانكي، گوياي بخشي از اهداف طرح نو بود. در عين حال، اين اقدامات هم سريع بود، هم مهيج، هم مطابق قانون اساسي و هم محافظهكارانه. برخلاف تصور پارهاي افراد، او راه ديكتاتوري را در پيش نگرفت و ملي كردن بانكها را در دستور كار قرار نداد. در 5 مارس، يعني در نخستين روز فعاليت رسمي خود در مقام رييسجمهور، بانكها را تعطيل اعلام كرد. بدينترتيب، فرصت يافت تا مقدمات قانون بانكها را فراهم سازد و در 9 مارس لايحه مدنظر خود را به كنگره فرستاد. اين لايحه در كمتر از هشت ساعت از تصويب كنگره گذشت (كنگره معمولا سختگيري به خرج ميداد) و امضاي رييسجمهور پاي آن آمد. سه روز بعد، شب يكشنبه، روزولت در اولين برنامه راديويي گپوگفت با ملت سخن گفت و به شهروندان اطمينان داد كه هيچ خطري سپردههاي مالي آنان را تهديد نميكند. پيرو سخنان او، يك روز بعد، بانكهاي بزرگ شروع به فعاليت كردند. سپردهها مجددا به صندوق بانكها سرازير شد و بحران ناگهاني پايان يافت. ديري نگذشت كه اكثر بانكها فعاليت خود را از سر گرفتند.» البته برنامه اصلاحي روزولت - متفاوت با آنچه آن زمان به نظر ميرسيد - چندان هم عميق و بنيادي نبود. حتي قانون جديد بانكداري را هم با كمك گروهي از همان بانكداران بدنام نوشته بودند. اما نه ميشد موفقيت روزولت در اجراي آن را انكار كرد و نه تاثيرش بر نجات نظام اقتصادي امريكا را ناديده گرفت. حداقلش اينكه اعتماد عمومي به بانكها برگشت و شرايط بهتري براي برداشتن گامهاي بعدي طرح نو مهيا شد. همچنين بسياري از مردم امريكا احساس كردند كه او در عمل به وعدهها و تحقق شعارهاي انتخاباتياش جدي و راسخ است و براي مقابله با بحران و تدبير مشكلات، برنامههاي واقعا موثري دارد. همين نگاه مثبت - و افزايش محبوبيت و تقويت پشتوانه مردمياش - هم بود كه براي ادامه مسير رياستجمهوري به دادش رسيد. هم گذر از تنگناها و موانع بعدي را براي او ممكن كرد و هم ظرفيت تحمل جامعه در مواجهه با خطاهايش را بالاتر برد.