• ۱۴۰۳ يکشنبه ۷ بهمن
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 5966 -
  • ۱۴۰۳ شنبه ۶ بهمن

پوپوليسم يا تلاش براي ساختن آينده

آرش رحيمي

در مواجهه با پوشيدن لباس بنّايي رييس‌جمهور و ساختن مدرسه‌اي در اهواز دو رويكرد را شاهد بوديم؛ دسته اول دوستاني با يادآوري خاطرات‌شان از احمدي‌نژاد (كه مرزهاي پوپوليسم را معنايي ديگر بخشيد) و هراس از تكرار همان مسير. دسته دوم دشمنان داخلي و خارجي كه با برجسته كردن قيمت دلار و گراني‌ها، وظيفه پزشكيان را نه بنايي كه رسيدگي به وضع مملكت مي‌دانند. اما من خوشبينانه با كنار هم گذاشتن سخنان دكتر پزشكيان در مدرسه البرز پيرامون نحوه مواجهه جديد با آموزش مدرن و واقعه بنايي مدرسه اهواز به اين فكر مي‌كنم كه خوشبختانه بالاترين مقام اجرايي كشور، ريشه مشكلات كشورمان را متوجه شد: آموزش و پرورش.
اما سخني چند با دكتر پزشكيان: 
۱- ارتباط با نسل جديد، زبان جديدي را مي‌طلبد. زباني كه نسل سياستگذاران (حاكمان) و مجريان (معلمان) آشنايي چنداني با آن ندارند يا حتي آن را كتمان مي‌كنند و همين موضوع باعث قطع ارتباط شده است. رجوع كنيم به فيلم‌ها، موسيقي‌ها، بازي‌هايي كه دنياي مدرن براي نسل جوان و نوجوانش توليد مي‌كند و خلأ چنين ارتباطي در ارتباط بين حاكميت ايران و نسل جوانش.  از كلاس‌هاي درس در مدارس كه خالي از هرگونه تعامل دوطرفه بين شاگرد و معلم است گرفته تا بستر جامعه كه انواع سختگيري به سليقه نسل جديد مي‌شود. طبيعتا پيشنهاد راهكاري اجتماعي براي بهبود ارتباط حاكميت و نوجوانان هدف اين نوشته نيست پس بهتر است روي مدارس متمركز شويم. 

۲- كتاب‌هاي درسي فاقد همه عناصري است كه خوشايند دانش‌آموز است. اصرار حاكميت بر ادامه همان مسيري كه تاكنون پيموده باعث ورشكستگي فرهنگي خواهد شد. قابل درك است كه هر كشوري اولويت‌هاي فرهنگي و سياسي خود را دارد كه با ظرافت‌هاي لازم، در كتب درسي‌اش مي‌گنجاند. اما پيشنهاد مي‌شود به روشي انديشيد كه مي‌توان از تركيبي از متخصصان امر آموزش، نسل جديد و نمايندگاني از حاكميت در مورد تغيير متن كتب درسي اميدوار به بهبود بود.
۳- والدين به عنوان اصلي‌ترين مشتريان مدارس نگراني‌ها و خواسته‌هاي خود را به بدنه آموزش و پرورش تحميل مي‌كنند. متاسفانه آنها موفقيت فرزندان‌شان را در گرو انتقال بهتر محفوظات و كسب رتبه بهتر در كنكور براي ورود به دانشگاه مي‌دانند. حال آنكه براي رسيدن به جامعه‌اي توسعه يافته به شهروندان خردمندي نياز داريم كه مهارت‌هاي زندگي را بدانند. هر مشكلي را كه در جامعه شاهديم ريشه در مدارس دارد و اين موضوع ناشي از تلقي غلط والدين از مدارس و تن دادن حاكميت به اين تلقي است. مدارسي كه پيروزي را در شكست ديگران مي‌داند و شاد بودن را در پيشي گرفتن از رقيبان. كار گروهي را نمي‌داند، تفكر نقاد را نمي‌شناسد، مطيع بودن را در مدارس تمرين كرده و از تفكر سيستمي غافل بوده است. حال اگر به اين نقد باور داشته باشيم آيا ابزار لازم براي اجراي اين هدفگذاري را داريم؟ آيا تريبون‌هاي عمومي و رسمي براي والدين در مسير درست سياست‌گذاري و فرهنگسازي كرده‌اند؟ يا با برجسته كردن كلماتي همچون نخبه آنها را براي تلاش در جهت نخبه‌پروري فرزندشان تحريك و تشويق مي‌كنند؟ 
۴- بيشتر از هر زمان ديگري در مدارس به تسهيلگر نياز داريم نه معلم. وظيفه معلم انتقال اطلاعات است در صورتي كه وظيفه تسهيلگر كمك به كشف توسط دانش‌آموز. معلم در وظيفه ذاتي خويش به جاي درك نياز مخاطب (دانش‌آموز) تلاش مي‌كند به انواع روش‌ها (تشويق يا تنبيه)، داده‌ها را به ذهن دانش‌آموز منتقل كند. در صورتي كه تسهيلگر تلاش مي‌كند با آماده كردن بستري مناسب، دانش‌آموزان را به كشف آنچه نياز دارد ترغيب كند. در سيستم سنتي آموزش، دانش‌آموز در مقابل سيستم آموزشي ايستاده و دايما سوال مي‌كند: اين درس به چه درد زندگي من مي‌خورد؟ اما در سيستم تسهيلگري دانش‌آموز، خود كشف مي‌كند كه هر درس چه كاربردي در زندگي او دارد. در روش تسهيلگري مهارت‌هاي ارتباطي را مي‌آموزد و در روش سنتي، تسليم بودن در محضر معلم را.
۵- فرض كنيم كه با انواع روش‌ها و ترغيب‌ها و مشوق‌ها، بخش خصوصي يا خيرين را مجاب به ساختن مدرسه كرديم اما سوالات زير اساسي است: آيا شهريه‌هاي مصوب فعلي پاسخگوي هزينه ساخت و اداره مدرسه هست؟ دانشگاه فرهنگيان به عنوان متولي تامين معلم، چقدر به تسهيلگري باور دارد و چقدر در پرورش معلمان با كيفيت موفق بوده است؟ چقدر تسهيلگر در كل ايران داريم و اساسا «تسهيلگري» با نگاه ايدئولوژيك حاكم بر آموزش و پرورش همراستاست؟ درصورتي كه آموزش را رايگان و براي همه اقشار جامعه و مطابق عدالت آموزشي بدانيم، با چنين نگاهي، بخش خصوصي حاضر است ورود كند؟ چقدر به اقتصاد آموزش و پرورش باور داريم و با دستمزد ناشي از نگاه عدالت محور به آموزش، آيا قادريم مشتاقاني توانمند را جذب مدارس كنيم كه به راحتي مي‌توانند چند برابر بيشتر را خارج از مدرسه و در ساير مشاغل كسب كنند؟ آيا هراس نداريم كه با اصرار بر چرخه معيوب فعلي آموزش، سن مهاجرت را به نوجواني كاهش داده‌ايم؟ براي اصلاح اين وضعيت از كجا بايد آغاز كرد؟
شادمانم كه دكتر پزشكيان با باوري قلبي و اقدامي نمادين به بنّايي براي ساختن مدرسه روي آورده اما گام بعدي ايشان ضرورتا توجه به نكات و سوالات اساسي فوق است. ترديدي نيست كه هر سيستم حكمراني، نگاهي متناسب با نيازهايش به آموزش و پرورش دارد اما بررسي دقيق فعلي وضعيت علمي، اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي ايران نگراني‌هايي را برمي‌انگيزد كه بهتر است در سريع‌ترين زمان ممكن براي اصلاح مسير آموزش و پرورش، راه‌حلي خردمندانه يافت.
مدير و هم بنيانگذار مدرسه اقتصاد

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون